Skip to main content

Full text of "Hukoomat e Bani Umayya Dar Khurasan - Abdullah Mahdi Al-Khateeb (Farsi Tarjuma)"

See other formats


عبدابله م«هد‌ی | [ححطیب 


حکومت ببی‌امیه در خر اسان 


ترحمة باقر موسوی 


حکومت بنیآمیه ددخر اسان 
عبد آنته میدی! لخطیب 
تر جمة با قر موسوی 
| نتشا رات تو 5 
چاپ افول ۳۳۰۰ خه تیر ماه ۲۵۲۷ 
چاپ کاو یان 
حق چاپ محفوظ 
۳۹۹ 


شمار ة ثبت کعا بخا نه ی زج زپ 


در آبن کتاس 


مد مج 


فصل اول 


اوصاع سياسي و احتماعی و اقتصادی خر اسان 

از دورهة سایهان‌بن عبدالملك تا دوره عمربن عبدالعزیز 
2-۵ ۸ ۵ ۷۱۷-۷۱ م 

خر اسان در زمان حکومت فتیبه‌بن مسلم باهلی 
مرت ٩‏ ها هس ۷۱ م 

خراسان در دوران خلافت سلیمان‌بن‌عدالملك اموی 
(4۹-۶) ۷۱۷-۷۱۴ م 

تخیر ات عمومی در سیاست داخلی 3 خارحی 
"وهاع سیاسی خر اسان س‌از قتل قتینه 

خراسان در زمان بر ید ین مهلب 

اوضاع سیاسی و احتماعی و اقتصادی خر اسان 
درسانهای ٩‏ ۱۷۷-4 حجری ۳۷۲-۱۸۱۷ میلردی 


۱۴۳ 


۱۷ 


۹ 
م۳ 
۳۴ 
۴۳ 


فصل دوم 


بجر ان سیاسی در خراسان ۶ خلافت عمر بن‌عندا لعزیز 2۷ 
خر اسان دود دور حکومت حراح‌ین عدائله حکمی ۷ 
عمر بن‌عصدا لعربر و اصلاحات عمومی او در خراسان ۷ 
وا تنس چنش صد اصلاحات درخراسان ۸۸ 
سیاست سعید حرش 3 دگر گونی حوادت ۲ 
فصل سوم 

تغییر #ضع سیاسی درخ اسان و انقلاب ماور اعالذهر ۴ ۱ 
۱۱۶-۲ هجری ۷۳۴-۷۴۹ میلادی 

پیداشدن حارت بن‌ سر بج ۵۷ ۱ 
۱۱۶-۲۸ هجری ۵ ۵ ۷۳۳-۷ میازدی 

تصر بن سیار ٩‏ سیاست اصلاحاتی او ۱۹۵ 
۲۷۲ حهجری ۷۳۷-۷۴۹ میلادی 

خر وج بحبی بن زیدبن علبی و فضع سپاسی خر اسان ۱۳۴ 
سال ۵ ۱۲ هجری ۷۴۲ میلزدی 

قیام حدیع‌بن علی‌ازدی 9 اوضاع سیاسی خراسان ۱۳ 
پابان کشه‌کشهای سياسي دز خر اسان ۱۳۹ 


سقوط ظر فداران بنی امید 
خلاصة بجت ۱۲ 


زجیلی وی 


تاریخ اسلامی ما با همه کوششهایی که دانشمندان اسلامی وعرب ودیکران 
انجام داده ومی‌دهند هنوز دست نخورده است.شاید علت آن متعهد نبودند‌به‌روش 
علمی است که در پرتو آن حوادث تاربخی مورد تفسیر قرار می‌ کیرد حوادئی که 
ساختةٌ دست انسان است وقابل تحول و د گر گونی است . زیرا انسان طبعاً تسایم 
عاملهائی است که طبیعت را فرا کُرفته است این عاملها بعضی اجتماعی و برنصمی 
اقتصادی است. یکی از حصوصیات آنسان پی‌بردن‌به ریشه این عاملهاست » وا گر 
عاملهای فوق را مخا لف منافع سردی باطبقا تی حور تشخیص داد باهو شیاری در 
برابر آن به وسائل مختلف مقاومت می کند . حوادث اجتماعی از جمله چیزهایسی 
نستند. که پیش از انسان موجودیت داشته و قائم به‌لذات باشند و گذر انسان از آن 
حوادث حتمی باشد اعتقاد به ثبوت خحصوصیات شخصی با قبیله‌ای با اجتماعسی و 
اینکه این حصوصیات تابع قانون تحول و تغییر نیست درست نیست زیرا منطق و 
دید آنسان به زند گی که ضمن روابط اجتماعی معینی پیدا می‌شود وبا تغییر روابط 
دید بشر نیز تغییر می کنند حکم می کند به اينکه همه تحصوصیات در حال تغییر ندو 
عاملهای تغییر عبارت است از فعل و انفعالات ار کانيك بین‌انسان ومحیط زند کیش 


۵ 


با بین خود انسانها (ضمن جریانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی) تاریخ به طور 
رسمی از ان قبیل قعل وانفعالات پیچیده به وجود مي آند. 

وقتی انسان را درضمن (مدئیت اسلامی) مورد مطالعه قر ارهمی‌دهيم می‌بینيم 
که پدیده‌ای اجتماعی است که پیو سته در فعل وانفعالات ار گانيك با محیط مادی 
واجتماعی خحود است » مر اجعه دائمی به قوانین و شرایح حه از جنبه میت وحه از 
جنبه منفی و وا کنشهای پیوسته اوضاع سیاسی و اقتصادی با چشم پوشی از همه 
نمونه‌های عالی به ما پاسخ مشکلات فراو انی رابیان می کند که برای مور خان‌قدیم 
و اغلب مورنحان معاصر توضیح ان دشواربوده است. 

من در کتاب خود به عنوآن حکومت بنی‌امیّه در حراسان درسالهای(۱۲۷- 
۶ هجری) کوشش کردم روش فوق را به کار ببندم زیرا نمونه تحولات اجتماعی 
که از شکستهای سیاسی ناشی می‌شده و جنگهائی که بين جامعه‌ها در می گرفته در 
جامعه اسلامی خحراسان آن روز شدید بوده است و عربها و ایرانیان و تر کها در 
ماوراءالنهردر گیر آنچنان تحولات اجتماعی‌و کشمکشهای سیاسی بودند که‌درهیچ 
نقطه‌ای از قلمرو حلافت اسلامی نظیر نداشت این تحو لها اززمان فتوحات او اه 
در سرزمیتهای امپراطوری ساسائيان » نخست جنبه کمسی داشت وسیس در زمان 
حلافت سلرمان‌بن‌عبدا لملك اموی‌صورت کیفی به نعود کُرفت‌و خلیفه رامجبور کرد که 
درحط مشی علافت‌خود تخبیراتی بدهد وابن حط مشی به خلافت عمربن‌عبدالعزیز 
وسیاست سازش او منتهی شد وهشام‌بن عبدالملكك خلیفه پس ازاورا دربن‌بست قر اد 
داد تا آنجا که سعی کرد به اصلاحات عمقی دست بزند و خو استهای جامعه جدید 
عراسان را تا حندی که مقدور است به‌جای بباورد. وا کر بحث خود را به مجرای 
حو ادثمعطوف بکنیم و به صورت مکانیکی این حوادث رابه‌هم ربعط بدهیم تعصب 
وجانب‌داریها را درنظربگیريم وعاملهای تحول را یکباره به کناربگذاریم در چنین 
صورتی به فرضیه‌های تنکگث وعیالی خواهیم افتاد که هیچ رابطه‌ای با رشد جامعه 


جدید تحر اسان نساءارد در نتیجه بحث از حوادت سرژمین خر اسان از جنبه های 


جر تا ور 7 ۷۷ 


سیاسی و اقتصادی و اجشماعی این و اهد بود که همه می حو أسند وضح شین را 
دوباره برقر اررسازند درست‌نیست جنین تصور کنیم که محر جاععهً عر اسان آنروز 
احساسات قومی وملی موالیان ایرانی وترك بود که طالب احیاء عظمت قدیم‌ایران " 
و کیش زردشتی بودند؛ بانفرت بین‌جرب وعجم که منجر به‌پیدایش نهضت شحو بیه 
و جنرشهای جدائی‌نهو اهانه شدیا تعصبات قبیاه‌ای باعث سقوط بنی‌امیه از حکرمت 
خر اسان کردند . 

حزب بنی‌عباس بزر کُترین توطئه‌ای بود که موالیان به وسیلهآن علیه‌بنی‌امیه 
دست زدند . مطالعه موضوعی این مسائل بزر کت در بخش شرقی قلمرو حلافت 
عربی نتیجه مهمی درتار بخ ومدنیت عرب در آن بخش از قلمرو حلافت دارد. 

سرزمین خر اسان‌سرزمینی وست نخو رده‌است ّه تار بخ آن پرازابهام‌است. 
ازاین‌رو نظریات مورحان قدیم را کتار می‌گذارم و مظاهر سعدید جامعهٌ خراسان‌را 
از جمله تعصیات قبیله‌ای در آن سرزمین را از نو مورد بررسی قرار می‌دهم و در 
این مرحله درپرتو روابعط ار کانيك تغییرات روابط اجتماعی و اقتصادی را مطالعسه 
می‌کنم وپابیای این تغییرات پیش می‌روم وتشکیل بنای‌تازه جامعهةً عراسان رازیر 
نظر قرارمی‌دهم‌وسعی دارم که مشکلاتر! از جنبه‌های سیاسی واقتصادی واجتماعی 
و سیاست خحلفای آموی وایمان و امتیازهای طبقاتی ومشکل اراضی و فئودالیسم و 
دالیاتها را که به انقعار مر دم عراسان و عصیان آنان علیه حکومت ی امیه منتهی شد 
مورد برزسی قراز دهم . عصیانی که رهبری آذرا ی اعر عرب به‌نام (حارث»بن- 
سر دج) بر عهدد د؛سسا. این‌عصیاتر هرا به‌سو یا نلاب مر دم مر اسان وماوراعالنهر 
وظهور عباسیان وستوط نهائی امویان هموار ساعت. 

امیدو ارم درالن معا لعات وراهی که در دست حودپیش گرفتم باهمه کمیود 
منابح اصلی عاملهای تحرك جامعه اسلامی خر اسات را یافته وبه پرده برداری از 
ابهامات موفق شده باشم امیدو ارم مطالعات من دربررسی تاریخ اسلام| کر تاز هو نو 
تسا شل دست کم‌مفید باشد ومحجهو لاتبی رادرمهمتر ین بخش قلمر و حلافت‌عر بی‌روشن 


۸ / حکومت بئی‌امیه در خراسان 


ساخجن4 باشد . 

ازاستاد خود دکتر حسن حبشی که با کمال بزر گواری مرا راهنمایی کرد و 
همچنین ازد کتر عبدالمنعم‌ماجد ود کترعبدالامیر د کسن‌ازدانشگاه بعداد که کمکهای 
گرانبهایی به من کردند وازبانو دکتر صبیحه عطیب که متتهای روسی رابرای من 
ترجمه کرد درتدوین این کتاب تشکر می کنم. 


اوضاع سیاسی و احتماعی و اقتصادی خر اسان 


از دور سلیمان بن‌عدالملث تا دورة عمر بن‌عبدالعریز 
۹۵-2 ۵ ۷۱۷-۷۱۵ م 


دگر گونیهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» که درنظام حکومتی سلیمان‌بن 
عبد الملك ٩۷-۹۶(‏ «) ۷۱۷-۷۱۵ تا آخر دوره خلافت مروان بن محمد" ۱۲۷- 
۷۲ آ خر ین خليفة بنی‌امیه به وجود آمد نتیجه تغییرات زیاد و و ناگون درشالودة 
جامعه اسلامی و نظام حکومتی بود که از زمان رحلت حضرت محمد صلی‌الله علیه 
و آ له (۶۳۴-۶۵۷۱ م)پیدا شدةبود. 

این تحو لها تغییر آت بمیاری در روابط اجتماعی و انعلاقی بخصوص ددبین 
اعراب فاتح و مردم کشورهای مغلوب به وجود آورد و اعراب مجبور بودند کسه 
نظام تازه‌ای متناسب با این تغییرات بی‌ربری کنند تا بتوانند بر کشورهای زیر فرمان 
شود" تسلط داشته باشند. 

با این‌تفاوت که نظامی که اعراب به‌و جود آورده بودند آنچنان کامل و وسیع 
نبود که بتواند همه ملتها را که به میل پا به زود اسلام آورده بودند» در بر کیرد و 


وس پات تست ۳ 


رصم تممومومد دز حداز حم توت بن ۰( ب۲اونجوون۱ .۴۳ ...1 
9 ر ۷۵۳9۱]۷ هل 
بصواوا ۵۶ وتا موزانبنت فطع مص فعنلت5۳ ,۳ , و , تادازتهلط . 2 


۹ 


۰ 1 ححومت پنی امه درشر اسان 


تضادهایی را که موجب ناتوانی آنان در برابر ارتشهای عسربی فاتح گشته بود حل 
کند. و سرانجام این تضادها به صورت شورشها و انقلابائی در اغلب بخشهای 
خللافت اسلامی درحجاز و عراق و شمال آفریقا و حراسان نظاهر کرد و حکومت 
بنی امیه از درك طبیعت تاریخی و اجتماعی و برطرف ساختن این تضادها مطایق 
تعالیم قر آن ناتوان ماندند. 

تقاد بین اصکام مذهب اسلام و سیاست بنی‌امیه درصحنه اجتماعی و مالی 
بویژه در بخش شرقی قامرو عربی حعلافت (حراسان و ماوراءالتهر) به آنجا کشد 
که شیر ازة این نحیطه به هم زر بحت و اکر حجاج آبن‌بو سف نمقی (۷۵ ۵ / 2٩۲‏ ( 
مرد قوی والی این مهمترین بخش دولت عسربی نمی‌شد و شدیداً به سر کوبی هر 
نسو ع جنیش به هرعنوان که منشاء آن حزب خوارج| با دهقانان یا پیشه‌وران با 
بازر گانان ومالکان زمینها بود نمی‌پردانعت» ادامه می‌بافت. 

حجاج در این منطته يلك نو ع حکومت نیلامی به وجود آورد و دستور داد 
که مردم يكك جا کرد ایند و شایعات را ممنو ع کرد دربعضی از حطبه‌های توو و 


٩‏ . بعضی از مورخان مي‌نویسند شماره کسانی که در غیرمیدان حنگ به دست 
حجاج کشتد شدند صد و پیست خر ارثفر بودند برخیها شماره آنان را صد و سی هزاز تفر 
گفته اند - مسعودی (تنبیه و اشراف) ص ۸و تاریخ طبری ص ۲ و ۱۱۲۳ و زندگی 
شعر در کو فه خلیف ص ۷4 عبدالماك خلیفه اموی وقتي به اسر اف حجاج در حور پیز ی 
برخوردکشا اووا تهدید کر ددرمر و ح الذهب مسعودی‌ص 0۱۷/۲ درمورد واقعه دیر جماجم 
به اين موضوع مراجعه فرمایید حجاج خودش می گفت «یه خدا امروزمردی را در روی 
زمين نمی‌شناسم که دلیرتر ارمن درخو نرپزی باشد کارهائی کرده‌ام که مر دم از شنیدن آن 
می‌ترسند این کرها باعث نجات من شده است» ابن سعد در طبقات کبیرصع/ و لیف ص 
۹ خایف وحیات شعر در کو فد ص ٩‏ ۲- هم بهاستناد ازطبری ۶۶/۷/۲ . ثاریخ طبری 
صفحه ۲۴۴/۶ یاتوت حموی درمعجم البلدان ۱۷۸/۳ عمرین عبدالعزیر گفت۰ 

«خدا لعدت کند حجاج را که نه برای دئیا خوب بود و فه برای آخغرت» ۲ شلیف 
حیات تمعر در کو ند صس وم په استناد به طبقات این سعد عبء اضاقی ۵۹/۶ (نرجمد 
اعشی هد ان ) تاریخ طیر ی دامستان عمیر بن ضیا نی نمیم‌ی ضن ۸۲/۲ وم و دناله آن. 


اوضاع سیاسی و احتماعی و اقتصادی خراسان / ۱۱ 


خطات به امل کو فه کفت: 

راز این شو خبهاببرهيزید. هر کس‌باید تنهاگی سو ارشود‌اودستورهای‌شداد 
وغلاظ می‌داد وبه پیر وبیمار رحم نمی کرد. 

حجاج این روش را برای جلو کیسری از د کر گو نیهای طبقاتی و تغییرات 
زیر بای اجتماعی که شیجه‌اش تحو ل سازمان حامعه و اقتصاد امیر اطوری عرب پس 
از حلافت بنی‌امیه و انتقال تعلافت ازحضرت علی‌ابن ابیطا لب (ع) به نی امیه بود 
اتشاذ کرد. 

تحولی که بویژه در عسراق و تحراسان به وجود آمده بود روش حجاج 
جلو کیری از تو سعه افکار جدید بود که همگام با تحول افتصادی و اجتماعی پیدا 
شده بود و طالب اصلاحات واجرای اصول اسلامی بود حجاج مانح می‌شد که 
افکار مخالفان ر شه و رو بکرد. به حاطر همه اننهاست که حجاج روش ‌استبدادی 


حچاج آلت اجرای سباست نظامی خحلافت بود » و می‌ عسواست وحدت 
سباسی وتوسعه جغرافیایی دو لت را فراهم سازد. این‌هدف پس‌از کشمکش‌طولانی 
با یروهای مخالف بخصوص درحجاز وعراق فراهم شد. درسال ۷۳صهجری ۹۲٩۶م‏ 
کشمکش درمورد حلافت در سومین جنگهای دانعلی به پیروزی ححمرانان شام بر 
نیروهای مخالف منتهی شد: «بیعت مردم تعر اسان در سال ۷۲ هجری ۶۹۱ اتفاق 
افتاد و عبدا لملكث ین مرو ان«بکیر بن‌ و شاح سعدی»حا کم سود در مرو را پس‌از کشته 
شدن عبدالّهبن‌حازم که هشت‌سال برخحراسان حکومت کرد و یکی ازمو الیان ابنز بیر 
بود؛ به این سمت منصوبت کرد؛ درسال ۷۴ ۶۹۳-۵ م مردم تعراسات دوباره بیعت 
کردند و ازعبدالملك خواستند که يك امیر قربشی که مورد تأیید همه قبیله‌ها باشد 
به آن نوبله اعز ام دارد, 

تو سل ب‌زور وتوجه‌نکردن به حو استهای مخالقان ناشی از درك نکردن نفوذ 
نیروهای مخالف درتحول جامعه بخصسوص جامعه ناپابدار و نامتجانس تاربخی و 


۲ / ححومت بنی‌امیه درخر اسان 


ملی نحراسان بود. این دوش موجب شد دوجهت مغایر هم به وجود آید يك جهت 
دو لمی که نمابنده شدت‌عمل نسبت به اعراب وموالیان و ناتوانان باشد و يك جهت 
غیردولتی که با هر کسی که علیه حکومت طغیان می کرد از تسود همدردی نشان 
می‌داد و کرد او جمح می‌شد. این سیاست دولت علت اساسی مهاجرت کشاورزان 
از روستاهابه شهر های بزر گت شد که از ترس تعدی مالکان زمین ومأمورات مالبات به 
شهرها فرار می کردند. 

این‌سیاست محرله اساسی‌انقلات عبدالر حمن بن‌اشمت علیه حجاج بن‌پوسف 
درعراق بود که ازسوی بازر گانان وپیشه‌وران و روستائیان وبیکاران و بیشتراعراب 
وموالی مورد پشتیبانی قرار کُرفت همه این کارها به عنو ان آعتراض نسبت به شدت 
عمل استبدادی دستگاه حا کمه انجام می‌شد. ۱ 

در جنین محیط سیاسی نا ارام و آ کنده از و طئه بیشتر مسائل اجتماعی و 
اقتصادی و اداری مانند تخیر بنیانی جامعه جدید عسربی و مشکل موالیان و وضع 
اعراب درقبال اهل ذمه وطرز رفتار با آنان و دشواریهایی که عربها در جزبرةالعرب 
از آن پی‌اطلا ع بودند» مانتد روایط کشاورزان روابط عمومی تولیدی که از نظام 
پوسيدة ساسانی درعراق و خراسان باقی مانده بود و وضع دولت درقبال ما لیات. 
هصای متعلق به زمینهای کشاورزی و مالعت آنها و کیفیت اداره آن » به ود 
شکل گرفت. 

از این رو متامات سا کمه آموی - پس از شکست دز برابر قبیله‌های عرب 
از زمان عبدالملات تا هشام به ایجاد يكث دولت مر کزی قوی که به و سیله يك ارتش 
عربی مجهزء پشتیبانی می‌شد و مر کز آن در دمشق بسود دست زدند - ارتشی کسه 
آنُْ را به هر نعطه قلمرو حلافت که در معرض شورشهای داخلی باشد بتوان گسیل 
داشت . از این‌رو به تمر کزی توجه کرد که بر استانهای اطراف مانند عراق و شام 
ومصرتسلط داشته باشد وبتواند انقلاب قبیله‌ها را درهم شکند و پایگاههائی برای 
حفظ نظم درعراق به وجود آورد. مهمتر اينکه به تدریج قبیله‌های عرب از آارتش 


اوضاع سپاسی و اجتماعی و اقتصادی خراسان / ۱۳ 
بیرون می آمدند و درجامعه‌های مختلظ شهری ادغام می‌شد‌ند و رشد می‌بافتند و به 
ابن و سیله نی اهیه خو استند از مخالشت ونفوذ قبیله‌ها تعلاص شو ند. زیر | تکبه گاه 
دو اث به جاي قسله‌های تابا یداد سیاسی ار شی بود که از دو لت منشعب می‌شد. 


خراسان در زمان حکومت قتیبه‌بن مسام باهای 


۵ ۱۷۱۵-۷۰۵ ۵۹8-۶ 


سال ۸۶ هجری ۷۰۵ م قتیبه‌ین مسلم باهلی پس‌از طرد آل مهلب از استان 
عراسان از سوی حجاح مأمور حراسان شد - هدف حجاح ارتباط مستقیم نظامی 
بین خر اسان و عراق بود » و به این وسیله می‌تعواست نفوذ قبائل‌بخصوص قبیله 
«ازد» را در آن استان تضعیت کند» ازاین‌رو قتیبه را برای این کار درنظر کرفت زرا 
باهلی درخر اسان» برعکس بنی‌مهلب که سردستکی قبیله کثیر العده ازد را داشتند و 
براثر همپیمانی با ربیعه نفوذ فراوان به دست آورده بودند ضعیف بووند. 

وا کنش همپیمانی بنی‌مهلب با ربیعه پیمان متقابلی بوده که بین قبیله تمیم و 
فیس (مضر) به وجود آمد. می‌گوبند علت عزل مهلب به وسیله حجاج آن بود که 
با میل و رغبت به سر کوبی اطر افیان «ابن اشعث» در هرات نبرداخت و با اسیر ان 
آنان بخصو ص‌پمنبها به‌ملایمت رفتار کرد» ودستور بیرون‌راندن انقلابیهای «قیس» 

را به سر کرد گی موسی‌بن‌عبدالهبن‌حازم" در ترمذ به تأخیر انداشعت. 

! . تاریخ طبری ۳۲۴/۶ . 

۲ . بنی‌مهلب تاریج یعتوبی ص ۳۰۰ منشور و روابط گر ائبهای این دسته تاریخ 
طبری ص ۴۲۴ کامل ابن اثیر ص ۰( ۲۳ج در مورد شجره مهالیه به کتاب مطالعات 


زیان ولهجه‌ها و روشهای عربی پومان فك مراحعه فرمایید. 
۳ . دولت عربی تألیف والهاوزن ص ۷۲۴۲ زیر عنوان ابوزیده , 


۱۳ 


خر اسان درزمان حکومت قتیبه‌بن مسلم باهلی / ۱۵ 


ابن نباته علت دیگری برای بر کناری مهلب! ذ کر می کند لیکن فبول آن 
دشوار است زیراحجاح‌مرد باهوش وسیاستمداری بود." وقتی قتیبه حا کم خر اسان 
شد مسلمانان درخحراسان هنوز پابرجا نشده بودند زیرا سرزمین فوق دور افتاده و 
از شبه جز بره عر بستان فاصله بسیار داشت. اسلام در بعضی‌از نواحی خر اسان مانند 
ماوراءالنهر به علت نافرمانی پی درپی تر کها تقرباً محاصره شده بود. 

ار تشهای عربی‌به فرماندهی‌قتیبه‌ین مسلم‌با پشتیبانی حجاح وو لید بن‌عبدا لملك 
در مشرق هر اسان با گذشتن از رودحانه جیحون (03178) بسا آمودریا به فتح 
شهرهای ماوراءا نهر (مجونده‌عهه۲) دست زدند. 

قتیبه عربها را در خراسان متحد کرد و اشکالات سیاسی و قبیله‌ای را که‌ناشی 
از رقابت‌های قسله‌ای آنان دربصره و کوفه بودیرطرف ساعت. 

نعراسان سرزمینی بود که تا آن روز مشکلات قبیله‌ای در آن حسل نشده و 
محر | کٌاه شحو بی حهت آزمندیهای عصو صی بود زیر از مر کر حلافت بسیار دوربود 
در دوراد آین سحازم ومهلب قسمله قیس کامهای بلندی درتسلط بر دیکّر ان بر داشت. 
اما اعتلافات درمیان قیس و تمیم و از دو ز برعه هیچ گاه ازنین ثرفت» قبسیون درشام. 
حراسان نقش عمده‌ای در سیاست بازی می کردند اشخاص بافرهنگث ازمیان آنان 
همواره مقامهای عالی را اشغال می کردند واز هر راهی درپی رسیدن به تسلط بر 
بصره ور اسان بودند . 

قتیبه پس از تصفیه محیط سیاسی حراسان که آ کنده از کینه ورشکت و انتقام 
وخونخواهی بودخر اسانر امتحد ساخت‌ومسائل افتصادئی را که منشاء این‌مشکلات 

٩‏ به کتاپ شرح‌العیون ابن‌نباته ص ۱۸۷ مر اجعه شود. 

۷ . کتاب حیاتِ اابی در بصره صفحه هه ۱-ه۱۳۰ از احمد کمال ژکی در مورد 
ارتباط اغتشاشهای خر اسان درسیاست عراق که علت آن عبارت است» فر اوانی اموال که‌به 
وسیلة یزیدین مهلب درخر اسان اندوخته شده بود. ترس ازیزیدین مهلب به واسطه قیام 
قبیله‌های ازد درعمال. 


توو / حکومت بنی‌امید در خر اسان 


بود برطرف ساعت. و قبیله‌ای‌را برقبیله دیگر ازراه تحصیل غنیمتهای‌بیشتر ثرجیح 
نداد » ز پر ! مثشاء اختلاف قممله‌ای در آن سامان در درجه اول اقتصادی بوده » قتبه 
تواست با تصویر يك زند گی‌درنعشان درپیش چشم آنان « نظر آنان رابه‌عودجلب 
کند سپس منطقهً تفوذ اعراب را بافتوسات شهرهای ماوراعالنهر توسعه بخشد ... 
وهمچنین بین‌اعراب و اشراف ابرانی - نجیب‌زاد گان و دهقانان ایرانی و زردشتی 
حسن تفاهم ایجاد بکند بطوری که ابر انبان حفظ موقم اجتماعی و امنبازهای‌شخصی 
وداراییهای خود را درسایةٌ اطاعت از اعراب می‌دانستند, 

نجیب زادگان وملاکان ایرانی با اسلام آوردن‌ویا بادادن‌جرية توانستندنفوذ 
گذشته واندوخته‌های مالی خود راحفظ بکنندو به‌اتفاق اعر اب طبقه اشر ای‌جدیدی 
به‌وجود آوردند . که این طبقه به نو به نعود در تحول حوادث سیاسی شراسان و 
حل مشکلات سیاسی و کشاورزیومالی آن استان نقش مهمی داشت . سیاست 
قتیبه در حراسان حل مشکلات عمومی جامعه غالب ومغلوب ولو بسه طور موقت 
بود. تودمردم» کشاورزان‌ایرانی وعرب درخراسان در برابر سختگیری فرماندهی 
اوو نیروی‌ارتشهای عربی و تسلط نجیب زادگان ودهقانان ایرانی چاره‌ای جز تسلیم 
نداشتند . 

قتسه درسابه‌امکانات نتلامی‌و ادارةٌ صحیح ار تشهای‌عر بی توانست‌طخارستان 
سفلی را باز پس‌بگیرد و بخارا را درسال ۹۰-۸۷ هجری ۷۰۶ ۷۰۹ م فتح کند و 
فرمانروابی عربها را درنواحی رود جیحون برقرارسازد ودامنه آن را تاسغدبکشاند 

درسال2-۹۴٩‏ هجری ۷۱۵-۷۱۲ قتیبه حمله‌های خحودرا به استان‌سیحون 
(سرداریا) آغاز کرد. و بخارا وبیکند وسمرقند را تصرف نمود وشورش (لیز) را 
در آنجا درهم شکست. 

قتببه فتوحات خودرا تاعلافت سلیمان‌بن عبدالملك درشهرهای ماور اء!لنهر 
ادامه داد ومالباتهای عمو می (جز به وخحراج) وضع کرد وفتو سات ود را تامنطمه 
تیانشان که آخرین حد شرقی اسلام بود گسترش داد. 


خر اسان دردوران خلافت‌سلیمان بن عیدالملك آموی 
(4۹-4۶) ۴ ۷۱۷-۰۷۱ م ) 


بامر گ و لیدین عبدالملك ورسیدن سلیمان به خلافت جهت عمومی سپاست 
بحزب اموی د کر ون شد . این تغییرات ناشی از فشار افکار عمومی ودرعواست 
اصلاحات اساسی‌بویژه وضع مالیانها و لو مالیاتهای غیر قانونی مانند مالیات جزیه 
بودکه مسلمانان عرب ازملتهای دیکر می‌ستاندند. 

تعلیفه جدید ناکزیربه این خحواستها توجه کرد وخواست « خرابیهای حجا ج 
۳ اصلا حبکند, سلیمان رهبری‌قببله بمنی را که دشمن قیسها بود ودارودسته حجاح 
منتسب به آن بودند » بة دست گرفت کینةٌ سلیمان متوجه حجاج و نفوذ شخصی ! 
او بود . 

سلیمان‌باو ليدازيك مادربودند «قیسیه» مادر آنان‌از قبیله قیس‌بود مشکل است 


تصور کرد که سایمان حونی را که در ر کهایش جربان داشت فرآموش کند» از ایترو 


ِ. حجاج به سلیمان نوشت «ذو يك نله مدادی بیش نیستی اگر مانند پدز و 
پر ادرت عمل کی من در اختیار توام هم‌چنانکه دو اخنیار آثان پو شم و گرند من حجاجم و 
نوهمان نقطه‌ای اگر بخواهم تو را نابود می‌کنم و اگر خواستم حفظت می‌کنم » 


البیان والبتین صنحه ۳۵۱ 


۷ 


ده درا اساد 
۸ ۱ حکو مت ی ِك"«. ِ و ‌‌ 


کننه سلیمان‌نست به حیجا ح يلك سر لو ۵ و تصفیه‌ای که آو به آن دس زد یز دیحی 
تصفیه وی‌يك نهضت اصلاحی عمومی در بخش شرقی خلافت عربی و سیاست 
و لد دز شمه اکناف تعلافت اسلامی لود . 


تخییر ات عمومی در سیاست داخلی 9 خازجی 


[۳ 


سیاست خارحی : 

نخستین تغییری که درسیاست خارجی روی داد فتوحات بود و علت اصلی 
این قتحها حرص حکمرانان و فرماندهان بود تا بسط تعا لیم اسلامی . ان مسئله 
در عراسان بیش از نقاط دیگر به‌چشم می‌عورد. 

با همه آماد گیهایی که و لیدین عبدالملك برای فتح قسطنطنیه تهیه دیده بود 
لیکن‌حمله دامنه‌داراعراب به فتح این شهر شکست خورد و این شکست » دو لت 
اموی را با بحران حطرنا کی روبرو ساعت. 

دولت در گرفتن مالیات که مخالفت شدید مردم ومقاومت درقبال بنی‌امیه را 
فراهم می‌ساعت» زیاده‌روی کرد؟ زیرا تهیه مقدمات وحمله و گرد آوری نیرو هزیته 
فراوانی لازم داشت. دولت اموی براثر نابودی سربازان و نیروی دریائی شود در 
اطر اف دز قسطنطنیه. قدرت نود را از دست داد. دز نتیجه عملیات یز بدین مهلب 
یعنی جانشین قتببه‌بن مسلم باهلی دربخش خاوری امپراطوری عرب و فتح نواحی 
طبر ستان و کر گان متو قف ماند. و آرتشهای عربی از وضع تهاجمی به‌وضع تدافعی 


در [مدنگ. ان پیش آ مد علل بسیاری داشت مهمتر از همه تحو لهای جا ید مدبی دز 


۱۹ 


۲۰ / حگومت بنی امیه درخر اسان 


جامعه اسلامی وتمایل اعراب به جای حر کت و نقل‌مکان دابمی به استقرار و توطن 
در يك نقطه بود. سرزمین ماوراءالنهر به واسطه نعمتهای طبیعی و کشاورزی نظر 
اعراب زا به‌خود جلب کرده بود زیرا بهترین زمینهای کشاورزی را به جنکث آورده 
بودند . 

افکارعمومی‌مردم آن سامان طالب‌تو قف فتوحات نظامی و نجات ازپرداعت 
مالیاتهای سنگین بسود جنگهای آن روزبیشتر به لحاظ تسکین غرایز شخصی وبه 
دست آوردن ثروت درمی کرفت وعلاقه به نشر تعالیم اسلام کمتر بود. دبشتر فقیهان 
مو ج جریان اسلامی را علیه سیاست کشور گشایی رهبری می کردند و می‌شو استند 
اصول اساسی مدنیت اسلامی عدالت و برابری درخراسان و ماوراءالتهر به مرحله 
اجراء‌گذاشته شود زیرا کشور گشایی رو ح تعصب و دسته‌بندیهای قبیله‌ای را از نو 
تقویت می کرد واين روحیه به‌نوبةً حود درسیاست عمومی ودر راه به‌دست آوردن 
امتیازهای اجتماعی و اقتصادی درمقامهای بالای دستگاه دو لتی تأٌثیرمی گذاشت. 


9۵ سیاست دا خلی: 


نغییرات مهم‌درسیاست داخلی‌متمر کزشده بود. سلیمان رهبری هجوم شید 
تصفیه دستگاههای دوللی را در بخشهای بزر کی از قله‌سرو شلافت عربی به عهده 
گرفت. سرزمین‌خراسان به‌علت نا آرامیو ناپاپداری سا کنان آن وتهدید فرمانداران 
و استانداران مر کز این تصفیه بود . این حوادث بر اثر فاصله گرفتن خلافت از 
تحو لهای زیسر بنای اجتماعی جامعه آن روز و تسوجه نکردن به حو استهای مردم 
بخصوص درجامعه غیرعربی مانند حراسان و ماوراءالنهر پیش آمد. به این تر تیب 
تضاد شدیدی میان حکومت ستمکری فردی و تغییراتی که مذهب‌اسلام در کشورهای 
تحت تسلط ایجاد کرده بود به وجود آمد. تا جایی که عمر بن‌عبدا لعز یز خلبفه اموی 


می کت 


رسعدابا دنبا را سر اسر ستم وتعدی فسر | گرفته است. حجاح در عراق و لید 


تغییر ات عمومی درسیاست داخلی وخارحی / ۲٩‏ 


درشام و فرةبن‌شريك درمصر وعثمان‌بن‌حیان‌درمدینه وخالد درم‌که بیداد می کنند.» 

این تغییر ات اجتماعی که از ابتدای فتح اعراب درسرزمینهای تابع خلافت 
بهوجود آمده بود سلیمان‌بن‌عبدا لملك را درخود فرو برد. به‌تدریج مردم کشورهای 
زیردست نظام سیاسی و مذهبی و اجتماعی اسلام را دریچه آزادی و نجات خود 
می‌شمر دند. مسلمانات غیرعرب اساس می کردند که به وسیله اسلام از استبداد و 
برد کی نجات یافته‌اند و به آن میاهات می کردند و زبان عربی را فرا می گرفتند تا 
به میراث اسلام آ گاهی پیدا کنند . آنها می‌خو استند زبان و علوم قر آنی را هرچه 
بهتر فرا گیرند. لیکن به تضاد بین اصول و مذهب عسربی و واقعست امر و رفتار 
زمامداران بیش‌ازپیش پی‌می بردند» رفتار اعراب با «مو الیان»! موجب شده بود که 
مسلمانان غیرعرب درمنوپات زمامداران عرب شك بکنند. 

اعراب از آموزشهای اعلاقی اسلام دور شده بودند وخود را برتر ازدیگر 
اقو ام می‌دانستند. واین اءرمو جب می‌شد که ملتهای زیردست اعراب دره‌قام مطا له 
اصلاحات اجتماعی بر آیند. 

اسلام آنها را به‌برادری‌وبرابری بین‌مردم دعوت می کرد درحالی که اعراب 
حود را شریفترین ملتها می‌دانستند. این کشمکش اجتماعی‌وسیاسی؛ موجب ظهور 
بدیده‌ای فکری شد که اصلاح امور دولتی را ازجنبه‌های سیاسی واجتماعی و مالی 
درنعو است می کرد ومی‌خواست بین اعراب وموالی واهل ذمه عدالت ابجاد بکند 
و اصول مدهپ اسلام‌رادراین مورد به مرحله اجر ایگٌذارد, 

انقلا اجتماعی که شانه‌های آن از دوران معاوده‌ین اپی‌سفیان آشکار شد 
در سرزمینهای اسلامی توسعه می‌پافت» و در زمان عبدالملث بن مروان به مر حله 
انفجار ر سید عبدالملك‌بن‌مروان بیش از اینکه آتش انقلاب توسعه یابد تسوانست 


11 زا سر وت سازد. این‌سر کو بی در هل عللافشت پسرش و لد نیز وال شرك , ولی 
۱ ,عربها مسلمانان غیر عسرب ر] که به روز ش‌شیر اسارم آووده یو د ند «مو الی» 
ی دا میل له 4 


۲ / حکومت بنی‌اممه درخر اسان 


سلیمان‌بن عبدا لملكك سیاست سر کوبی و جشونت را با سیاست دلجویی و ملاطفت 
و ازدبکی به طبقات مختلف مات عوض کرد. 

برای جلو گیری از وا کنش سیاست حجاح درباره مردم عراق و حراسان و 
طلم و کشتار و کشتن و زندانی کردن آنان بویژه شیعیان حلافت تازهٌ اموی بر آن 
شد که درمقام ترمیم خر ابکار پهای فرمانداران گذشته بر آید وسیاست و لید و حجاج 
را تغییردهد تا مردم را دو باره به دورشلاقت و دولت کرد آورد. 

در مدینه به عاطر تقویت علویان" دستور داد با سب و دشنام مبارژه شود . 
می گو بند سر امام حسین‌علیه السلام تا زمان‌علافت سلیمان درخزانةٌ اموپان‌نگاهداری 
می‌شد. سلیمان فرستاد سرامام را آوردند درحالی که فقط استخوانی از آن باقیمانده 
بود دستور داد آن را عسل دهند و کفن بو شانده ودر گورستان مسلمانان دفن کنند؟ 
و ی هنکٌامی که سواد شهر را تصرف کرد ازمحل‌دفن‌سر سئو ال کرد پس‌از اطلا ع 
ازمحل دفن‌سر امام یش‌قبر کرد وسررا برداشت. خدا می‌داند سر نوشت آأن سر 
جه شد؟ 

سلیمان به اهل صسلاج و مدهب اظهار تمایل می کرد ولی بظاهر طالب 
حوشگذرانی و تعیش بود فقیهان و زاهدان را دورعود جمع می‌کرد وبا آنها در 
اداره امو رعلافت ومردم مشورت می دمو د. 

سلیمان به اجصرای الا جات میادرت کرد 4 نخستین قدم او طسرد حکام و 
فرماندهان ارتش ازمر کز قدرت و بر هم زدن دسته‌بندیهای قبیله‌ای بود که آنان‌را 
باری ميي کردند : قبیله‌سای بمنی ر! که دشمن تاربخی قبیله‌های قیس بودند به هم 
نزديك ساخت؛ این سیاست درشعر و ادبیات و زند کی‌عموم‌ی مردم انعکاس‌یافت. 
نمونه آن شعر فرزدق است که از سیاست سلیمان هو شحالی نشان می‌دهد » بیشتر 


مت تست سس سس سس تست بت سس سس تست سس تست تا ان ات ۱۵ 


ادعای خلافت بودند تحت غلر داشت وقنی در مورد افرادی از بنی‌هاشم شك می کرد با 


سم آورا به قتل می ز سا نید , 


تغییر آت عجوهمی دز سیاست داعلي وخارحی / ۲۳ 


روشنفکران آن زمان سیاست اصلاحائی سلیمان را تأیید می‌کردند » اگر قدرت 
حلافت" نبود هیچ کس نمی‌تو انست مشکلات حکومت را تحمل کند » و میراث 
سیاست‌حجا ح را درعراق ور اسان‌عهده‌دار شود. 

سلیمان موالی و دوستان وعاملان حجاج را ازقبیله قیس و دیکران عوض 
کرد و بمنیها را به جای آنان منصوب ساخعت و توانست افر ادی مانند بزیدبن ابی 
مسلم بنده و دبیر حجاح رایه زندان افکند. وهمةٌ ممکاران دو لت سابق را طرد کند. 

حو ادث سیاسی درابتدای خلافت سلیمان علیه سیاست و لبدین‌عبدا لملك در 
حر اسان تحول سر یعی‌یافت؛ وضم سیاسی‌در کلیه بخشهای خعلافت عربید کر کون 
شد. علایم آماد کی‌مردم به از بین‌بردن بقایای دور ان گذشته که با زور به‌مردم تحمیل 
شده بو د آشکار شد. 

تمابلات انقلایی در بخشهای خحاوری خحلافت عربی کاملا آشکار گردید. در 
عر اسانو توابع آذدر کوفه. زیرا درخحر اسان بت دسته قبله‌ای نیرومندی علیه‌سیاست 
#تیبه پن مسلم باهلی به و جود آمده بود که درخحو است آزادی اجتماعی و افتصادی 
برای عموم مردم حر اسان می کرد. حراسان در دوران حجاج پسیارژیان دیده بود؛ 
تمام‌امکا اتافتصادی و درا ازدست داده ودستگاه او لیدیاش بامهاچرتمو البان به 
روستاهای دوردست به کلی درهم ریخته بود. 

وقتی‌سلیمان به‌علافترسید درمقام چاره‌جویی‌بر آمد دستورداد ممنوعیتهایی 
را که حجاج وضع کرده بود ازمیان بردارند و سوالی بتوانند به سرجای نخستین 
حود بر کردند و زند کی اقتصادی به حال نعود بر کشت او انن‌سیاست را در بصره 
وشمال آفربقا نیز اعمال نمود. 

وفتی حطوط کلی سیاست سلیمان‌این عبدالملك برای قتیبه‌بن مسلم باهلی 


و .سلیمان | گر آنچنانکه کتابهای‌ناریخی‌وعربی نقل‌می کنندمردزئباز وپسرخور بود 
که روزی خیلس رطل خر | وی حور زد و ره حوانی 61 ریبایی بت اش دو اه مي کرد نمی تو آنست 
چنین کار موی را کد ناریخ دام عهده اش گذ اشته را انجام جتا ب 


۴ / حکومت بنی‌امیه درخر اسان 


حاکم مطلق خر اسان روشن شد. واز رفتار سلیمان‌نست به همکارانش از 
عمال و لید وحجاح اطلاع یافت. خانواده شود را جمع کرد و خوور! به‌درون‌شاله 
ایران کشید و در آخر به فرغانه رسید. 

عبدالله بن هیثم تمیمی با او بسود و از دست او فرار کرد و به سلیمان پناه 
برد. سلیمان عده‌ای از کسان قتیبه را دستگیر و دست و پای آنان را برید و به قتل 
رسانید . 

قتیبه از سلیمان می‌تر سید ومی کو شید تا با عبدا لعز یز این ولید بیعت کند و به 
وسیله او ازدست سلیمان حلاص بشود. محور این جنبش‌سیاسی‌مهم حا کم خراسان 
و عراق حجاج‌بن یوسف ثثفی بود» زیرا او به جربانهای سیاسی زیر پرده دربار 
اموی‌و جنبشهای‌ضدآمو به ودسته‌بندیهای قبیله ایو تمایلات سیاسی آنان آشنایی کافی 
داشت. و تمابلات سردمداران بتي‌امیه رادر نظرمیگرفت حجاج؛ و لیدین‌عبدا لمل‌را 
واداشت که برعلاف وصیت پدرش عمل کند وعبدالعز یز پسرنهود را کاندیدای 
علافت نماید؛ زیر سلیمات نظرات سیاسبی را که عیدا لماك وضح رده و ولد آن 
را اجراء کرده بوده رعایت نمی کرد. 

حجا ج تدبیری به‌کار برد و فرماندمان دسته‌ها را کنار ُداشت وموالی را به 
جای آ نان‌منصوب کرد. ازجمله آن‌فرماندهان قتیبه بود که درعراسان درمغشو شترین 
منطقه‌ها فرمانروابی می کرد واين وافعه پس‌ازعزل پزیدین‌مهلب که ازدست حجاج 
به سلیمان بثاه برده بودء اتفاق افتاد. 

بس‌از فاش‌شدن‌کار قتیبه ونقشهة او در پناه بردن به فرغانه فتیبه روش معمول 
را دنبال کرد ونامه‌ای به‌علینه نوشت و اورا تجلیل کرد وخدمات خود را در گذشته 
به عبدا لملك و ولید ذ کر کرد و از اوخواست که اورا برسر کار نگاه دارد وسو کند 
باد کند که او را ازعر اسان بر ندارد. 

حلیفه ناجار شد قتیبه را در والیکری خراسات نگاهدارد و به او دستور داد 


که زندانیان حود را آزاد کند عطبه‌ها نی را که به‌مر دم می بر د اختند به آ نها ببر دازد: 


تخییر ات عمومی درسیأست داخلی وخارحی / ۲۵ 


و کسانی را که طالب باز کشت هستند باز گرداند سلیمان قاصد خود را مأمور کرد 
که مردم را ازسیاست خلیفه جدید باب رسازد. 
قتیبه وقتی آزاین موضو ع با خبرشد پیش خود گفت این‌هم یکی ازنقشه‌های 
حلیفه علیه من‌است. ومطلع شد که خلیفه درصدد جلب تمایل‌بعضی ازسربازان قتیبه 
به سوی شود است درنتیجه سعی کرد که اختلافهای خود را با خلیفه فیصله بخشد 
زیر ااز قدرت‌مخا لفان‌در خر اسان‌بیمتاك بودواز تمایل حیان‌تبطی! فرمانده‌جنگجویان 
موالی ازمخالفان با توجه به اینکه تکیه گاه قتیبه در ارعاب اعراب بودند می‌تر سید 
پس‌از اینکه قتیبه بهجدی بودن سیاست اصلاحی‌سرزمینهای عربی ودخالت مستقیم 
تعلیفه در امور حراسان یقین حاصل کرد. می‌گویند نامه‌ای به خلیفه نوشت و توجه 
او ر| جلب کرد که شاید نظر سیاسی حود را تخیر بدهد و به شعدمات کٌّذشته‌اش ره 
عبد الملك و ولید ارج گذارده و او را جزء داز ودسته حجاج نداند. شاید خلبقه به 
بای وی در منصب و ادامه حدم رضابت دهد و قصه سه ففر ۵ نامه‌ای که قتسه به 
حلیفه فرستاد و چگونگی تسلیم آن به حلیفه ساعته و پرداعته نوپسند ان و قصه - 
بردازان است و دلیل آن کوشش ابن» اهتم در جعل‌نامه‌هایی از زبان رجال قیس به 
قتیبه است که در آن نامه‌ها او را به عزل لیف تشوبق می کند. ا کر نامه عزل نسزد 
خلیفه مو جود بود» این‌دروغبردازیها ازسوی قبیله‌ه‌ای قیس چه معنائی‌داشت؟ دلیل 
دیگر ناصحیح بودن این گفته‌او اظهارات‌سلیمان‌ین عبدالملك درهنگام کسب اجازه 
ازوی جهت دفن‌سر قتیبه وخاندان اوست؛ سلیمان در آن موقع گفت (من آین‌چیزها 
را نمی‌خواستم» دلیل سوم تحفیقی بود که سلیمان درمورد عزل قتیبه صادر کرد و به 
یزیدین مهلب پیغام داد: 


۱ . حیان‌نبطی ازموالیان طلحهبن‌هبیره شیبانی بود وبه‌واسطه بزرگیو ارزشمندی 
به‌غر اسان رفت تا بین قتیبه وطرخون پادشاه سند آشتی‌دهد آن موقع کفار دردرو ازه‌های 
بخارا قتیبه زا محاصره کرده بودند همین حیان بود ند سربارانی به فرغانه فرستاد نا فتییه 
را به فتل رساند ند. 


« کر قیس شاهد بیاورد که قتیبه عزل نشده اورا دستگیر کن) اگر نامه حلم 
فتیبه که به حلیفه فر ستاده بود نزد خلیفه موجود بود» تحقیق جه معنایی‌داشت؟ 

در ابن مورد دثیل قابل‌اعمه‌ادي وحود دارد و آن نامه سلیمان است که برای 
قتیبه فرستاده است که در آن حکومت وی را با شر ابطی در حراسان می‌بذ برد . در 
آن نامه‌ها سلیمان قتیبه را در برابسر نقشه‌های اصلاحی قرار می‌دهد و استعداد 
پدیرش او را به بوته آزمایش مي گذارد و اورا دربرابر افکار عمومی خراسان که 
علیه سیاست قتیبه‌بن مسلم باهلی بود قرار می‌دهد» لیکن قتیبه مضمون نامه خلیفه را 
رد می کند و اصلاحات پیشنهادی علیفه را عملی برضد سیاست خود تلقی می کند. 
سیاستی که قتیره در نظر داشت آن را به‌تعلیفه بقیو لاند. به اين‌ترتیب قتیبه صلاحیت 
گردی ود را در حعمرانی خر اسان و ماوراءالمهر از دست داد و نقشة او در جلب 
رضایت سلیمان شکست خورد. وخلیفه نیز متقابلا از اجرای سیاست اصلاحی ود 
به دست قتیبه مأبوس شد. 

قتیبه پس‌از ناامیدی ازسلیمان و تصنیه محیط سیاسی بین‌خود و دربارخلافت 
به سو ی مخالنان حکومت بنی آمیه رويی می آورد. و ددپی حلب رضایت انان و 
استفاده ازطر قداری مخالفان به خحاطر مقامت دربرابر سیاست دولت جدید می‌افتد 
ومی‌خو اهدازراه تمرد ومقاومت»سلحانه جلویاقدامات علیف‌ر! بگیرد. لیکن نیرو 
های انقلابی علیه بازماند گان دوره‌گذشته متوجه قبیله قیس‌بود وحشم موالی و اهل 
ذمه موجب تغییر ات سياسی‌شده بود که با مرگ خلیقه سابق و لیدین‌عبدالملك اتفاق 
افتاد ومردم در دنبال و سیله‌ای می گشتند که اوضا ع سیاسی واقتصادی را د گر کون 
سازد از این رو مردم از حط‌مشی قتیبه گریزان بودند و سیاست حکومت فردی او 
را که متکی به قدرت و شدت عمل بود رد می کردند. 

ازجمله عاملهای جبهه گیری مردم علیه قتیبه» بحران اقتصادئی بود که بر اثر 
سنکیتی بار مالياتها وصرف آن در جنگها و لشکر کشیها حطه خراسان را فر اکرفته 


بود» درتمام دوره حکومت قتیبه بار مالیاتها سنگین‌تر و فقر تمام قشرهای مردم را 


فرا گرفت طبقات بالای جامعه بازر گانان وفرماندهان ارتش رو تمندتر شدند» مردم 
از رفتار قتیبه وطریقه‌ای که جهت انتشار اسلام به‌زور وعصب اموال آنان پیش گرفته 
بود به سختی نفرت داشتند. 

تر میم و تسیر مو جودیت دولت عر بی‌در برابر توسعه انتشاردسته‌های مخا لف 
برای آمویان دشوار بود. 

این‌چنین ترمیمی بیش از اینکه مصالح نظامی و منافع تجمع نظامی اقتضا 
کند با رشد داخلی ثیروهای جدید که جامعه طالب آن بود تناسب داشت این نیرو- 
های حدید جاععه را حلفای سابق بنی‌امبه با بی‌اعتنایی تلفی ی کسردند و در زمان 
سلیمان‌بن عبدا لمللك قوت بافت, اساس این نیرو را نضاد بین مسو ج مدنی و تحول : 
اجتماعی قوم مسلمان تشکیل می‌داد. 

سلیمات بن‌عبد! لملك و فتی‌سعی کرد که فشار درو نی‌این‌نیروی داعلی را مورد 
توجه قرارداده و به ابن ترتیب تضاد موج اسلامی را با سیاستهای کذشته حل بکند 
باعت ناراحتی فرماندهان نظامی شد و آنان دره‌تام مقاومت دربرابر سیاست جدید 
او بر آمدند همچنانکه قتیبه‌بن مسلم باهلی درعر اسان عمل کرد. 

تشخیص وضم سیاسی خسراسان از سوی مخالفان وضع را علیه قتیبه 
بحر انی‌تر ساشت ؛ و رهبری انقلاب به دست «و کیع‌بن ابی سود رهبر تمیمیان 
در اسان افتاد. ۱ 

پیشرفت حوادث نشان داد که در انگیزه و کیع‌بن‌ابی‌سود در رهبری انقلاب 
برضد قتیبه عاملهای شخصی‌مدخلیت داشت که به‌حقوق قببله تمیم قبیله خود و کیح 
مر بوط می‌شد و نه به جنبه عمومی مخالفت با سیااست نی آمیه با حسوعمت فردی 
قتیبه «بنیاهتم» یکی از افراد قبیله تمیم را کشته بود و کیع دا از ریاست قبیله قمیم 
درخراسان درموقع جنک ب رکنار کرده بود و به عملیات نظامی او تو جه نداشت. 

مر کز حلافت در دمشق از انقلابیون‌علیه قتیبه در حسراسان پشتیبانی می کرد 


پر ۳ 1 حکومت نی امیه درخر اسان 


قتیبه به دشواری وضع خود پی‌برد وفهمید که تناسب قوا به نفع اونیست. 
از این‌رو به دلجویی ازمردم آغاز کرد درسخنرانیهای ود فتوحات وسیاست‌خود 
را به رخ سربازان کشید و به آنان یاد آوری کرد که دراین مشکلات حوشرفتاریهای 
اورا با مقایسه با دیکرحکام درنظر بگیرند لیکن هیچ يكك ازسر بازان و رژسای‌قبایل 
عربی با موالیان به این‌دلجویی پاسخ مثیت ندادند حیان‌نبطی به‌سوی و کیع تمایل 
پیدا کرد و جانب اورا کرفت و با وی قرار کگذاشت که مالیات قسمت شرقی شهسر 
بلخ را برای عود وصول کند وبه این ترتیب قتیبه تکیه‌گاه عمده خود را از دست 
داد و 5و شید رقابتهای داعلی را که بین سر بازان عراق و شام و جود داشت دوبازه 
برانگیزاند و عطاب به سر بازان کفت: 

ابونافع ذوالودعسات علیه شما بسرخاسته شام يك پدر مهربان و عبراق يك 
پدر احلف است شامیها تا کی باید بسر شما سروری کنند و زیر سایه دیسوار شما 
بیارامند مردم خر اسان به من بنگرید ویبینید پدر ومادر و زاد گاه‌هم عراقی است. 

تمایلات عراقی ومدذهب عراقی دارم. هیچ کس به این‌عطابه پاسخ مساعدی 
نداد وموقعی که عبدالرحمن‌بن‌مسلم باهلی از آنان کمكك خو است با تیر اورا کشتند 
مکانهایی را که شترها وحیو انات قتیبه در آنجا نگاهداری می‌شد آتش زدند» به این 
تر تیب فرمانده فاتح صبر وشکیبائی‌و دوراندیشی خود را برای همیشه از دست داد 
و از روی کوته‌نظری همه قبابل عرب را به لعن ودشنام کشید وایسن خود موجبات 
خشم‌مردم را علیه اوبرانگیخت. تا جابی که اسب دلاورش نیز ازاو روبگردان شد. 
آخحر کار هد گامی که با خانواده و برادرانش در چادر نشسته بود. و کی که سردسته 
مخالفان قتیبه و ازمردم بصره (موطن قتیبه) بود و رباست قبیله عالی و عبدالئیس و 
ازد و کوفه را داشت که شمارة آنها به ۵۳ هزار مرد جنگّی می‌رسید با دسته‌ای از 
موالیان که حیان ثبطی جه ت کمك به آنان به فرغانه فرستاده بود به اوحمله بردندو 
قتیبه را همر اه خائو اده‌اش به قتل رسانیدند و سر اورا نزد سلیمات به شام فرستادند 
و تن اورا درفرغانه درناحیه «رباط سرهنگث» نزديك روستایی به نام «کاخ)» به ال 


تغییر ات عمومی درسیاست داخلی وخارجی / ۲٩‏ 
سیر دند بنابراین نوشته بعضی از کتابهای تاریخی که می‌نویسند وقتی سلیمان‌بن 
عبدالملك ده حلافت رسید به انتقام خلم سلیمان در زمان و لید که قتیبه را عامل آن 
می‌دانست اورا به‌قتلر سانیدصحیح نیست زیر! احتلاف بینو ید وحجا جبن‌بوسف 
از يك سو وسلیمان ازسوی دیکر سابقه طولانی دارد به این ترتیب با کشته‌شدن 
قتیبه زمام حکومت خراسان به دست و کبع‌بن ابی‌سود تمیمی افتاد. 


اوضاع سیاسی خر اسان پس‌از قتل قتبنه 


و کیع‌ین ابی‌سود پس از کشتن قتیبه به عنوان اظهار اطاعت سر اورا نزد 
سلیمان‌بن عبدا لملك فرستاد » او قبلا موافقت قبایل عرب را با حکومت موقنی‌اش 
جلب کرده بود » سس کوشش خود را برای تسلط برخراسان به‌کار بست » رفتار 
و کیع کاملا نعشك وبدوی" بود او درعطبه‌ای حطاب به مردم حراسان چنین گفت: 
به عدا می کشم و به دار می آویزم خو نتان هدر است مرزبان حرامزاده شما قیمتها 
را گران‌کرده است «ا گر فردا دربازار همريك قفیز" را چهاربرابر نکنید به دارتان 
میزنم به پیغمبر خود درود بفرستد» به این ترتیب و کیع قانونهای شرعی و عرفی 
را برهم زد و حکومت فردی راکه نتیجه‌اش تجاوز و تعدی است جایگرین قانون 
ساعت . ۱ ۱ 

و کیع درنخستین روزهای حکومتش مردی را که متهم به شر ابخو اری شده 
بود اعدام کرد به او گفتند: جزای شر ابخو اری تازیانه است ثه اعدام جواب داد که 


و . بلاذری درصفحه ۵۲۲ فتوحالبلدال می‌نویسد و کیع درحضور مردم لکن می- 
شو است و ادراز می کرد. 
۲ ۲۵ رطل بغددای. 


۳ 


اوضاع سیاسی خراسان پس از قتل قتیبه / ۳۱ 


من‌با تاز یاه مجازات نمی کنم بلکه با شمشیررمجازات می کنم. در آشوبی که پس از 
فتل قتیبه درحراسان اتفاق افتاد و کیع دستور داد جار زدند «کشته شد کان را نباید 
لخت کرد شخصی بکی از کشتکان را برخعلاف دستور وی لخت کرده بود و کیع 
جون از این واقعه [ گاه شد دستور داد کُردن آن مرد را زدند. 

«نهارین توسعه» درمورد و کیع وسیاست اوچنین گفت که حکومت و کیع ۱ 
برهیچ شر ع وعرفی‌متکی نیست عواملی که ءوجبات سقوط امیربزرگی مانند قتیبه 
را فسراهم ساخعت عمیقتر از اعتلافهای قبیله‌ای بود کسه دربین اعسراب خحراسان و 
ماوراءالنهر جریان داشت. 

مهمتر ازحشم وناراضی‌بودن خلیفه از قتیبه نارضایتی موالیان و امل ذمه از 
قتیبه بود . 

اطلاعات ما ازدوره حکومت موقت و کیح‌بن ابی‌سود که هشت با نه ماه 
طول کشید بسیار کم است ونمی‌توان به کماك آن اطلاعات اوضاع سیاسی‌خر اسان 
وماوراءالنهر را مجسم کرد. این اطلاعات فقط نمایا نگر بك‌دید کدرا ازاوضا ع‌است. 

سک-وت سردم خراسان در مورد سرنوشت ثتیبه و کمك نکسردن به او و 
بر ادرانش و جانیداری موالیان و فرمانده آنان حیان نبطی از و کیع‌بن ابی‌سود 
متعصب هیچ گُو نه نفعیبرمو الیان و اهل‌ذمه نداشت و لی‌فویترین دلیل فساد حکومت 
قتببه بود. شورش طبقات متو سط » بازر کانان و صنعتگران دستی در بر ابر نماینده 
تسه و کشتن‌وحمله به‌عانه او وغارت امو الوی نشان‌دهندة وضع ناسامان‌اقتصاديی 
تحراسان و کر انی وتنزل در آمدهای شخصی و بهمر یختکی روابط اجتماعی اعراب 
وموالیان بویژه دریخارا بود. 

شهر ستان بیکند که بکی از شهرهای بازر گانی ماوراءالنهر آن زمان بوددر 
برابر قتیبه بشدت ایستادگی کرد در بخارا آن زمان فرشها و پارجه‌های کر انبهابرای 
تحلیفه می‌بافتند , مالیات بخارا اغلب به مصرف مخار ج يك چادر بزر کث می‌ر سید . 


مردم بخارا مجبور بودند که قسمتی از خانه و دارائی خود را به اعراب بیخشند و 


۷ / حکومت بنی‌امیه درخر اسان 


احشام اعراب را بچر انند. 

اعسراب تدریجاً پزور زمینها و داراشی مالکان را از دستشان می گرفتند » 
جمع آوری مالبات در دست دهتانان واشراف ابراد بود » مر دم ناتوان ازعرب و 
عجم در معرض ظلم وتعدی قرار داشتند همه این عوامل راه اتثلاب ملی‌علیه قتیبه 
راهمو ارساخت وا گراین انقلاب رنکت تعصب قبیله‌ای به‌حود گرفت به آن‌علت‌بود 
که رهبری این قیام در دست مردی قرار داشت که قدرت درل جریانهای سیاسی 
جامعه جدید عراسان را که از ناد ابران وعرب تر کیب پافته بود نداشت» اسلام 
آن مور قح در د‌ایرانیان ریشه دوانیده بود . تشکیل جامعه‌ای مر کب از تازبان‌وغیر 
تازیان امکان داشت زیرا ابر انبان دید جامع‌الاطر اف اسلام ازجامعه ودو لت‌رادرك 
کرده بودند بدیده‌ای که اموبان ستی‌از نظر سیاسی به آن بی‌اعتناً ماندند زیر اا کسر 
قوانین اسلامی به مرحله اجرا در آمده بود وضع عمومی خراسان تغییر می‌یافت و 
عرب وعجم در اقلیم خراسان بخصوص دد شهرهایی نظیر مرومتحد می‌شدند در 
عورضص اشراف عر ب‌وعجم تو انستند به‌صو رت طبثه‌ای که منافح و احد دارند در آیند 
طبقه ای که منافعش با منافع مردم خراسان وتوده عرب وایران سا کن شهرها و 
رو ستاها تفاوت‌بسار داشت., 

سلیمان با همه اطلاعاتی که از وضع خراسان داشت . پس از کشته شدن‌قتیبه 
و کیع‌بن‌ابی‌اسود را والیعر اسان کردو کب ازاین‌تصمیم سلیمان 1 گاه‌بود از این‌رو 
قبل ازانتصاب رسمی به‌اين سمت ده‌ماه تمام به حر اسان فر مان راند » سلیمان در 
مور حکومت خر اسان با مشاوران خود مشورت کرد » مشاورانش گفتند و کییع 
به علت خعشگی و بدویتی که دارد می‌تو اند عراسان را اداره کند و کیع احمفترینو 
بدترین اشخاص بود ء خلیفه درتمرد قتیبه شك کرد ودستور داد موضو ع را از نو 
بررسی کنند ودرصورت بروز شك درتمرد وی و کیم راباز خو است کنند. 

به‌این تر تیب سلیمان امور خر اسان را به «یزیدین مهلب» سر دستة مخالفان 


دارو دسته حجاج سیر د. 


اوضاع سیاسی خراسان پس‌از فتل قتیبه / ۲۳ 


مهلب فرزند حود مخلد را مأمزرخر اسان ساعت ووقتی او به مرو رسید به 
و کیع پیغام داد «بدیدار من پشتاب.» 

و کیع‌نمی‌نعو است ازمخلد استقبال کند بالاعره اورا بزور وادارباین کار 
کر دند مخلد با رسیدن به مرو قبل ازاینکه پدرش‌مهلب به‌عراسان برسد دستورداد 
وکیع وطر فدارانش را بازداشت کردند وشکنجه دادندتا اموالی را که دراین‌مدت 
کرد آورده است پس بدهد . منابع قدیممی علتهای ابن رفتار مخلند را با و کیع که 
بزرگترین انقلاب بر ضد دار و دسته حجاج را در خعراسان اجرامی کرد بیان 
نمی کند. 

بالاعره دسته بندی یزیدین مهلب وسلیمان‌ین عبدالملك پیروز شد مراجسع 
قدیمی متد کر نشده‌اند که و کیح در رس دسته سومی جدا ازدسته سلیمان وحجاح 
فرارداشته و ایسن منایح مسئله کشته شدن قتیبه‌بن مسلم باهلی را که سلیمان‌دستور 
تحقیق درباره آنرا داد بیاث نمی کنند. 

معلوم نیست که کشته شدن قتیبه و سپس بازداشت و کیع موجباتی داشته یا 
براساس روبه معمول انجام شده است که هر کس جانشین حصاکمی می‌شده سلتب 
حود رابه قل می‌رسانیده واموال اورا مصادره می کرد وخحانه ونعانواده سلف‌خود 
راازبین می‌برده شاید علت بازداشت و کیع این باشد که وی دسته جدیدی‌به‌و جود 
آورده بود که با دسته بندیهای قبیله‌ای قدیمی تفاوت داشت و ابن دارو دسته 
جدید بودند که و کیع را به عنو ان فرمانده نظامی وادار کردند که قتیبه ودار ودسته 
او را از بين ببرد » بادر نظر کرفتن سوادت تاریخی می‌توآن گفت آن روز مردم 
خحراسان به دو دسته نقسیم شده بودند | کثریت بر ضد سیاست توسعه طلبی قتیبه 
بود پس‌ازسقوط قتیبه انقلابیها می‌نعو استنداز شرو کیع‌بن سود نیز خود را نجات 
بدهند زیر ا خراسان به‌مر دی طر از وین احتیا ح داشس. 


خر اسان در ژمان رید بن هلب 


سیب - سم ند س ده تست پات ۳ 7[ 


وضم سیاسی مغشوش و بحران اجتماعی و ناپایدار خراسان که پس‌از مر کت 
حجاج در عسراق اتفاق افتاد به مخالفان کمك کرد که در اجرای اصول اقتصادی و 
احلاقی اسلام درماوراءالنهر وخراسان پافشاری کنند وخواستار اجرای عدالت و 
برابری مردم در قبال قانون و تعمیم عمران و آبادی و رفتار منصفانه با اهل ذمه و 
محدود ساختن اختیارات فرمانروایان ومشورت در اداره امور وتقلیل مالیاتهایی که 
شرع اسلام تجو بز کرده بود کردند: قو ای عمده مضا لفان در جراسان معمر کر بود 
و تغییراتی دد وضح قبیله‌هایی که به آن حطه مهاجرت کرده بودند به وجود آمده 
بود عربها درخعراسان به دوقسمت تفسیم می‌شدند دسته‌ای شغل سیاست و جنگ 
پیش کُرفته و از راه جمع‌آوری هدیه‌ها وغنیم‌تها زند کی می کردند و نامشان‌در دفتر 
رسمی سربازی ثبت شده بود ء دستةً دیگر به کشاورزی و بازر کانی و دیکّر کارها 
می بر دا سحتند . 

با گذشت زمان این دو دسته‌کاملا ازهم فاصله گرفتند و تفاهمی باهم نداشتند 
و روابط بین آن دو به صورت حا کم ومحکوم ما لیات بستان وما لیات بر داز در آمده 


بود به ان ترئیب نزد هردسته‌ای فاسفه سیاسی و اص‌ول اخلافی مخالفی تصوبن 


۳۳ 


خر اسان در زمان پزیدبن مهلب / ۳۸۵ 


می‌بافت» نفرت شدید بین این دو گروه به دسته‌بندی جدیدی که زیربنای اجتماعی 
و هدق‌های اقتصادی جدا کانه‌ای داشت منحرشد هر يب از این دو کروه اثرادی از 
موالیان‌رابا خو دهمراه داشتند. 

براثرنیروی این دسته‌بندی یز بدین‌مهلب پساز اینکه خراسان و عراق جزء 
قلمر و حکومت اوشناخته شد به این با آن دسته تمابل پیدا می کرد تا اینکه بالاعره 
مجبور شد در اجرای سیاست اصلاحاتی سلیمان سیاست خود را تغییر دهد و روش ۱ 
مدارا وطرفداری ازضعیفان را پیش بگیرد وشود را به ستمدیدگان نزديك سازد و 
مردم رااز زندانهایی که حجا ح‌بن‌یوسف‌بر پاساخته بود آزاد سازد. شایدبه‌این و سیله 
مشکلی‌را که حجاحین پوسف ازحل آن عاجز مانده بود برطرف سازدعلت نفرت 
مردم ازحجاج روش خر اجگیری وافزایش مالیاتهابود که مردم علیه آن‌قیام کردند . 

یزیدبن‌مهلب در چاره‌جویی این کاردرنظر گرفت این‌وظیفه را به‌عهده مأموران 
حاصی بگذارد که مستقیماً با خلیفه مربوط باشند وخود ازنگاهداری حساب مالیات 
که اغلب حکام و والیان تا آن روز در دام آن گسرفتار شده بودند نجات پاید . با 
اتخاذ این دوش بظاهر و ظیغه جدیدی درتشکیلات اداره امور عراق به وجود آمد 
بخستین کسی که مأموربت این کار به عهده او کذ اشته شد صالحابن‌عبد! ار حمان نود 
وبرای اجرای این‌کار نبرویی از سریازان شام دراخعتیار او کذاشتند که شمارة آنان 
به چهارصد سرباز می‌رسید. و از يك دسته سرباز نمونه منتسب به دستگاه خلافت 
مر کب بود؛ یزیدین مهب به صالح‌ابن‌عبدالررحمن دستور داد که درانجام وظائف 
حود مستقیماً با دستگاه علافت تماس بگیرد. 

تفكيكامورمالی- جمعاوری مالياتها و کنار گذاشتن آنها و صرف آن جهت 
امور دولتی ومانند آن- ازجمله‌کارهای مهم سیاسی واقتصادی واداری بوده به این 
ترتیب العتیارات والیان محدود و تقسیم می‌شد. با علم به اينکه چنین محدودیت در 
انتیارات تأثیر قاطعی‌در دستگاه فرماثروابی‌اجاد می کرد مقام حساسی که درایجاد 
آن بزیدین‌مهلب ازترس انتقاد مردم و سلیمان‌بن عبدالماك هريك مدخلیت داشتند؛ 


۶ / حکومت بئی‌امیه درخر اسان 


دشواریهایی ایجاد می کرد و تحولی را که از زمان عبدالملت‌ین مروان در ارکان 
حلافت آغاز شده بود سریعتر می‌ساخت . همه ان اقدامات به خاطر آن بود که 
دستگاه خلافت بتواند پا به پای حوادت پیش برود و به این‌ترتیب پایه‌های مر کز 
علافت استحکام پا پد . سلیمان‌بن عبدا لملاك اهمبت آنرا دریافته‌بود و بایه‌های او لسه 
آن را حجا ج‌بن‌یوسف دربخش شرقی خلافت عربی پی‌دیزی کرده بود ۰ سیاست 
سلیمان در تجدید سازمان داعلی دولت ابجاد این پست بود» زبرا چنین پستی را 
پیش‌از این درء‌صر به وجود آورده بود و اداره امورمالیاتها را ازیست ولابت‌عامه 
مردم تفكيك کرده بود. این اقدام دلیل اهمیت دادن به امورمالیاتی و جلو گیری از 
حیف ومیل اموال مسلمانان وقائل‌شدن حدودی برطمع بعضی از حکام بود. پس از 
این‌عمل تحول مهمی دراداره آمور دولت وبخصوصوصول مالیاتها به وجود آمد. 
اداره مالیات توسعه پیدا کرد واعتیارات بیشتری به دست آورد و تقریباً از سیطرة 
حکام بر کنار ماند. 

پزبدبنمهلب از رفتار صالح‌بن‌عبدالرحمن ناراحت شد وتصمیم گرفت محل 
کارش را به عر اسان منتقل کند زیر| اوضاع سیاسی خراسان در آن موقع به اقنا ع 
حلیفه به قبول خحواستهای یزیدینمهلب كمك می کرد و او به این و سیله می‌توانست 
روحیه تازه‌ای درپیمانهای کهنه بخصوص با قبیلة ازد بدهد اعباری که از خر اسان به 
سلیمان و از رفتار و کیع‌بن اپی‌سو د می‌ رسد کمث کرد کسه و استه‌های یز بد در 
خر اسان بر آورده شود و به او اجازه داده شد مقسر خود را در همان مقسر قدیمی 
حراسان قراردهد تا هیچ کس نتواند کارهایش‌را زیر نظربگیرد زیرا عربهای مسلمان 
در کشورهای فتح شده نوعی اشرافیت نظامی به وجود آورده بودند. 

فرمانداران عرب کشورهای فتح شده در اداره امور داعلی منطقه حکمرانی 
دود آزادی عمل داشتند که بی‌شباهت به برده‌ساختن‌مردم نبود. در کارهای اداری 
کارمندان غیرعرب «ازسا کنان محلی که اغلپ هم مسلمان نبودند» به آنان کمكك می- 
کردند, سرانجام سلیمان تعهدات ودستورهای ود را به بزید نوشت « که عمرین 


خر اسان درزمان یزیدین مهلب / ۳۷ 


عبد‌ا لعز بز می نو بسلد (تعجیم از امیر مو مین است که مردی را به بهتر بن‌مرز مسلمانان 
کسیل داشنه است که بر دارم بازر کانان جه بو لهابی به او مي‌دهند و کنیزی از 
کنیزان نود راتعدیم می کنند که مرادر سهم هز ار تفر است به عدا نمی‌دانم آزدوستی 
با این حا کم فصدش چیست؟ تا از قید و بئدهای منصب نازه وجدا کردن دیوان 
مالیات از تسلعط حا کم راحت شود. حراسان در آن موقع از نقاط جنگی بود ودر 
آن منطقه قدرت دست حا کمی بودکه از عراق با مستثیماً از شام منصوب می‌شدو 
در مور داعلی استقلال کامل داشت. ۱ 

بز بدین مهلب به خر اسان بر کشت ودار ودسته «ازد» نیز همراه وی بر مسند 
حکومت ومنابع غنیمته-ا دست بافتند و بنی تمیم از موقعیتی که داشتند » پر کنار 
شدند . محیط سیاسی از انتصاب يزید ناراحت و نگران شد افکار عمومی مسردم 
حراسان بزبدین مهلب را نمی‌خو استند زیرا ازرفتار سیاسی کذشتهً او باخبر بودند 
بزید مردی بود پرخور » شرابخوار » زنباز ء فربه وبدقیافه وتمایلات یمنی داشت 
و پبروروشس حجا ج‌درحکومت کردن وطر فدار شدت‌عمل» و دار ای‌قساوت قلب :و د. 
عمر ین عبدا لعز بز دز مورد بزید وتعانو اده‌اش می کفت «انتان ستمکٌر انی‌هستند 4 
من دوستشان ندارم » یزیدین مهلب درامور مالیاتی وخراح از روش حجاح تبعیت 
می کرد ونا حشنودی مردم را از سیاست ود احساس کرده بود؟ ازاین رو به‌و سیله 
نیروی بیخانه‌ای که از شام باشحود آورده بود وضم حود رانحکیم کرد و به تصفیه 
دامنه‌داری در دستگاه حکومتی جر اسان و ببس زد ۰ و همه مشاغل را یه شحو بشان ۴ 
رز ندان هو دش تخصیص داد. عاملان‌رو کیع‌بن‌اسود. فدانی» رئیس حک و مت‌موقت 
را دستگیر ومالهایشان را مطالبه کرد وطرفداران قتیبه را تحت تعقیب قرار داد تا 
بتو اند تسلط خود را برشهرها کسترش دهد ومردم را به تمکین وادارد . لیکن با 
انقلای مسلما نه‌ ای در خر اسان‌روبرو شد که دهقانان وفراریان شهرها عامل آن‌بودند 
و با اعرابی که حرفه جنگجویی‌را کنار کداشته وساکن شهرهابودند وبا کشاورزان 


وغیراعر اب وصات‌و و پشی داشتند هم‌دست شدنداین عده بعضی اززمینهای‌زراعتی 


۳۸ / حکومت بنی امیه درخر اسان 


را مالك‌شده و طبقه‌جد بدی به‌وجود آورده بودند که شراط اقتصادی خاصی‌داشتند 
و کشاورزان وبازر گانان از آنان حمایت می کردند » به‌همین ترتیب دسته بندیهای 
تازه برضد دسته بندیهای قدیم سیاسی واقتصادی که پزیدبن مهلب دررآس آن بود 
وشهرها را از نواشغال می کرد به وجود آمد. روستائان باسا کنات قبلی‌شهر هم‌پیمان 
شدند وعلیه یز بد قیام کردند. ۱ 

بزیدبن مهلب پسآز اینکه رهبری دسته بندی قدیمی‌ازدیها را به‌دست گرفت 
توانست برشورش روستاها فابق شده وانفلاب را حاموش سازد ویرهمهً سر زمین 
عر اسان تسلط بیدا بکند . با به دست آمدن آرامش ظاهری در حراسان » بزیدین 
مهلب آماد گی نظامی خود را برای جنگ وییروزی تکمیل کرد این تنها راه تصفیه 
سیاسی محیط خراسان آن روزبود ودسته بندیهای کهنه را استو ارتر می‌ساخت و 
موجب وحشت دسته بندبهای تازه مي‌شد . پزید از راه جنک روحیه نافرمانی را 
که سراسر خر اسان آن روز رافر! گرفته بود به‌سئله تازه‌ای متو جه سات‌وحواس 
مردم را از مشکلات داخلی خود به سوی جنکت و به دست آوردن غنیمت جلب 
کرد و موقع خود را در برابر قبیله‌ها و نظامیان و حلیفه استحمکام بخشید. از راه 
جنک اموال بسیاری برای دستگاه اداری تعوداندوعت و توانست در سراسر آن 
حطه حکومت نظامی اعلام یکند . این همان تا كتيك حخومت حجاج بودیزید آن 
شسمت از روش حجاج را که عبازت از شدیی عمل دز کار است پیروی کرد لیکن 
سیاست اصلاحات ارضی واستحکام پول ودارائیها و در آمد عمومی و تثبیت قمتها 
را فراموش کرد . 

سلیسان بن عبدالملك خلیفه اموی متعرض روش يزید بن مهلب در خراسان 
نشد » و اجرای سیاست اصلاحات را که سلیمان پیش در آمد خلافت خویش قر ار 
داده ودر اجرای آن دز اول کار در زمان قتیبه‌ین مسلم‌باهلی به‌آن اهمیت می‌داداز 
یزید نخواست, شاید حلیفه ضرورت سیاست بزید و فتح طبرستان و گر گان را 
به وسیله بزید درك می کرد. 


غراسان در ژمان یزیدین مجاب / ۵س 


يپ ۳ 


یزید سه تا چهارماه پس ازاقامت درنغر اسان وتأمین تسلط کلی بر آن عطه 
مردم کوفه و بصره وشام ومحفلهای موثر خراسان و ری جز موالیان و بردگان و 
داوطلبان ر امجهز سانعت.بزر کتربن و احدهای آماده دربین این‌عده ««ردم‌خر اسان» 
بودند بعنی اعرابی که درروستاهای جر اسان سکنی کر بده وبه کشاورزی و تجارت 
مشغول بودند. سا کنان اصلی که از ایرانیان وتر کها تشکیل شده و دربین اعسراب 
آن زمان موالیان نامیده می‌شدند. 

یزیدبن مهلب با این ارتش بزر گ ب‌سوی دهستان روی آورد که سا کنانش 
ثر لك بودند و آنجا را محاصره کردرصو لو دهقا نان دهستات پس از مقاومت سخت 
به پزید پیغام دادند:ما به‌این شرط صلح می کنیم که مال وجان خحود ونان اده‌مان‌در 
امان باشد وشهر را باسا کنانش تسایم تو می کنیم پزید این شرط را پذیرفت و بسه 
تعهد خود وفا کرد. 

پزیدو ارد دهستان‌شد. وهرچه داراییو کنجینه وبرده در آ نجابر دتصرف کرد 
حهارده هزارفر از تر کها را کشت وروی به گر کان آورد - مردم کر ان سابقآبا 
امل کو فه درقبال پردانعت صد تا سیصد هزار درهم پیمان صلح بسته بودند وقتسی 
پزیدین مهلب به آن شهرروی آورد باوی نیز پیمان بستند . بزیدین مهلب یکی از 
مردم ر«ازد» را به نام اسد ین عبد‌الله بهعکومت کر کان تعبین کر د. 

اسپهبد طبرستان " میل نسداشت با یزید بجنگد و به‌او پيشنهاد صلح کرد . 
یزید این پيشنهاد را به امید اینکه آنجا را فتح خواهد کرد رد کرد. سپهبدطیر ستان 


اس تست مت سپ سپس با سا مس دس سا 


سست ام سسوم 


۱ . طیرستان ازشرق به گر گان وفومن وازمغرب به دیلم وازشمال به دریای‌خزر 
و از حنوب به‌ئومس وریمحدود می‌شود, وحه نسمیه طیرستان به‌علت این است که از ای 
آن جنگلی بود و مردمی که از گیلان به این جاکوج کرده بودند مجبور بودند با طبر 
درختان را قطع کنند وبه‌آنان طبرژنان می‌کنتند. (لیکن صحیح‌آن تبورستان است یعنی 
سرزمین قوم تبور ویکی از ساکنان اصلی سواحل جنوبی پحر خزر درزمان قبل ازاسلام 
نقل ازکتاب شهریاران گمنام کسروی . م) 


و حخو مت نی امه درخر اسان 


ناگزبر شد از دیلمیان كمك بگیرد وبا ارتش اسلام به‌جنگث سختی‌دست بزند ولی 
ارتش مسلمانان موفق به‌درهم شکستن آنان شدند. 

و اسیهید به گر گان پناه برد و با آنان پیمان‌بست که ماده اول آن پیمان‌مبارزه 
برای رهایی از بو ع اعراب بود. 

مردم گر ان به اعراب حمله بردند وهرچه توانستند از آنان کشتند » لیکسن 
ار تش مسلمانان باز مانده تیروهای اسهید را محاصره کردند و اورا و ادار به صلح 
نمودند . اسپهید متعهد شد هقتصد هزار درهم وچهارصد اسب والاغ بابار زعفران 
وچهارصد مردسوار برالاغ » که برسرهريك يك عرقچین وبرروی هرعرقچين‌يك 
طیلسان گذاشته ب‌اشند و افسار الاغها همه از نقره وجل الاغها از اطلس باشد » 
غر امت‌بد هد. 

بربد حیان نبطی را مأمور این کار کرد و او با سپهبد طبرستان صلح کر د. 

یزیدبن مهلب‌پس ازاين پیروزی‌به گر گان روی آورد تامردم آنجاراسر کوب 
کند . او گر گانیها را به اسارت گرفت و جنگجویان آنجاراتا دوفرسخ در دو سوی 
حاده به دار آویخت. فرمان داد هرمسامان به‌عو نخواهی می‌تواند چهار تا پنج‌نفر 
کر گانی‌رابکشد.از اینرو در آن سرزمین حون جاری شد. یزید دستور داد که تابا 
نعون کشته شد کان آسیاب راه اندازند. وباآن آسیاب کندم آرد کنند ونان بپزند و 
او از آن نان بخورد. 

می گو بند در اجرای این فرمان چهارصدهزار نفر ازمردم کُرگان کشته شدند 
افر ادی که با قیمانده بو دند برای آنان سور زه تعیین کرد. 

سیس به سلیمان بن عبدالملك خلیفه اموی نوشت «هم!کنون پنج‌برابر آنچه 
جد| به‌مسلمانان بخشد نرزد من اندو خحته شده که | گر به هر ذبیحقی حق آورا پر سانم 
ششهو ار آن اضافه می‌ما زد که انشاءالله به امیرآلمژمشسن تقدیم حواهم کرد». 

بر د منطقه‌های رویان و دیناو ند را کشود و از آنجا اموال و لباس وظرفهای 


فراو ان به غنیمت گرفت. 


خر اسان در ژمان پزیدین مهلب ۴۱ 


این بود نمونه‌ای ازتسلط بزیدین مهلب برامور دانعلی و تحار جی خر اسان که 

قسله «ازده ی آنها درابن کار به وی كمك کر دند. 
زید» خر اسان را ازمخالفان‌ودشمنان سرشناس باك کرد و طبر ستان و گر ان 

و 2 سرداران عرب از گشودن آن عاجز مانده بودند فنح کرد و هیچ اقدامی در 
جهت اصلاحات و جلب رضایت مردم انجام نداد. مالباتها را تخفیت نداد و قیمتها 
را تست تخرد و رده اصلاحات کشاورزی و آبادی دست نزد. درصورتی که این 
سیاستی بود که حجا ج بن یوسف ثقفی به ظاهر در زمان حکومت خود در عراق و 
در کو قه وبصره آن را به‌کار می‌بست. خود یزیدبن مهلب نیز پیش از انتقال مر کز 
حکومت تمود از کوفه به خسراسان پیرو این سباست بود. سیاست بزید بن مهلب 
شدت عمل با مردم کشورهای فتح شده بود که با هیچ معیار اعلاقی‌تناسب نداشت 
همه این جنگها نه به لحاظ انتشار اسلام بلکه به خاطسر به دست آوردن غنیمت و 
فارت بود. هیچ بكك ازاحکام وقوانین اسلامی دراین جنگها رعابت نمی‌شد. ممکن 
است گفته شود که شر ح این ماجراها را اشخاصی که با عرب خصومت دارند ثبت 
کرده‌اند لیکن کتابهای تاریخی هیج کدام ابن اعبار را تکذیب نکسرده‌اند . جای 
تععب است که سلیمان بن عردا لملك مانند عبدالملك بن مروان که به رفتار حجاح 
اعتر اضر‌می کرد به تجاوز یزیدبن مهلب کوچکترین اعتراضی نکرده است با اینکه 
می‌دانست کارهای یز ید در خر اسان با سیاست عمومی خلیفه کسه پیش‌از کشته شدن 
قتیبه اعلام کرده بود کاملا تعارض دارد. به نظر می‌رسد به علت شدت جریانهای 
ما لاف وسیاست ضد عربثی که آن روز در خحراسان ریشه داشت» سلیمان این رفتار- 
های تبحاوز کارانه را تحمل مي کرد تا به این وسیله بتواند به حل مشکلات دیگری 
در سرزمینهای حلافت عربی ببردازد. 

نخستین اقدام عمربن عبدالعزیز پس از رسیدن به علافت بر کناری یزیدبن 
مهلب ازحکومت خراسان بود؛ و از او اموالی را که در زمان سلیمان به غنیمت 
کر فته بود مطالبه کرد . وقتی یزید داشتی ین امسوال را انکار کرد او را به زندان 


انداخت. پزید تا پایان حلافت عمربن‌عبدالمزیز در ز ندان ماند. وپس‌از در گذشت 
او از زندان گربخت؛ ودرجنگهای داخلی که درعراق علیه بزیدین‌عبدالملك در گیر 
شرل ده فتل ز سك , 


اوهاع سیاسی 5 احنماعی و اقتصاد‌ی خر اسان 


۱ 


۰۹۰۹۰۹۰۰۹۰٩۰٩۰٩۰٩۰ة۰٩۰٩۹‌ًًَّغًّأخثغة2غقغقغقخقسقسچسقس‏ ۹ 7 77777<_سصحسحسحسحسسسسس ۳0 


درسالهای ۱۲۷-۹۹ هحری ۷۴۴-۷۷۱۷ میلادی 


سرزمین خراسان" » سرزمین وسیعی است که شهرها و روستاها و املاه 
بسباری دازد و بر جمعیت است. درسده‌های مبانه اسلامی و در مان اعر ات به جهار 
بخش تفسیم می‌شد و هربخش به نام شهری که در آن واقع بود نامیده می‌شد کسه 
مر کسزشان عبارت بود از یشابور" » مرو" هرات و پلخ سپس بر حسب شرابط 


٩‏ . به تاریخ یعقوبی - البلدان ص ۳۴٩‏ پاقوت - معجم ص ۴:۵۲ وپس‌ازآن 
ابن‌حوقل - صورت‌الارض ص ۳۶۲ و پس‌ازآن لسترنج - بلدانالیخلافه ۴۲۳ و پس‌ازآن 
ص و۳۱۷ اقلیم ماوراءالنهر اپوالفدا - تقویم البلدان ص۳۴ وپس از آن این‌قتیبه - عیون 
الاخپار ص ۲۱۴ مراجعه فرمایید , خراسان معنای سرزمین خاوریا سرزمین خورشید 
(خورشید - آسان) است این نام در زمان ساسائیان به بخش شرقی امپر اطوری ایران در 
جنوب زود جیحون که مرز طبیعی‌بین ملتهای ایسر ان وملتهای ت-وران بود داده می‌شد 
اعراپ این اصطلاح را به تمامی سرزمین خاوری شا رود اندس که شامل تر کستان 
یا 1۳372500101817 باشد اطلاق کر دند. این سرزمین ازشمال به رود حیحون ودشت تفر 
و از حنوب به سیستان وخورستان و دشت لوت و از غرب به طبرستان و دریاجه خزر و 


ازخاور به کو ه هندو کش و وود اندس مجدود مي‌شود. 


7۳ 


۵ / حجومت پنی امد درخر اسان 


سیاأسی و روابط اعر ات با ماوراءالنهر که از لحاظ اداری ضمیمه حر اسان شد تغییر 
یافت و جضرافی‌دانان آن را به پنج قسمت تقسیم کردند . و هر کدام را برحسب 
اوضا ع طبیعی نام جدا گانه نهادند: 

55 سغد که شامل سفد قدیم وبخارا وسمرقند است 

۲ خوارزم کسه در مغرب سغد واقسع است و شامل خحیوه و دلتای رود 
جیحون است 

۳ . سغانیان که شامل ختل و نواحی رود سیحون است 

۷ . فر غانه 

۵ . تاشکند یا جاج 

از وضع اقتصادی نعر اسان و ماوراءالنهر در سده‌های اول و دوم هجصری 
اطلاعی در دست نیست؛ واطلاعات مختصری که در دست است در دروث کتابها و 
نوشته‌هاست که از نار علمی جندان ارزشی ندارد و نمی‌توان به طور علمی وضع 
اقتصادی آنجا را که از نظر طبیعی و گیاهی و حیو انی و انسانی سرزمین زرخیزی 
است به دست آورد. 

جغر افی‌دانان نخستین مطالبی از واردات وصادرات وتولید شهرهای بزر گ 
خحراسان حکایت کرده‌اند که | کثراً به سدهٌ سوم و چهارم هجسری مربوط می‌شود و 


سست بت مت تست با سر اد سا ات نت ها 


سرت سب ی سس بت مسا پا ما و 


۲ ۰ دیش بوز نا نابور که از دو تام بو 3 شاهیوزر مر کب است 3 درثارسی قدیم 
(یعنی محل شاپور پز سك ) شا یاب شج باه نام شاهیور دوم ساسانی که در سل ده چهارم مبلادی 
ان ۳ سأخت تامیده شده است. دراو ایل‌دوره ایتالام دسا ور ابر شهر یعنی‌ش هر بلند تیاده 


شد مقدسی ودیگر ان آن را ایر انشهر نامیده‌اند. 


0 


گا 


۳ , هر ۳ مرو بذر که - مرو شاه‌عان سر ای ایتک ۴ مرورود پا مرو فوجك 


اششاه نو د و موم ایست شاد منظو و از کامه شاه حان «شاهگان» محل شاه تشر 


اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خراسان / ۴۵ 


نظر کلی ازوضع اقتصادی! خراسان درسده‌های اول ودوم هجری به دست می‌دهد 
از بررسی‌این‌نظر ات اقتصادی می‌تو ان روابط تولیدی را درخراسان دردورة امویان 
وبروز مشکلات ارضی در آن‌نعطه را به دست آورد و به این‌وسیله به تشکیل‌طبقات 
اجتماعی در آن سامان پی برد » و همچنین از وجود طبقه کشر العده صنعتگر ان و 
پیشه‌وران اطلاع به دست آورد. اکثر اعراب در آنجا حسرفه جنگ و فتح راکنار 
گذاشتند و در روستاها ساکن شده ومالکیت اراضی زراعتی را به دست آوردند و 
معاش عود را با زراعت اراضی و بازر گانی تأمین می کردند قدرت بازر گانی و 
کشاورزی راکه از زمان ساسانیان به‌این‌س و ضعیف شده بود دوباره روق‌بخشيدند, 
درعر اسان بعضي از شهرها به تولید نو ع بخصوصی از کالا شهسرت داشتند و این 
نود یکی از دلایل پیشرفت صنعت وپیدایش تخصص و رواج کالاهای صنعتی بود 
مثلا مرو به تو لید ابر دم وینبه وپیله شهرت داشت. 

پارجه‌های لطیفی ازهمین‌مو اد درست می کردند به این ترتبب صنعت نساجی 
درمرو پیشرفت کرده بود. تولید مواد عورا کی ومواد مصرفی‌عمومی مانند صنایع 
لبنیات سازی ومیوه‌های حشك در اینجا رواج داشت. نیشاپور با مسرو در ساختن 
پارجه‌های پنبه‌ای و ابریشمی رقابت می کرد. هر کدام آزشهره‌ای تعراسان نوعی 
معروفیت صنعتی یا کشاورزی يا بازر گانی داشتند. نعر اسان به فراوانی جانوران 
اهلی و کندم وغداهابی مانند (ترنجبین) و (شیر حشت) معر وف دود. 

عوراکیها و بوشا کیها از آن نحطه به دیگر نفاط حمل می‌شد بلسخ به تربیت 
جانوران وصدور آن به عارح شهرت بافته بود. در گر کّان صنابع چوبی پیشرفت 
کرده بود. همحنین حر پروشتر های‌بار کش آنجا شهرت‌داشت. درمازندران فرشهای 
تعوب می بافتند مزرعه‌های سرسبز آن معر وف بودند. 


۳ 
ارت و و ۳ سروس 


و . هیون تيانك جهانگرد چینی که در قرن هفتم میسلادی از ايران بازدید کرده 
می‌نویسد درخراسان طلد و نقرهو مس و سنگ‌شیشه و حواهر ات کمیاپ قیمتی امشخر 3 می‌شود 
۵ کریستس نی‌سل ص ۲۷۸ آرمینوس درتاریسخ بخار! ۵۴ ۲6۵۵۵۳8 .۰ ۳۱۵0۲1۱81 

, ۵ نووه ۲۷۲۷ فا 


۶ / حکومت بنی امه درخر اسان 


مرتطته ماوراءالنهر زرخیز ترین و پرحاصلترین ناحیةٌ سر اسان بسود هرجا 
محصول مرغوبی‌تولید می‌شد» ماوراءالنهر بهترین آن را تولید می‌ کرد. زیر ا وفور 
متاببع آب شیرین در آنجا طوری بودکة شیر بنتر ین آبها را درماوراءالنهر به دست 
می آوردند سرزه‌ینهای سبز وخرم آن برای چرای دامها و تربیت شتر و اسب و 
الا غ مناسبتر بود. پارچه‌های پشمی و ابربشمی فر اوان در آنجا تولید می‌شد در آن 
ناحیه معادن آهن فراوان بود. 

معروفترین شهسر ماوراءالنهر خوارزم بود کسه به وفور نعمت در آن زمان 
شهرت داشت از آن شهر پارچه‌های پنبه‌ای وپشه‌ی و کالاهای‌گو نا گون صادرمی‌شد. 
هر يك از شهرهای خحراسان به ساعتن نو ع بخصو صی کالای صنعتی با کشاورزی با 
بازر گانی شهرت بافته بود. 

میزان مالیاتی کسه جغرافیدانان سده سوم و جهارم هجری برای شهرسای 
خراسان نوشته‌اند نمونه سطح عالی اقتصادی آن‌ناحیه است . و يك دید کلي از 
جوبی وضع اقتصادی حراسان درسدة اول و دوم اسلامی‌به دست می‌دهد. 

حاصلخیز ترین ز مینها ومتوقف ماندن دامنة فتوحات منجر به‌سکونت اعران 
در سرزمینهای حاصلخیز وامن شد. و این سکونت تدریساً وضع اعراب بدوی را 
بوصع شهر نشینی وتمدن ودورشدن ازعادات ورسوم قبیله‌ای و اداشت. بزرگترین 
پدیدة اجنماعی پس‌از سکونت اعراب در روستاها و شهرها تغییر ات ریشه‌ای بود 
که در قول و قرارهای قبیله‌ای آنجابه وجود آورد. تعصبات قبیله‌ای که ناشی از 
وضع اقتصادی تقدیمی عرب بود جای خوو را به دسته‌بندیهای تازه داد که ناشی از 
وضع اقتصادی جدید آنان بود. در نتیجه اعسراب با موالیان (سا کنان اصلی) این 
ناحیه به خاطر دفا ع از منافیع اقتصادی خودبهسم آمیختند و این آمیسزش به منو له 
وا کنش طبیعی اتفاق دستکاهع-ای حا کمه اعسراب و دستگاههای حا کمة ایرانی 
قدیمی بود. اعراب درخراسان احساس می کردند که تحت تسلط دهفانان و ماکان 


بزر کت وما لیات بگیران قرار گرفته‌اند . 

موالیان(سا کناناصلی) آن‌منطقه تدریجاً نسبت به‌اعر اب احساس‌همبستگی پیدا 
می کردند چنین وضعی تغییرات‌ومشکلاتی به وجود آورد که حزب ودو لت بنی‌امیه 
وپیرو انش رادر خراسان‌تهدیدمی کرد .لیکن فرمانروایان عرب‌امویان و پیرو انشان 
این بدیده‌ها را ارزیایی نکردند واز آن برای ساختن اجتماع خراسان مر کب ازدو 
ملت بزر کت (عربت وایرانی) که در کدام آرزوهای‌تعاصی داشتند وبه روابط اجتماعی 
و نام حکو متی به دیده عاص ود می‌نگر بستند استفاده نکر دند این بی‌تو جهی به 
آشفتگی بزر کب اجتماعی منتهی شد که منجر به‌افروختن شعلةٌ انقلاب در بخش‌مهمی 
از سرزمینهای خلافت اموی‌بخصوص درمنطته خر اسان شد.شاید علت‌این‌بی‌توجهی 
وضع تاریخی اعراب در روز کاران فتوحات نخست هنگام حکمر انی‌فتیبه بن مسلم 
باملی بود که ناشی از طبیعت بشری است ودره ر ملتی نهفته‌است ودرمواقع‌قدرت و 
پیروزی ظاهرمی‌شود؛ بعنی تمابلات‌سروری وعو ارشمردن‌ملتی که جنک آزادیشان 
ر! از دستشان ربوده است » وبرده کردن این ملت ؛ باوجود اینکه می‌دانستند ایسن 
روش بااصولدین اسلام که ره آورداعراب به کشورهای شکست‌خورده بودساز کار 
نیست. باید گفت این اصول عالیاخحلاقی هنوز در داخل جامعه اقتصادیو اجتماعی 
و اعلافی اعر اب ریشه‌عدوانده بود زیر ا همه اصول ازه باهمه اینکه از قشرهمای 
پایین جامعه سرچشمةٌ می گیرد لیکن استحکام آن محتاح به وقت طولانی است تا 
بتواند درباورهای کهنه جامعه تغییر اتی‌به‌ووجود آورد. ودر آند کر گو نیهابیمتناسب 
بامررسله تار بخی بخصوصی کهملتی در آن‌مرحله وارد شده است بدید آورده بعلاوه 
انگیزه حاصی درعرب بود که رابطةٌ نزدیکی با انگیزه اول داشت. واسلام مانع‌از 
بروز آن تمایلات دراول کارشده بود. لیکن پس‌ازپیروزیها و کشور گشائیهای‌بعدی 
آن انکگره مجال خود نمایی پید! کرد. 
۱ انیز ه نامیر ده خصوصیات يكث زند کی احتماعی بدوی‌است ‏ مهمترین آن 
بکر پستن دك فرد بدوی به‌عود ودیگران است و اننکه اواشری مخلو قات است.-به 


۸ / حکومت بنی‌مید درخ اسان 


ملتهای شکست‌خورده که بانظربهره کشی وفرما نبری‌نگاه می کنداین‌نظر یه اجتماعی 
را اوضاع و احوال‌حا کم به عاورنزديك درزمان فتو حات اسلام تا یف می کند. چنین 
اوضاع و احوالی کسه ابرانبها و رومیها در آن غوطه‌ور بودند ؛ اوضاع و احوالی 
بود که‌سرزمین کشورهای شکست‌خورده ومردم آنجا را ملكك طلقملت فاتح در نظر 
می‌گرفت؛ و به‌هر نحو که می‌خو استند با آنان‌رفتار می‌کردند. مردم زمینها را در آن 
منطقه کشت می کردند و مالیات آقابی را به فاتحان پیشکش می کردند که به جای 
مالیات قانونی بود» هرفردی مالیات فردی به نشانه برد گی و اطاعت به فاتح می - 
پردانعت که با جزیه برابر بود . این همان مالیاتهایی بود که يكث روز اعراب به 
ساسانیان می پر داشتند. 

از ابن‌رو اعراب خحرآسان و ماوراء‌التهر به دو دسته تعسیم شدند. بأث دسته 
اشراف وسران لشکر که سنتهای کهن و رسوم اجتماعی و فول و قرارهای حود را 
حفظ کر دند؛ ودسته دیکرتودهٌ اعراب‌وسربازان که با سکنهةٌ اصلی آن منطقه مخلوط 
شدند. بخصوص پس از اینکه اردو کامه-ای نظامی موقتی به شهرهای کشاورزی 
تغییر شکل دادند وفتوحات متوقف گردید. ازدستهٌ نخست شرایط تاریخی يك‌طبقه 
(اریستو کرات) مرفه به وجود آورد و از دستةٌ دوم سا کنان شهسرها و منطقه‌های 
کشاورزی . و کشمکش‌طبقاتی بين دو گروه تا پایان حکومت امویان ادامه یافت. 

شعار (جهاد در راه عدا) را اعراب فاتسح شهرها حوب نمی‌فهمیدند به این 
جهت به‌تطبیق‌عملی آن اکتفا کر دند. | کرغنیمتهای‌جنگی در اسلام‌حلال و جایزشناخته 
شد و در شأن آن قوانینمشروحی ازل گردید؛ لیکن‌منظور از آن‌به‌دست آوردن مال 
و غنیمت نبود؛ فقها می‌گوبند هدف عمده از جهاد بلند آوازه ساختن حکمت الهی 
است. وبه‌دست آوردن غنیمت يك موضو ع فرعی‌شمرده می‌شود. از این‌رو اعراب 
کشورهایی را که با شمشیر فنح کرده بودند ملك عود می‌دانستند و مردمی را ۳۹1 
بر آنان غلبه کرده بودند برده ود تصورمی کردند. یا به قول عمروعاص به‌صاحب 
اخعنا: «شما خر انهةٌ ما هستید اکر خحزانةٌ ما زیاد شودخحزانةٌ شما زیاد شده است وا کر 


اوضاع سیاسی ۴ احتماعی و ادمصادی خر اسال / ۳۹ 


تخر اه ما نقصان بافت خزانةٌ شما نقصان یافته است» با به قول امیةین‌عبد الهبن‌شعالد 
ابن اسید و الی‌عبدالملك:«خر اج خحراسان حتیمخار ج آشپزخانه مرا تأمین‌نمی کند» 
غله‌های یزیدین‌شالد قسری به‌صد ملیون درهم بالغ می‌شد اعراب تصورمی کردند 
که سنگینی پرورش عجمها و نجات آنان از عذاب احروی و جهنم بر دوش آنان 
گذاشته شده است. به این جهت اعسراب از اعتراض موالیان نسبت به وضع بد 
اجتماعی‌با اقتصادی خود یا بدرفتاری اعراب با آنان ناراحت می‌شدند ومی گفتند: 
«به حداما ازمردمی که با زنجیر به سوی بهشت هدایت می‌شو ند ناراحتیم» مرده‌ی 
که به وسیلة زنجیر به عوشبختی هدایت می‌شوند. نامی بود که اعراب به موالیان 
و زرخرید می‌دادند درصورتی کسه دیگران را با لقب و نه بااسم نام مي‌بردند . 
موالیان درهتگام ازدواج مجبور بودند موافتت سروران و صاحبان ود را جلب 
کنند و این سروران حق داشتند که با این ازدواح مخالفت کنند. موالیان درسر با 
خحانه‌ها ازدیگر سربازان جدا بودند وفرماندهان خاص‌خود داشتند. درجنگ اغلب 
پیاده می‌جنگیدند در پست‌ترین محله‌ها ساکن بودند و به مسجدهای اعراب یعنی 
درجاهایی که اعر اب مسبجد خاأصن عو د داشتند حق ورود نداشتند. 

سرعت تحولی که پس‌از پیروزیها برای اعسراب پیدا شدء مانح بزدگی در 
راه توسعةٌ آمسوزش دین اسلام و گسترش انقلاب اجتماعی اسلام علیه نظامهای 
حکومتی ایران از جمله عراسان بود. به این جهت به جای این آموزشهای نوین » 
اندیشه‌های اعراب دوران جاهلیت بر آن منطقه‌ها حکمفرما شد و در قالب اخسلاق 
عشك صحرانشینی تجلی یافت. نویسند گان قدیم در رفتار اعراب در قبال سا کنات 
کشورهای شکست‌خورده قلمغر سایی بسیار کرده‌اند ومورخان تازه نیزاین نوشته‌ها 
را مأخذ قرار داده وبدون دقت وبررسی دراطراف آن بحث کرده‌اند ؛ شاید این 
مطلبها در روز کاران نخستین‌فتح اعر اب نسبت به طبقات حا کمه وفرماندهان عرب 
صادق‌باشد» لیکن‌توده‌های مردم عرب که ازسربازی کناره گیری کرده ودر روستاها 
و شهرها ساکن شدند با موالیان آنچنان در آمیختند که منافع مشترل پیدا کردند . . 


۵ ٌ حخوفت ی امییه درخراسان 


می‌تو آن گت که #مین اعراب نواندی» بودند که به عباسران در انقلات علیه پنی‌امیه 
و برتیدن خلافت اموی کماث کردند. چیزی که به تم کز خلق وخوی صحرانشینی 
وتجدید آن پس‌از اینکه اسلام در آن تخقیفی داد؛ كمك کر د طرزتفکر سران نظامی 
بود که براساس تعصبات واتحاد قبیله‌ای استو ار بود. 

اعراب این سیاست را در تشکیلات سربازان و تأسیس‌شهرها اجرا می کردند 
تا رسای قبیله بتوانند درعمل به آ نان كمك کنند. ار تش‌براساس واحدهای قبله‌ای 
و عشیره‌ای تشکیل‌مي‌شد واعراب دردفترهای محلی‌شهرها وحوژه‌های سربازگیری 
براساس قبیله‌ای ثبت‌نام می کر دند. درشهرها و کویها » سکسونت اعراب براساس 
ایلی بود به این‌جهت سر بازان عربی هیچگاه با سا کنان اصلی‌شهرها نمی آميختند. 
یکی ازعلتهای آمیزش نکردن آنها و جودپاره‌ای‌مشکلات اجتماعی درداحل شهرها و 
مر کز اشرافیت عرب بود. مهمترین مشکل» شکست در ایجاد جامعه‌نو ین بود که 
اسلام به آن دعوت می کرد وبنای آن درقر آن و احادیت بر اساس‌عدالت وبرابری 
و برادری گذاشته شده بود. 

کشمکش بین اشر افیت عربی و موالیان که ازنیمه ال سده اول هجری تا 
سقوط بنی‌امیه جریان داشت؛ کشمکش بین دو اصل بود؛ یکی اصل فئودالیسم که 
سنتهای کهن ابرانی را ازنو احاء می کرد و در عراسان و ماوراءالنهر این اصل را 
زواح می‌داد. احیاء کنند گان این اصل سرداران و سران قبیله‌ها و دهقانان بودند . 
و دیگر ی اصلی که اسلا نخستین را دواج می‌داد» توده‌های مردم اعراب و موالبان 
بودند . از آن پس تاثیر برخورد بین اشراف عرب وئودة مردم و موالیان شدت 
یافت و دروضع اجته‌اعی واقتصادی منعکس شد تا جایی که وضع سیاسی پس از 
وفات ولیدبن عبدا لملك درعراسان بحرانی کردید و سلیمانین عبدالملك رارن او 
کو شش کرد که در وضع جامعة‌مردم مسلمان تجدیدنظربکند ونظر اشراف عرب‌را 
نسیت به تودة «ردم تخبیر دهد . تابلکه به اين وسیله نظر مردمان شهرها به اعر اب 
تغییر پاید . 


اوضام سیاسی و اجذماعی و اقتصادی خر اسان / اه 


سلیمان می‌دانست نّه جامعةً نهر اسان ازابتدای اسلام تازمان شلافت او تسیر 
کلی بافته است. ويك‌طبقه از سکنه درنتيجةٌ آمیزش تودةً عرب و ابرانی به‌وجود 
آمده است . پس از توقف فتوحات عرب دربخش خاوری امپر اطوری اسلامی و 
سکونت عرب درمناطقی دور ازمیهن اصلی خود » وضع اجتماعی چندان تغییری 
نکرده بسود . در این نقاط خانه‌ها به دهقانان ۲ تعلق داشت و منصب مرزبانی" بسا 
ابر اثبان دود مو جودیت جامعةٌ قدیم ایرآن حتی‌در دوران اسلام نیز تغییر جندانسی 
نکرده بود . پذیرش سریع اسلام از طرف طبقات بالا بسه حاطر حفظ موقعیت 
اجتماعی خویش وسفظ تسلط بر رعیتها وجمع آوری مالیات از کشاورزان صسورت 
می گرفت . زیرا اعراب بدون موافقت با دهقانان نمی‌توانستند براموال وپولهایی 
که ساسانیان از خود بجا گذاشته بودند دست پابند . دهقانان براثر اپن تسوافق 
توانستند قوانین قدیمی ایرانی خود را حفظ کرده و امتیازات طبقاتی ودرا نگاه 
دار ند زیر قانون قدیم يك فانون طبفانی بود ورژیم طبفاتی را جنبه تندس داده و 
توده مر دم را وادارمی کرد که از جدود ورسوم حودخار ج نشو ند انتعال از بلت‌صمقه 
به طبقةٌدیگر ازمحالات بود. عدم انتقال طبقاتی اساس سازمان اجتماعی واقتصادی 
جامعه ساسانیان درسراسو قلمرو امپر اطوریایران بشمار می‌رفت . اردشیر ساسانی 
می گفت هیچ چیسز به اندازه اجازه انتقال طبقات موجب خرابی کشور نمی‌شود 
رسیدن اشخاص پست به‌طبقه اشخاص عالی وبالعکس باعث خحراپی مملکت است. 
به ظاهر تسلط این دهقانان تا زمان اعراب که ساکن روستاها وشهرها شدند و با 
ابر انیان سا کنان اصلی در آمیختند ادامه داشت مخصوصاً در مورد اعرابی که در 


اطراف مرو بایتخت آن روز خر اسان سا کن شدند این سنت کامله بچمسشم می‌ و رد 
۱ , دهتانان آپر ان روسای «روستاها» از پادشاهی مورولی دوآداره اسور حلی ثیر و 
می گر فتند ۲ دهتا ندال د ار به اداوه اموز دولتي مادنن جر خها بو دند که وجودشان‌لازم بود 
و در وقایم تاریخی مهم نش اساسی داشتند, 
۲ مرربانها بایین تر از سالاطین بو د ند وحده دکشوو ر احفچط می کر دند, 


۴ج /حکومت بنی امیه درخر اسان 


درست درزمانی که اسلام در آن منطفةه میلغ‌برابری ودرهم ردختن امتیاز ات‌طیفاتی 
بخصورص درزمان خلفای راشدین بود. بین رژیم ایران آن روز و قوانین اسلامی 
درمورد خانواده به متزله نخستین پایه جامعه فرق بسیاری بود . در قر انين آن روز 
ایران زن در سطح بردگان قرار داشت و از حقوق مدنی واجتماعی محروم بود . 
اسلام این حتوق را به‌زنان باز گردانید دربرایر مسئله ارضی به نظر ار انیان اسلام 
تحول دامنه داری به‌وجود آورد . اسلام فئودالیته ساسانی راازبین برد و میلیون‌ها 
انسان‌را که به‌صورت برده و و ابسته به زمین زند کی کرده و جر کار طاقت فرسا 
هیچ حقی نداشتند آزادساخت . نیروی اعراب در کشورهايي که آنجاها ر! فتح 
کردند تنها به زور بازو ویاقدرت نظامی وابسته نبودبلکه به‌نیروی‌مذهبی که متحی 
برپایه‌های انعلاقی نیرومند باشد وابسته بود بااینکه وضع اقتصادی آن روز ایران 
درمر احل ابتدائی‌فثودالیته بود وقوانین از جنبه‌اقتصادی برپایه احتکار و قائل‌شدن 
حقوق افتصادی به طبقّه خاصی بیر دزی شده بودوتودة مردم از حعوق طبیعی‌خود 
محروم بودند اسلام به عدالت اجتماعی وتهبه فرصت مساوي جهت کار و ژند کی 
دعورت می کرد. ۱ 

دو لتهای اسلامی اجازه می‌دادند که امل ذمه مسلمان بشو ند وبا مسلمان شدت 
حقوق طسعی شود را به‌دست بباورند ابر ائبانی که اسلام می آوردند حق [باد کردن 
زمینها ومالکیت آن اراضی را به دست می آوردند و می‌تو انستند باعرید وفروش 
پاهبه با وصیت آن زمینها را مالك شو ند وفقط مالیات عشریه آن راسردازند . 

"کشمکش بین این اندیشه‌هسای متضاد (اندیشه جاهلی , اسلامی . ساسانی) 
مانع از ایجاد روابطظی شد که طبقات جامعه زا به‌هم نز دك سازد با دستکم ره ابط 
بین اعر اب وایرانیان را روشن کند . این روابط نامنظم بالاخعره به‌مرحله بعرانی 
رسید که تناقض غیر قابل حلی بین اعراب وایرانیان وحتی بین‌خوداعراب به‌وجود 


آورد . وبالاعره روابط بین ترك وعرب وابرانی را درعراسان بههم ز بخت و ببه 


اوضاع سیاسی واحتماعی و اقعصات‌ی خر اممان ۵۳ 


صورت مخالفت علنی با رژیم‌حکو ست بنی امیه در خر اسان در آمد ۰ نیروهای‌ستضاد 
وسیله‌ای در دست انفلاییها شد که به وسله آن علیه حکوست رت بنیآمبه دز 
خر اسان وماور اءا لنهر قیام مسلحانه کر دند. ۱ 

بزر کتر بن انقلابتی که علیه بنی اعیه به‌با تحو است حارتبن سریح تمیمی بود. 
انقلابیها علیه بنی‌امیه در عراسان از مذهب اسلام نیسرو می‌گرفتند . مسامان شدن 
ایرائیان و ورود آنان به دین اسلام دلگ نو ع تعلا صی از وضح اجتماعی واقتصادی 
از قوائین کیش زردشتی قدیم بود » اعراب به موالیان ا گرچه در رکاب آنان می . 
جنگیدند هر کر اعتماد نداشتند و قسمت آند کی از غنائم مال موالیان بود موالیان 
در مقابل جنگیدن پول کمی می درفتند. البته این وجوه يك دستمزد منظم نیوده نام 
موالیان در دفاتردولتی وفهرست برداعت حقوق‌جنگی ثبت نمی‌شد. پدیرش اسلام 
ازطرف ایرانیان و سرعت انتشار آن درا کناف کشور ابران واجرای تعالیم اسلامی 
به وسیله ایرانیان در زند کی روزمره بث پدیده اجتماعی مهمی بود که اعراب از آن 
به نقع ملتهای عرب و ايرآن استفاده کردند این پدیده مورد توجه عمربن‌عیدالعزیز 
خلیفه اموی قرار گرفت وخواست از آن به نفع ملل اسلاعیاستفاده بکند طرزتفکر 
کهنه فقط در جنیه‌های سطحی اندیشه ابر انیان رسو خ کرده بود لیکن کیش اسلامی 
تا اعماق اندیشه مردم ایران نفوذ یافت. 

حو ادث‌تار بخی که‌در ایا ات‌خراسان روی‌داد کل براثر کشمکش بین‌دو سیستم 
سیستم اجتماعی ساسانی متکی برفئودالیسم ناشی از کیش زردشتی و سیستم قانون 
کار آزاد متکی بر مذهب اسلام بود اسلام در کشاورزی و بازر کانی منکر امتیازات 
طبقاتی و استعمار و بیگاری بود ومهاجرت دسته‌جمعی مردم از شهرها به روستاها 
ر! بسرای تشاورزی اجباری به صورت نطری و نه به صورت عملی مو وف 
سانعت لیکن و اقعیت عکس این بود وحکومت بنی‌امیه را با مشکلات اجتماعی و 
اقتصادی مهمی که درمو جودبت خلافت بی‌تاثیر نبود مواجه ساعت. 


مهممر لن بل بل درابن مور زرد تغیبراتی بود که در زیر بای استماعی خر اسان 


۳ / ححومت نی آمید درخ اسان 


ود ند به و جو د آمد و دك طبته اشراف عر بت دز شهر ها بیك | شدند که ماالگ ازاضصی 
زراعتی حاصلخیز بودند. پس از اینکه فتوحات اعراب متوقف شد تعداد این طبقه 
افزایش بافت. درعلافت سلیمان‌بن عبدالملك در اواعر دوران <ومت بزبدین 
مهاب در حراسان توجه این طبقه اشراف به زمین افزایش یافت زیرا دیسر غنائم 
جنگی به دستشان نمیر سید. 

سالیان درازی از توق فسوحات نکذشته بود که حاصلخیز تر ان زمینهای 
سسراسان به دست عده قلیلی از اعر اب نز ویک به مقامات حا که و دربار علافت 
افناج . 

به اين ترتیب این عده از اعراب سرور ملل شکست‌صورده شدند. ملتهای 
این کشورها به کشاورزان و رعیتهاتی تبدیل شد ند که زمینها ر! می کاشتند و مسلمانان 
بر ه آن را می بر دزد که کار شان جنک و حمله ده دیکر ان بود. براتر این تعییرات و 
جداشدن يكك طبقهٌ مر فه» کشاورزان بومی به شهرها کو چ می کردند و در شهرهای 
بزر گ خدمات آشر افیاد عرب را به عهده می گرفتند و به کاره‌ای صنعتی و فنی 
می‌پر داعتند در تیجه از حدمت به اعراب سودهای کلان به دست می آوردند زیر ! 
اعر ات از پیشه و صنعت کر بزان بودند و در شجه وجود الن صنعتگر ان و آزادی 
تجارت روت فر اوانی نزد این‌عده اندوشحته شد ودراثر شر ارط اتصادی و اجتماعیی 
که ذن صیته در آن قر از داشتند به صو رت صل,عه مر فهی‌در آمدند که هستقیماً درفعا ست 
اقتصادی موبر بو دید و آنها رفته رفته درصحنه سباست نفوذ بیدا کردند که منجر یه 
تشکیل دسته مخالف با فرمانرو ابا عرب ؛ مر کب از ابرانیان و اعراب؛ بازر گانان 
و صنعت پیشگان بود. ونیز در کنار آنان طبقه دیگری پیدا شدند که کاری نداشتند و از 
اوضاع ناراضیی بودند این نار اضیان مانه اصلی تعسو لات انقلابی به رهیری طبقه 
مترسط از اعراب و ابرانیان کردیدند. 

جنبش حارث‌بن سریح و شیعیان طرفدار بنی‌عیاس از آن جمله بود رو ابط 


بسن انن طبقات و دستگاه سکومت بر ! او در فمار ی میسگو لان آمر و آزمندی و ساطه. 


اوضاع سیأسی اما ک" 3 ادتصبادیی خر اسان ۵ ۵ 


جوئی آنان‌نسبت‌به امو ال وجان اشخاص روز به‌روزشدت‌بافت. موضوعی که بیشتر 
باعثت عشم مردم مي‌شد ما لیات بندی غیر قانو نی بر کارهای دستی وهدایای نوروز و 
مهر گان بود. وضع این‌گونه مالیاتها بیش از جزیه وعراج مردم را به ستوه آورد » 
زیرا مردم نمی‌دانستند که چقدر باید مالیات بدهند درصورتی که برای آنان میزان 
جزیه وخراج پرداختی مشخص بود ازجمله موجیات خشم مردم خر اسان واعراب 
ساکن آن سرزمین ابن بود که دهقانان ایران و اشراف عرب و وابستگان به دستگاه 
حلافت و دوستانشان هیچ نوع مالیاتی ثمی‌پردانعتنده و سنگینی بار مالیات بردوش 
پیشه‌وران دستی وبازرکانان و کشاورزان عرب و ابرانی بود. 

دامنه شم مردم تا آنجا تو سعه یافت که به‌تمام کشور ابر ان کسترش بافت و 
يك نو ع افسکار عموعی علیه مالباتهای کمرشکن به وجود آورد . وا کنش اعراب 
روستایی و کشاورز ازهمه‌شدیدتر بود ومساعی پیشوایان‌مذهبی نتوانست حلوی آن 


سس | ۳ 
رابخیرد.به ان‌تر 


تیب دکدسته مخا لف‌قابل تو جهاز نظر سیاسی‌در میان‌خودپابهز ند کی 
سیاسی آن روز حراسان را تشکیل‌می‌داد وراه را به سوی تأسیس يكحزب سیاسی 
ثیروعند در آحر دوران بنی‌امیه و ابتدای تأسیس خحلافت بنی‌عباس‌هموار ساعت. 
به آبن ترتیب پابه جامعه حبر اسان بر اساس فئودالیسم که در آن برد کی ۴ 
استعمار رواح‌کامل داشت کذاشته شد و حامعه به دو قملب نقسیم شد. در یك قطبت 
اشر اف عرب و تعسو ادکان و دهقا نات ایران و سرزیانان قسرار داشتند. و درفطب 
دیکر اعرایی که با سا کنان محل آمیخته ومردم (حراسان جدید)" را به و جود آورده 
بودند قرارداشتند. این عده غالبا ازبازر گانان و کشاورزان وصنعتگر آن‌بودند.غیراز 
این دو ط.بره 4 طمقه دیخری از تاتو انان وبرد ان و صاصاب مشاغل ست و دید . 
اعتلان منافعح بين این د..م4ها و نه تعصبات فسله‌اي عامل اساسی تحول 
٩‏ . تنها درعراسان دویست‌هزار نفر خانوار عرب سکونت داشتند, خلافت ینی- 
امیه سپاستش این بودکه اعر اب رادر نمام سرزمینهای ایر ان سخوئت بدهد مجله العلی 


شاره ژونن م۱۹۵۸ 


#۶ 7 حکومت پن ی امیه در در ابا 


سیاسی خحراسان بو د منافع بین این دسته‌ها که از روابط جدد اقتصادی سر جچشمه 
می گرفت فویترین عامل تغییرات سیاسی بود؛ به‌همین‌جهت درخو است تغییر وضع 
و اصلاحات درخراسان شدت بافت این درخو استها از سوی بث قببله نبود بلکه از 
جانب افراد و گروههای قبیله‌های مختلف ایرانیان و اعراب وتس رکها می‌شد لیکن 
وضع اشراف و متامات حا کم حراسان درقبال این درنعو استها کوچکترین تخییری 
نیافت بت اقلیت‌عرب بها کثر بت مسلمان‌وغیر مسلمان ما لیات پر داز حکومت می کرد. 
وضع گذشته هیچ تغییری‌نیافت واشراف ازامتیازهای حود صر فنظر نکردند اشراف 
عرب کاری جز سپاهیگری نداشتند و با دسترنج مردم عراسان زند گی می کردند 
ایرانیان می‌دیدند که از راه اسلاع آوردن می‌توانند مزایائی برای ود دست و پا 
کنند و اینان و(موالیان) تحت‌الحمایه یکی از فبایلعرب می‌شدند وموالیان از هیچ 
نو ع امتیازی که اصول اسلامی مقرر داشته بود برخعوردار نثمی‌شدند. 

اعراب راضی نبودند که (موالبان) متافع سرزمینهایی را که آنها فتح کر دند 
با آنان تقسیم کنند. برعکس موالیان معتقد بودند که این موهیتها سهم‌همه مسلمانان 
است زبر! مدهب اسلام يلك مدهب دمو کرائيك است با وجسود اینکه دلن اسلام 
بردگی را قبول کرده بزد لیکن می‌کو شید که سیستم طبقاتی دین زردشتی را برهم 
بزند. سازمان حکومت ساسانیان پس‌از اسلام همچچنان بدون تغییر باقی مانده بود 
مالکان اراضي ازسروری بهره‌مند بودند و دیگرطبقات همچنان درخخارج ازحمایت 
قانون اسلامی باقی می‌ماندند با این‌همه باید کشت دروضح اسلام با اعرات درقبال 
(سا کنان‌اصلی) وموالیان قدری‌میالغه شده است زیر! تغییر ات تدر یجی‌درپابه جامعه 
اسلامی ویخصوص حامعةً نعر اسان آن روز به وجود آمده بود که مورخین قدیم 


توجه کافی به آن زتمو ده‌اند. 


فصل ددم 


دا اد اس ی وت سس بر ان مت مت بت نب مت جر 


بحران سیاسی درخر اسان وخلافت عمربن عسدالعزیر 


درفصل اول اوضاع عمومی‌خر اسان را که سلیمان‌ین‌عبدالماك آن را توجیه 
کرده بود شر ح دادیم و دیدیم چگونه خلیفه مزبور درمشکلات متعددی کسه بر اثر 
فعل و انفعال اجتماعی و اقتصادی که منجر به تحول جامعه حراسان در آواخردوران 
بنی‌امیه شد فرورفته بود جامعه عراسان در زمان او ازجامعه تحراسانی که در زمان 
فتوحات اولیه اعراب وجود داشت به کلی متمایز بود. وجون ابن فعل و انفعالات 
وا کنش سیاست حکمرانان آن روز عرب و رفتارشان با سا کنات اصلی این‌سرزمین 
بود منظور از حکمرانان عرب اعرابی نبودند که به صورت مزدور با مهاجر با 
تحانو اده‌های شود به آن سرژمین کو ج کرده بودند. گفتیم که سلیمان کوشش کرد که . 
این‌مشکلات را حل کند وملتهای اسلامی را با روشی غیر از روش‌سالف خود و لید 
بن عبد | لملكك وحجاح‌بن بورسف رهبری کند سیاست ولید و حجاح به شدت عمل و 
زور متکی بود. در کشت نا کهانی و ابهام آمیز سلیمان که معلوم نبود به صورت 
طبیعی و به بیماری ذات‌الربه" با براثر توطثه اشراف خاندان بنی‌امیه در گذشته بود 


۱ درتاريخ یعقو بی می‌نسویسد به محض‌اینکه ازبیعت فارغ شدند سلیمان را به 
حالك سپردند. عمربن عیدالعزیز و مه تن ازفرزندان سلیمان حناژه را که برداشتند که به 


بت 


۵۸ ار حکو مت نی امه در خر اسان 


این‌شاث و تردید را تقو بت‌می کرد.بنی امیه می و استند وضع بخصو ص‌در خر اسان‌به 
صورت قدیمی و به‌شکل‌دوران و لردوحجاج‌باقی‌بماند و روش حکومتی بزبدبن‌مهلب 
دست بر ورده‌سلمما در خر اسالن‌به کار بسته شود. شایدروش بز بد ین مهاب در حکو مت 
کردن مولود فشار خانهان‌بنی‌امبه به‌سلیمان بودوقر اثن‌به این‌استتباط دلالت‌می کرد 
ودیدیم که سلیمان‌هیسگاه ب‌روش‌حکومتی بزیدبن‌مهلب درخر اسان اعتراض‌نگرد. 

کشمکش بین جریانهای فکری وسیاسی که بخصر ص‌درنتیجه تحول‌پیشامد. 
های خر اسان اتفاق افتاد ومخالفت‌خاندان بنی‌امیه با هر دنه نوسازی ودلععو ی از 
مردم که مورد علاقه سلیمان‌ین عبدالملكك بود منجر به مرک نا گهانی خحلیفه شد تا 
شاید به این و سیله نعلافت نصیب شخصی شود کسه مورد اطمینان خاندان بنی‌آمیه 
باشد . لیکن تغییرات طرفداران تغییر ات سیاسی در خلافت اموی و در رس آنان 
«رجاءین‌حیوه» فقیه تسوانسنند با انتخاب عمرین‌عبدالمزیز روش سیاسی جدید را 
حفعل کنند. عمرین عبدالعز یز یکی از جمله پشتیبانات هو شمند سیاست اصلاحی بود 
که سلیمان‌بن عبدا لماك درمراحل نشستین شسلافت‌خود از آن پیروی می کردو می - 
توان کت که سلیمان در زمان مر کك از نامزدی عمربن عبلها لعز بز يك موس جادشینتی 
عود بی‌خبر بود. سلیمان درحال احتضار تسلط کامل برخود نداشت و کرنه جرا تا 
زنده بود نام عمربن‌عبدالعزیز را برای اطلا ع مردم و حاندان‌بنی‌امیه برزبان نیاورد؟ 
شاید علتش آن باشد که دربرابر اشراف وفرماندهان وشاندان بنی‌امیه دجارمحذور 
نشود» چندین بار به صورت بیعت خاص يا به صورت بیعت عام برای شخصی که 
درنامه سلیمان از آن نام بر ده‌شده‌بودازمر دم بیعت کرفتند. لیکن درهر باراسم از کسی 
برده نشد وبعد نا گهان نام عمربن‌عبدالعزیز دربیعت عام دربرابر مردم برزبان آمد 


۳۳۳ ۰ ۹۹۹۰۹۰۰ب۰ب(ب۰٩۰٩۰عسىعسى_خل_ى_خىخغقققْخحخحخحخحء«ِ‌طذظچ۰‌ب۰٩۰٩۰٩چ۰٩۰چ٩چ٩۹۰‎ ۰۹۰۹۰۹۰۰ 


مس 


غالک بگذارند فرزند سلیمان گفت قسم 


به خداي کعیه پدرم زند کی کرد عمر گت پدرتان 
به خد او ند کعبه عحجله کرد بعضی اشخاص کد به‌عمر پن عبد | لعزیز ملعنه مي زنند به‌اومی کفتند 
سلیمان ز ده بد تور شم تاه تا ماع 


بجر ان سیأسی در خر اسالا, ,. 4و 


تا سر ان بتی‌اعیه را درحلور قرار دهند زیرا عمر مورد علاقه مرد بود و مردم او 
را به عاطر روش ضد ولیدی که داشت دوست می‌داشتند او در منگامی که والی 
مدینه بود با مردم حوشرفتاری کرده بودو با مردم متدین وپرهیز کار نزديكك بود» در 
کارها با آنان مشورت می کرد. 

رجاءبن حیوه هنگامی که هشام‌بن عبدالملك درمقام مخالفت با انتخاب عمر 
بن‌عبدا لعز یز بر آمد اورابه سکوت سران خحاندان‌بنی‌امیه دربر ابر اقدامرجاءین«یوه 
نهدید کرد . این نشان می‌دهد که طر فد اران عمر بن عبدالعز یز قوی بودند مسعودی 
می نو دسد : «سلیمان‌بن عبدا لملك هنگا مرک و اضطرات حال‌سکرات رجاءین‌حیوه 
وسحمدین شهات زفری ومکحول ودیگر دانشمندان ملتسزم اردوی شود را احضار 
کرد و وصیت خحود را نوشت و آنان را شاهد وصیت خود قر ارداد و انتخاب خلیفه 
ب‌دی را به نظرمردم با حضورسران خاندان بنی‌امیه وا گذار کرد. لیکن اثرواکنش 
تغییر طبیعی مسیر حلافت در نعساندان بنی‌امیه و انتقال خلافت به مسیر دیگریعنی 
به حانواده (اولاد عبدالعزیزین مروان) براثر دسته‌بندی سران خحاندان بنی‌امیه بر 
ضد شخص عمربن عبدالعزیز و سیاست وی به وجود آمد کاندیدای دیگر حلافت 
بز ند ین عبد | لماك نحو اهرزاده حجاح بن بو سف بود اوهمان دسی‌است که توطثه فتل 
عمربن عبدالعز یز را دوسال بعد فراهم سانعت و بر اقدامات سیاسی و اجتماعی عمر 
حط بطلان کشید . هدف‌این‌تو طثه ننها عمر بن‌عبدالعزیزنبود بلکه هدف لغو روشهای 
اصلاحی بود که سلیمان‌بن‌عبدا لملك آنرا شرو ع کرد وعمربن‌عبدالعزیز آنرا دنبال 
می کرد. یزید می‌خواست سیاست ولید و حجاح‌بن یوست را دوباره زنده سازد . 
عمربن عبدالعز یز علافت را به دست کسرفت و ابن‌کار يك د کر گونی در سیاست 
شا ندال بنی‌امیه بود . لیکن اين سپاست به هیسچ و جه ریشه نداشت و عصق نود و 
نمی‌عو است تغبیرات اساسی در رفتارخعلافت بنی‌امیه درقبال دسته‌طات مخالف به 
وحود آورد. بلکه حلافت عمربن‌عبدالمزیز بات ضرورت اجتناب‌تاپذای رجهت حفظ 


حلات حکومت امو ی و بل د کر گونی داخحلی در دو لت عرب بو و که مو جو دیص 


ت و ار حکو میت بئی امید درو خر اسسا 


آن روزها در عطر قر ار کرفته بود وهدی سیاست عمومی عمر بن‌عیدالعز یز را به‌سه 
نمطه زبرمعطون می‌ساست: 

نخست دلجوثی از «موالیان» و ایجاد شرابط مناسب اقتصادی و اجتماعی 
حهت آنان . 

دوم یرل وحدت صهتوف آعرات که اعتلافات شخصی و دسته بندیهای 
صیاسی و سیاست فبیله‌ای بخصوص درخر اسان موجودیت آنرا تهدید می کر د. 

سوم پیش کر فتن يك سباست موفقیت آمیز جهت حل‌مشکلات سیاسی و مذهیی 
از طریق سپردن راههای مسالمت آمیز متطبق با اصول اسلامی. 

این سه نقطه اساس سیاست سلیمان درعراق و عر اسان بود تنها فرق عمربن 
عبدالعزیز با سلیمات ان است که عمر نسبت به سلیمان آماد گی بیشتری داشت و 
اصلاحاتش عمیفتر ومو رثر بود. 

اقدامات عمر در اجرای ابن سیاست او را با دشو اربهای بسیاری رو پرو 
ساخعت و موانعی در اجرای عملی نقشه‌های سیاسی وی به وجدود آورد . یکی از 
این دشواریها دسته بندی خانتدان بنی‌امیه با سیاست اصبلاحی دستسگاه جدرد 
تعلافت بود . 

عمربن عبدالعزیز پیش از ابراز «قاومت در برایر حاندان بنی‌امیه همانند يكك 
حلیفه که در رفاه و آسایش باشد اصلاحات را ازخود آغاز کرد همه املاك موروئی 
وثروت تحصوصی خود را به صاحبان اصلی آن بر گردانید یا به بیتالمال مسلمانان 
بخشید ويك روش کامله" زاهدانه‌ای درپیش گرفت. برای‌مخار ج حود وخانواده‌اش 
چشمه آبی راکه در سویدا داشت نگاهداشت و با آب آن چشمه زمین مخروبه‌ای 
را که داشت کشت می کرد کسه حاصل آن غله‌ای برابر سا دو بست دینار بول و 
باث بار جر ما » بود او به همین مقداز اکتفا می کرد وحتی بكث درهم از کسی‌غنیست 
دریافت نمی کرد. 

به او کُفتند که عمربن‌خطات برای نحود هرروز دو درهم از غنائم مقرر کرده 


بحر آل سیاسی درخر اسان... / ۶۱ 


بود جو اب داد عمربن خطاب اسوالی نداشت لیکن من مالی دارم کسه مرا بی‌نباز 
مي‌سازد. مخار ح روزانه ود را دو ددهم تعیین کرده بود می و بند که به غیر از 
(بدو جزین) ازاراضی بعلبكك جیز دیگری برای اوباقی نمانده بود عمر پس از تصفیه 
اموالش همانند يك مومن با روش صوفیانه‌ای که انسان عربی را وادار به احترام و 
اطاعت ازیاك جنین شخصی می کند به مقاومت در برابر عاندان بنی‌امیه پرداعت تا 
برای دیگران عبرت باشد ومنکر رفتار خاندان عود شد و آنان را ستمکار نامید. 

او دستور داد صورت املاك و پیشکشیها و اموال سران بنی‌امیه را صورت 
برداری کردند و معلوم شد اموال آنان نصت با دو سوم اموال بیت‌المال مسلمانان 
اسست. 

وقتی ابن‌صورنها را دریافت کرد دستورداد که هیچ کس‌حق ندارد از زمیتی 
که غصب کرده استفاده کند و آموالی جز آنجه که در قر آن معین شده داشته باشد . 
اشر اف خحاندان بنی‌امیه شدیدآ با این‌دستور مخالشت کردند وبه‌او گفتند: «این‌امو ال 
از پدران ما به ارث رسیده و هرز فرزندان شود را محتاج نمی‌سازیم و کفران 
تعست بدر انمان را نمی کنیم و تا سر دریبدن داریم با این دستورمخالفت خواهیم 
کرد.» عمر درجواب گفت: «به خدا ا کر آزمن جهت طلب حق کمك نمی خو استید 
شما را هم| کنون ذلیل وتعوار می کردم من ازبروز بلوا و فتنه نگرانم ا گر دا به 
من عمر داد انشاءالله حق هر حقداری را به دستش و اهم داد.» عمرغبلان دمشقی 
کلامی امدار را مآمور فروش کنجینه امو بان کرد ومظائمی را که بر گردن داشتند 
رد کرد . هنکّام فروش اموال جار می‌زدند بیائید کالای حائنان » کالای ستمگران 
را بخر بد .بیائید اندوخته‌های کسانی‌را که باپیغمیر خد! و سنت وسیرت‌او مخالشت 
کرده‌اند بخرید. هشام‌ین عبدالملك وقتی این صدا را شنید سو کند یاد کرد که | کر 
به علافت رسید غیسلان دمشتی را به قتل برساند و وفتی خلیفه شد این کار را 
انجام داد , : 


۲ 7 حخو مت بثی آمبه درخر اسان 


اشر اف بنیامیه‌تلاش کر دند که‌به و سیله‌فاطمه عمةٌعمر بن‌عبدا لعزیز او را تحت 
تشر قرار دهند. لیکن سرسختیهای عمر همه امید‌ها را مبدل به بأس کرد و سا ندان 
بنی‌امیه نو انستند عمر را از راهی که درپیش گرفته بود باز گردانند. 

انفلاب عمرین عبد! اهر یز ۳ طر فدار ان او برضد خاندان بنی‌اءبه و مصادره 
امو ال واملاله آنان» برای نخستین بار نه‌تنها بنی‌امیه را تضعیف نکرد بلکه موحب 
تثوبت آنان شد زیرا رفتار عمر دو باره عدم اعتماد مردم را به تصا ندان نی امیه از 
میان برد و از سوبی‌دیگراشراف بنی‌امیه را وادار کرد که مراقب سیاست اصلاحی 
عمر باشند. عمربن عردالعزیز از و مردم را به دور خانواده طبقه حا کمه اموی کرد 
آورد؛ این نشتین هدف سیاسی عمربن‌عبدالعر یز بود که اجرای آن را درعراق و 
حر اسان سلیمان‌ین‌عبدالملك آغاز کرده بود. 

به آپن تسرنیب اشراف خاندان بنی‌امیه از عمربن عبدالعزیر حدا شدند و 
اش اف‌قبیله‌های تابع بنی‌امیه ومالکان وبازر گانان بزرگک به‌آنان تأسی‌جستند وعمر 
تنها ماند. عمر شرو ع به تصفیه دستگاه تعللافت کسرد ؛؟ نخستین اقدام وی بر کناری 
حکام ایالات بود که روش سیاسی سلیمان‌بن‌عبدا لماك را کنار گذاشته بودند. درسال 
٩‏ هجری ابوبکر محمدبن عمروین خازم را والی مدینه و عبدالعزیزین عبداللّ‌ین 
تحا لدی اسید قرشی اموی را والی مکه و عبدالحمیدین عبدالرحمن را والی کوفه 
و عدي‌پن ارطات فرازی قیسی را والی بصره و جسراح‌ین عبدالله حکمی فیسی را 
والی حراسان کود. این انتصابها بر اساس‌دسته‌بندی قبیله‌ای وقر اردادی نبود. به‌این 
ترئیب اودسته‌بندی راولو به‌طور رسمی‌ازانتصابها حذف کرد. به نظردوزی» عمرین 
عبدالعز پز تنها جانشین سلیمان درخاندان بنی‌امیه بود که به‌هیچ دسته‌ای و ابسته نبود. 
لیکان عمربنعبدالعزیز مانند يك اموی‌صمیمی؛ حشم‌سران خاندان بنیامیه واهمیت 
آن را درد می کرد؛ وهمچنین احتیاح خود را به آنان و مردم شام احساس می‌نمود 
ونمی‌عواست بیش‌از این خشم آنان دا به ود متوجه سازد. با اينکه می‌دانست 
یز بدین عیدا لملك علیه او دسته‌بندی می کند وشاید هم از جر بان‌کارها به‌صورت يك 


پحران سیاسی درخراسان... / ۶۳ 


انقلاب علیه خوداندیشنالك بود؛ از این‌رو درمسئله‌ار اضی مو قتاً نجدیدنظر کردو به‌املااکی 
که‌خاندان‌بنی امیه‌جبر آبه دست آورده‌پابه‌صورت‌جایزد گرفته بودنددست‌نرد و آنها 
را به همان حال پاقی گذاشت و دریافتیهای صردم شام را ده دبنار افزایش داد. 

عمر بن‌عبدا لعزیز اساس‌سیاست سلیمان را که پس از حجاح بن بو سف با کرده 
پز د بر هم زد وروش اورا در قبال هرد ) عراق که پس ازحجاح‌بن وسف صورت 
دلجوبانه‌ای به حود گرفته بود» تغییر نداد. زبرا مردم عراق تکیه گاه عمده اصلاحات 
عمربن عبدالعسزیز بودند . عمر با افسزایش مفرری مردم شام سم است سیاست 
اصلاحاتی‌خود را به‌طور کلی‌در سر اسر قلمروحکومت اموی به‌مر حله اجرا بگذارد. 
دراین هنگام حکومت ابالت خراسان با پزیدین مهلب بود. 

عمر با پزید و خانسدان او بد بود و آنها را جباران می‌نامید و دوستشان 
نداشت. به نربةً خود بزیدین مهلب نیز با عمر بد بود و می‌گفت به نظرم عمر مرد 
متظاهر و ریا تاری است. به این‌جهت بین سیاست اصلاحاتی‌عمر وعصبیت قبیله‌ای 
برد که درخر اسان اعمال‌می کرد کشم‌کش‌در کرفت.عمر به منگام رسیدن به‌علافت 
نامه‌ای به بر ید نوشت و گفت: 

«سلیمان بنده‌ای از بند گان خدا بود؛خداونداو را قبض‌رو ح کردومر | خلیفه 
ساخت بزید بن‌عبدالملك پس‌ازمن قرار گرفته؛ حلافتی که به اراده حداوند به‌دست 
من افتاده کار آسانی نیست ؛ ا کر می‌خعواستم زن و اموال داشته باشم همین اندازه 
بیشتر به‌من نمیر سید و دا بهتر ین آنها را نصیب من ساخته است. که من ازمحاسبة 
همین اندازه‌ای که دارم می‌تر سم و از خداو ند طلب رحم وبخشایش می کنم.» 

پزید هنکامی که نامه عمر را دریافت داشت » نامه را به اين عینیه داد که 
بخواند و وقتی ازمضمون آن با بر شد» مت من ازوالیان عمرنیستم پرسیدند چر ا؟ 
گفت. این سخن گذشتگان او نیست زیرا او نمی‌خواهد راه گذشتگان خویش‌را 
پیش بکیرد. عمر پس‌ازاینکه مردم را دعوت به بیعت کرد ومردم با اوبیعت کردند» 
نامه‌ای به اي مضمون به بزیدین مهلب و شت: 


۳ / ححومت پنی‌امیه در خر اسان 


«به چای خود شخصی را درعر اسان تعیین کن و بر کرد.» پزید فرزندش‌مخلد 
را جانشین خود کرد و به سوی شام عزیمت نمود. وقتی به واسط رسید و است 
به بصره بگربزد؛ بصره وطن قبیله ازد یعنی قبیلةٌ عود یزید بود لیکن والی بصره 
او را دستگیر ساخت ودست بسته نزد عمرفرستاد. عمربنعبدالعزیز به حساب دوده 
حجومت او درخراسان رسید کی کرد و از منصب حکومت عزل نمود و اموالی را 
که درزمان علاشت سلیمان اندوخته بوده از اومطالبه کرد. بزید از برداختنش‌عاجز 
ماند وعمر اورا زندانی کرد ونعواست اورا به‌جزبره دهلک تبعید کند لبن از ترس 
شورش قبیله «اژد» تبعید اورا به حبس تبدیل کسرد . بر کناری پزید و بازداشت او 
موجب شم قبیله «ازدي شد و دربصره شرو ع به جمح آوری نیرو کردند وخانواده 
مهلب که حاتواده ود پزید بود در این جمح آوری نیرو شر کت داشتند. عمرین 
عبدالعزیز جراح‌ین عبداله را والی خسراسان ساعت لیکن جراح پسرو سیاست 
حجاج بود . انتصاب جراح ثه به مناسیت پسروی او ازحجاح » بلکه به مناسیت 
لیاقت و کاردانی اوبود. اما این انتصاب زباد طول نکشيد و وقتی عمر از بدرفتاری 
او با مردم درجمع آوری مالیات ۲ گاه شد او را تغییرداد. 

سیاست عمر این بود که کسانی را که به‌کاری می کماشت نمی کذاشت که 
هرجه <سو استند بکنند بلکه احساس می کرد کسه شخص خود او در جر بان کارها 
مسئو لیت دارد. هدف او تحکیم قدرت دولتی نیود بلکه اجرای حق وعدالت بود. 
درزمان اوفقیهان ودانشمندان مررجعیت تام داشتند. از کار زار ان نعود سخت حساب 
می کشید و ازهمةً جریانهای سیاسی‌خلافت عربی آگاه بود. و ازراهنمایی‌کار گزاران 
تحود کو تاهی نمی‌ورزید همه تصمیماتی را که می گرفت به مردم اعلام می کرد. 

روزی به‌یکی از کار گر اران نعود ثوشت: «نامةٌ مرا به‌تمام سا کنان آن سرزمین 
که مظالم آنان بر گردن امیرمومنین گذاشته شده است و به مناسبت روز نوروز و 
مهر کات از آنان وجوهی دریافت می‌شود و به انواع وسایل به‌عنوان قیمت قر آن 


و دستمزد حهویء قاصد محصوص و ارزاق کار کران» ور حجوهي از آ نان در ثاوت مين 


بجر ال بیأسی دوخر اسالا. ../ و 


شود بخوان وخدا را شکر کّزار باش» 

جهتی که عمر بن عبك | لحر بز در رفتار ود پیش کرفت سطحی بود و بعمی 
اجتما ع که حوادث سیاری آن رامتز ازل ساخته بود » ارتباط نداشت . حوادت 
آنچنان عمیق بود که تحت تأثیر سالهای در از واقامت و استقر ارعرب در خر اسان و 
دیکر نقاط به وجود آمده‌بود . 

بدیده‌های تازه‌ای که درجامعةً عرب خر اسان پیدا شد هدفش حفظ وحدت 
اعر آبت وامیر اطوری عرب بود » برای این کار می‌خحو است رضات موالیاتر آجالبت 
کند و نخست به اجرای اصلاحات مالی متوسل شد کها گرچه موقتاً توفیقی‌حاصل 
کرد؛ لیکن عاقبت نتوانست بحران رابرطرف سازد. 

مشکل اساسی ر اقبول‌اسلام‌ازسوی بسیاری ازاهل ذمه » و افزایش‌روزافزون 
شمارهٌ مالکان عرب ابجاد کرده بود. نتیجه این بود که بسیاری از پرداعت مالیات 
مکر به مبزانی که در مذهب اسللام برهر مسلمان وضح شده است ؛ سر باز بز نند » 
به‌این ترتیب جهت عمومی سیاست عمربن‌عبدالعزیز به‌چاره‌جویی برمشکلات‌زمین 
وپیدايش فئودالهای بزرک وتوجه مردم به استبلاء براراضی ووضع دشوار مالسی 
عمومی ؛ متوجه بود ؛ همچنین از جنبة سیاست خحارجی نیز دشواریهایی وجود 
داشت» ازحمله مسئله ار تشهایی بود که در مر زهامستقر بودند . مهمترین مرز آن‌روز 
مرز خراسان بود . ژبر | نحر اسان از مر کز حلافت دور » واوضاع سیاسی آتجایر 
اثر وجود دسته‌هائی از پیروان بنی‌عباس ؛ وعلویان » و ایرانیان‌ودیگردسته بندیهای 
سیاسی مغشوش بود. از اینرو ادارهٌ امور عراسان یکی از مشکلات خلفای اخیر 
امسوی بود . آنان می‌دانستند که دشمنان سیاسیشان به آن سرزمین پناه برده‌اند 
و بین فرماندهان و ساکنان اصای خحراسان بویژه ماوراءالنهر هميشه کشمکش 
وجود دارد؛ وین تر کهای بی‌تمدن ایراثیات واعراب همیشه در کیری پبد! می‌شو د. 


بخصوص پس‌از متوقف ماندن فتوحات اععراب » این در گیری شدت يافته است. 


# / حکو مت بثی امیه دعر اسان 


متو قف‌ماندن فتوحات با به دلیل داتوانی اعراب با به علت بیداری ملل همبجو ار با 
براثرظهور مشکلات دانعلی‌بود که به‌وجود آمد. البته صرف تمام قوة دربارخلافت 
در حمله به شهر قسطنطنیه که مخار ج فراوانی در بر داشت مهمترین عامل متو قف 
ماندن فتوحات اعراب درخراسان بود. 

سامان‌دادت به این سرزمین کسد از حیث محیط زبست و تر کیب اجتماعی و 
اراضی کاملا" با نقاط دیگر تفاوت داشت از مهمتریسن مشکلات حکومت مر کزی 
به شمار می‌ر فت. تنظیم امورمالی و روابط اجتماعی خر اسان که از ابتدای‌حکومت 
اعر اب رو بهم انباشته شده بسودء وعلت آن تختیسرات زیر بنابی جامعه خراسان و 
به‌وجود آمدن طبقه‌ای جدید بود» ونیز تغمادی که درسیاست اعر اپ با مذهپ اسلام 
درمورد اراضی که با قهر وغلبه فتح شده بودند» عامل اساسی به شمار می‌رفت. 

سیاست سلیمان‌بن عبد | لملك درمورد اصلاح اوضا ع‌خر اسان اجرا نشد. زیر | 
وضع اداری خر اسان کاملا پیچیده بود. شرایط تازیخی و اقلیمی و وصولما لباتهاگی 
که پیش از اسلام و فتح اعراب به دست دهقانان ایران انجام می‌شد؛ وقتیبه بنمسلم 
باملی موافقت کرده بود که دهقانان » مقدار مالیاتی را که اعراب پردانعت آن را 
پذیر فته اند» همچنان بیر داز ند. 

همکاری‌بین اشر اف‌عرب و اشرافایر انی»اساس ننظیم‌سیاسی‌سرزمین خر اسان 
به شمار می‌رفت . تحول اوضاع » مناقع مشترله این دو دسته وهمیستگی بین آنان 
را محکمتر ساخت. 

این همبستکی پایه اساسی اداره امور سیاسی خر اسان بود. پس از بر کذاری 
و کیح‌بن اسود زمام آمور تصراسان به دست يزیدین مهلب سپرده شد. او به فر مان 
و راهنمائی حجاج‌ین پوسف مدت طولانی درحراسان حکومت کرده بود. حجاج 
می نو است عر اسان را در عراق ادغام بکند و دسئه بندیهای قسله‌ای را در آنجا 
ضعیفتر سازد و تسلط حکومت مر کزی دا بر آن سرزمین تحکیم بخشد. و به این 
ترتیب مسئول همه امور داعلی و خارجی وسیاسی و اقتصادی حسر اسان شتاخته 


بر ال میاسی رتور اتال , ی . 7 پا 


شود . این حط مشی را حجاج با كمك عبدالملك بن مروان با جدیت تمام به کار 
ذست » 

شخصیت سیاسی یز یذین‌مهلب در جریانهای سیاسی‌خلافت عربی‌در خر اسان 
شحلی‌به ود کرفت. دوش حکومتی او روش حجاج‌ین بوسف در امور اداری و 
سیاسی ومالی درنعر اسان بود؛ یزید ازسیاست حجاج پیروی می کرد. 

بزید حل دشو اریهای عراسان را در جنسکك و غارت و عظمت‌طلبی نظامی 
می‌دانست بر اي اینکه بتو اند به سطسح شهرت قتیبه‌بن مسلم باهلی در اسان و 
ماوراءالنهر پرسد؛ سیاست اصلاح‌طلبانهٌ سلیمان‌ین عبدالملك را کنار گذاشت و به 
حنگت وغارت دست زد. مدت حکومت سلیمان کوتاه بود ونتوانست آنحه راکه 
می‌حو است؛ اجر اء کند تا اننکه عمر بن عدالعز بز دثبال آن را گرفت. 

مرگ سلیمان وجانشین عمر بن‌عبدالعزیز سپاست کلی را درسرزمین‌خحراسان 
تغییرداد لیکن از عطوط کلی سیاست اموی خار ح نشد. 

عمر با سعی و جدیت به اصلاح امور عراسان پسرداعت. بزیدین مهلب را 
بر کتار کرد وجراح را جانشین وی ساعت. 

عمر بن‌عبدالعزیز نظرسیاسی وسیعی داشت و به مشکلات حراسان و تأثیر 
آن در سباست حلافت عربی واتف بود « از تحولات اجتماعی خر اسان و دسته . 
بندیهای حکومت اموی با خبر بود از این‌رو به جلب رضایت مر دم تعراسان و به 
حل مشکلات سیاسی واجتماعی و اقتصادی آنان که سلیمان و پزیدین مهلب به آن 
بی‌اعتنا بودند» توجه بسیاری مبذول داشت. 

جامعهً خر اسان نسبت به‌دورة ساسانیان تغییر اساسی‌ور بشه‌ای پردا کرده بودء 
مردم عر اسان بر حسب وضع اقتصادی ود به دو دسته تقسیم شده بودند . دسته 
حا کم که کارشان جنگّاوری و سلط برمناصب عالیه دولتی بود و دسته دیگر که در 
روستامابا شهر هاسکونت داشتندو کارشان کشاورژی و پیشه‌وری و بازر گانی بود که 


از جنک وبرداشعت مالیات اضافی ببزار بودند. 


۶۸ / حکومت بنی‌امید درخر اسان 


دسته دوم» سرانجام به حکومت فتیبه‌بن مسلم باهلی پایان دادند وخود را از 
شر اشراف عرب خحلاص کردند. در زمان و کیع‌بن‌اسود غدانی اغتشاش بر حراسان 
مستولی شد و پزیدین مهلب برای ایجاد آرامش و تقویت بنیان اشراف عرب پا به 
میدان گذاشت. یزید برای تجهیزارتش بیشمارخود مالیاتهایاضافی‌برمردم خراسان 
وضع کرد لیکن براثر این اعمال دامنه اغتشاش بالا گرفت . و لی با اعلام حکومت 
نظامی بز بد توانست تا مدتی صدای مخالفان را حفه سازد ؛ و با رسیدت عمربن 
عبه العزیز به علافت وعزل و دستگیری یزید این فشارها از بين رفت و سیاست 
سر کوبی جای خود را به سیاست بحث و گفتگو درمسائل سیاسی و مذهبی داد. 

عمر بن‌عدالعز یز فتوحات را متوقف ساخعت او شخصاً به جنکها وفتو جات 
تمایل نداشت ومی‌دانست که این گو نه جنکها به حاطر نشرتعالیم اسلام نیست بلکه 
هدف از آن به دست آوردن غنیمت است. 

عمر ازرتش مسلمانان را از محاصرة قسطنطنیه عقب کشید و به عبدا لرحمن‌بن 
تعیم دستور داه کسه مسلمانان را از تسلط براراضی ماوراءالنهر بازدارد» لیکن آنها 
از باز گشت به مرو خودداری کردند زبرا در آن موقع بر تسلط و خرید اراضی 
حاصاخیز کشاورزی بخارا و مرو دست زده بودند . و بخارا در آخرین روزهای 
فتوحات قتیبه‌ین مسلم باهلی به قطعات کشاورزی تةسیم شده بود. 

مسلمانان به خاطر اینکه ازتسلط اشراف عرب وسران خاندان اموی درمرو 
نجات یابند» درقسمتهایی از بخارا سکونت کردند و با سا کنان اصلی آن منطقه‌ها به 
هم آمیختند و به پيشة کشاورزی و صنعتکّری و بازرگانی مشغول شدند . اینان در 
آپنده درتاریخ سیاسی واقتصادی سرزمین ماوراءالنهر نقش اساسی پیدا کرد ند. 

مشکل بزرک عمربن‌عبدالعزیز هماهنکگ ساختن زیربنای اجتماعی! سیاست 


٩‏ . تغییر ات در زیر بنای اجتساعی دو لت عربي رخ وی در بعش شرقی آن در 
زمان سلیمان بن عبد الماك ۳۳ اوج خود زسید, این دیور ات ند در او اهر سده تست شعدر ی 


پیدا شد درامور مدنی ومذهبی به چشم می‌خورد. 


پدر ال مسیاسی درعر اسان / 8٩‏ 


قدیمی اشر اف عرب و سران خحاندان بنی‌امیه ودهقانان ابران بود. و پیمانهای قبیله‌ای 
و وضع آن دربرابر موالیان درحراسان وماوراءالنهر بود. به‌ععلاوه انتشار وسیع 
اسلام دراین سرزمین و درعواست اصلاح اوضا ع عمومی به استناد رو ح فوانین 
اسلامی ازطرف مردم مشکل بزرگی بود که هنگام گفت وشنودها تکراره‌سی‌شد. 

مردم ازصورت سربازان مزدور به کشاورزان و مالکان اراضی تبدیل شده 
بودند. و این بکی ازدلیلهای اساسی تضعیف روح جنکی اعراب در تعراسان بود. 
علت اچرا نشدن دستورهای خلیفه » در باز گشت اعراب به مرو و پیدایش مشکل 
بزرگ اقتصادی برای خلاقت عیارت بود از: 

٩‏ . درخواست لغو مالبات جزیه (سرانه) درمورد موالبان مسلمان. 

۲ . مشکلات قانون مالکیت زمین و مالیاتهابی که به آن تعلق می گر فت. 

۳ . تعادل بین وضح اقتصادی و در آمد دو لت. 

عمربنعبدالعزیز ر اه‌حلهائی‌برای‌این مشکلات وضع کرد.با این که این راه - 
حلها عمفی نبود لیکن برای تحول جامعه اسلامی خراسان اهمیت داشت. 


بارزترین نمونة آن اندیشه‌های معبد جهتی مقتول در سال ۰ ه ۶۹۵ میلادی و 
غیلان دمشتی مقتول به دست شام بود, نظر ات قدریها و پیر وان آزادی اراده درحدود 
مال‌هه ۱ هحری پیدا شد, خلفای بنی‌امید با این ننلر ات که تین ماد نم آندیشه اسدامی 
است به‌شدت,»بارزه کر دند. این نخستین کوششی‌بود که به مطانعه انسانها ار لحاذفردیو عمومی 
ومطالعه روش حکومتی ومتولات مذهبی و آنچه که به زند گی‌انسانها با کمی‌آزادی اراده 
مر بوط می‌شدبعمل‌میامد این نظر ات اهمیت سیاسی‌ و مذهبید اشت. عمر پن عبد العزیز به‌این 
مسئله تو حه کرد و اصاحعات خود را در دوره‌ای که اهمیت این افکار آشکار شد یعنی در 
سال هه ۱ هحر ی اعلام کرد و می‌خو است این انديشه حدید حامعه اسلامی ر! با سارمان 
اتتصادي حامعه حدید وق بدهد و بنواند پایه های حکومت اموی را با مردم محکمتر 
سازد. زیر دعوت عباسی ازهمین مرحله تاریخی تدریجا آغاز شد, 


خراسان در دورف حکومت حراح بن عبدانله حکمی 


زمانی که جراح‌بنعبدالله حکمی درخعر اسان مصدر کار شد اوضاع اقتصادی 
وسیأسی واجتماعی براثر سیاست بزیدین مهلب مغشوش شده بود. 

مو آلیان با پشتيبانی اعراب طالب اصلاحات بودند. 

جراح با ساد کی با این پدیده رو برو شد و از علیفه اجازه و است و نوشت: 

(من در -حر اسان مردمی یافتم که قتنه أَنان را به وحشت انداخته است باهم‌در 
منازعه‌اند چیزی را که دوست دارند این است که مانع از اجرای حقوق حداوند 
نسیت به خودشان بشوند» چاره آنانه شلاق و شمشیر است بدون اجازه تودوست 
ندارم به این کار دست یز دم » عمرین عبدالعز نز به عو اقب پیروی آزروش حجاج 
بن‌بوسف کاملا واقف بود . از اینرو از حکام در اجرای مجازاتهای شدید سلب 
صلاحیت کرده‌بود. آنها نمی‌توانستندبی اجازه وی به‌مجازاتهای تنبیهی دست‌بزنند 
وبه‌جراح درباسخ‌نوشت«ای پسر ام‌جر اح‌توبه فتنه‌انگیزی‌حریصتر از آنهاهستی‌هیج 
مومن‌یأذمیر انباید بیحق به‌شلاق‌به‌بندی, از قصاص‌بترس توبه‌سوی آن کسی می‌روی 
که فرد تحائن را جز آنچه که در دلها مخفی و چشمها مراقب آن است نمی‌تواند 


تشخه بدهد. کتابی را که از هیچ گناه بز رگ و 5و جاث نمی بخشا ند بخو آن) مرب 


۷۷ 


خر اسان در دوره حکومت حراح بن عسد اننه ۳ ۷۱ 


بن‌عبد!ا لعز بر تلاش کرد که بابه حکومت را وسعت داده وار کان آن را تو سعه‌بدهد 
وحتی الامکان حکومت منطقه‌های عارجی را از اقدامات فردی دور ساژد . 

اوبه یکی ازماموران وصول خحراح خود نوشت «حکمرانی ار کانی دارد که 
حکومت بی آن‌استحکام نمی‌یاید ءوالی وقاضی وصاحب بیت‌المال هر کدام ر کتی 
هستند من ر کن چهارمم‌در اقلیمهای اسلامی هیچ اقلیمی مانتد خر اسان برانم اهمیت 
نسدارد عراج را به دون ظلم وستم وصول کن ار برداخشیهای آنان تورا کفابت 
می کند که هیچ و کرنه به من بنو یس که برایت اموالی بفرستم تابرداختیهای آنان 
تورا کفایت کند » 

این بود سیاست کلی عمربن عبدالعزیز در مورد حکمرانی ووصول مالیات 
و خراج » لیکن سیاست شدت عمل جراح در حراسان وضع را سخت تسر کرد. 
جراح ارزش سیاسی و اقتصادی واداری و حوالةٌ اموال در منطقه‌ها را به‌طوری که 
از هربخشی به بخش دیگر حواله شود و چیزی به عنوان خزانة حصوصی‌امیر - 
المو منین‌اندو ختهو یا بذلو بخشش نگردددرك نمی کردسرانجام خلیفه مجیور شدبه‌او 
اتعطار کند و اورا در مورد بدرفتاری بامردم نکوهش نماید . 

جراح مانند حکام دیگر پیشین خراسان از محدود ساختن منابع در آمد 
ناتوان بود. فقدان آرامش سیاسی در خراسان و بدرفتاری بامردم بیزانس دولت 
اموی را وادار به‌حل وفصل اغتشاش سیاأسی در بخش شحاوری امیراطوری عربت 
ساخت. البته نه به ان صورتی که «فون کریمر» و «مو للر» معتفدند که علت دست 
زدن عمرین عبدالعزیز به اصلاحات دز مورد وصول خراج به حاطر آن بود که 
می‌خو است به‌روال قدیم ثه نمونه اش عمرین تعطاب بود بر کرد . 

از جماهءسائل‌مورداتفاق‌این است کهعمر بن‌عبدا لعز یز فقیه‌متنعمدردوران‌جوانی 
و پرهیز کار در ایام خلافت از مباحئاتی که با حوارج و روسای دیکر احزاب 
و باخانوادة حود می کرد نشان داد که از فرهنکت وسیع و وقوف به‌سائل مذهبی 
و امور سیاسی برحوردار است او به مسائلی که در | کتاف قلمرو خلافت عربی 


۷ / حکومت بنی‌امیه درخر اسان 


اتفاق می‌افتاد و به دقایق مسئله‌ها واقف بودلیکن باید قبول کرد همه این مزایا از 
نقطه نظرهاي قدبمی‌مورد توجه اوقرار می کُرفت ازاین روهمةً راه حلهای انتخابی 
او موقتی و از ریشه مشکلات بدورمی‌ماند. عمرین عبدالعزیز آن طوریکه کربمرو 
موللر و دیگر نو بسند گان و مورخحان مجسم می کنند واو را يكك مرد مذهبی جدااز 
اموردنیوی معرفی می کنند که عود را آمادة مرگ و روز حشرم ی کرد ؛ و هدفش 
اجرای اصول مذهب بی توجه به مسائل زند گی روزمره اقتصادی و خانوادگی 
باشد شود » 

عمربن عبدالعزیز که کریمرو همکارش او را مردی معرفی می کنند که‌تحت 
تاثیر اطرافیان مذهبی خود قرار گرفته و در برایر اصول قر آنی بادیده عقل به آن 
دنیای سرتاپانقص می‌نگربست ؛ نیست او مردی نبود که فکر ساده‌اش او را به‌اين 
اصل معتقد سانعته باشد کسه خدا چنین خواسته و هرجه که دا بخو اهد اجرا 
و اهد شد . 

وجود ناطه نظرهای قدیمی تحولات اجتماعی جامعه اسلامی نظر عمربن 
عبذالعزیز را محدود می‌سازد. او اهمیت وضع را مانند يك اموی مسئول ارزیابی 
می کند وتلاش می کند که حلافت رااز این تضادهای روزافرون جات بدهد.هدف 
او تسلط و توحیه این تضادها در جهت بهبود وضم اعراب و حنظ وحدت دولت 
باعظمت آنهاست. علیفه‌ای که چنین می‌آندیشد آن طوری که کر یمرو دیگرمورعان 
تصور می کنند ساده لو ح نمی‌تواند باشد . 

در خواست اصلاح اوضاع و اجرای اصول اسلامی بسار دیگر در دوران 
حکوءت جراح بن‌عبداله حکمی او ح گرفت , 

جراح برای سر کوبی عصیان و اغتشاش بزور متوسل شدو نخواست روش 
دلجوئی عمرین عبه.العزیز را در رویاروتی بامشکلات به کار ببندد. او به بیهودگی 
سیاست عمر در حل مسائل پیچیده معتقد بود از این رو از سیاست قدیمی حجاج 


بن بو سب پیروی #ی کرد ۰ 


هراسان دردوران حکومت جرا بن عبد له حکمی / ۷۳ 


جراح هیچ‌گاه ازم‌تقدان‌سیاست عمرنبودوبه‌محض برخورد با کوچك‌ترین 
مشکل از سیاست جدید عمر صرفنظر می کرد. علت عسزل جراح از سوی عمربن 
عبدالعز یز باهمه سوابقی که‌با عمر داشت همین بود . عمرشخصاً جریانهای سیاسی 
نهر اسان رادنبال می کرد لیکن باز هیثتی به آن منطقه اعزام داشت تاوضح آجا را 
مشروحتر بررسی کرده و گزارش دهند. این هیئت مر کب بود از ابوصیداء » صالح 
بن طر یف مولای بنی‌ضبه که ریشه مشکلات را به‌علیفه چنین گزارش داد : 

رای امیر مومنین بیست هر اراز موالیان بدون دریافت‌هیج عطابائی می‌جنگند 
جیره‌ای ندارند از ذمیانی که اسلاع آورده‌اند حراج می کر ند و امیرشان يك مرد 
نوشگ وعصبانی است که به‌منبر رفته ومی گوید: «پیش من که میا ئید پابرهنه و آرام 
سبائید.» من امروز عصیانی هستم. به عدا پیش من هرفر دیاز نجا نو اده‌اد و ست‌تراز 
صد نفر بیکا نه است «او همانند یکی از شمشیرهای حجاج‌بن یو سف‌است که بامردم 
باتجاوز و ظلم رفتار می کند .» 

عمراین رفتار عامل حود رانکوهش کردو به اونوشت که «ببین جچه کسانی‌نزد 
تو به قله روی آورده و نماز می گذارند جزیه را از گردن آنان بردار تامردم‌باعجله 
به سوی اسلام بشتابند.» به جراح خبردادند که مردم با عجله اسلام می آورند . به 
خاطر اينکه از جزیه دادن بگریزند جراح آنها را باختنه بودن مورد آزمایش‌قراد 
داد. و جراح این موضو ع را به عمربن عبدالعزیز اطلاع داد عمر در جواب به او 
نوشت . 

رد او ند حضرت محمدصلی اه علیهو آله را ماموردعوت کردنه مامورتنه» 
وقتی خلیفه از کارهای توام‌با سوء‌نیت جراح اطلاع حاصل کرد مردی را مامور 
سانعت که مسائل را حضورا به آو توضیح دهد ابومجلزلا حق بن حمید مامور ان 
کار شد. اوپس‌از ابنکه ماموریت خود را انجام داد و خلیقه را از جریان آن‌باخیر 
سانعت عمرجراح رااز کار بر کنار کرد وعبدالرحمن بن‌نعیم غاندی را مامور جنک 
جر اسان و عبدالر حمن بن‌عبداله قشری را مامور وصول حراج آنجا ساخعت و ده 


۴ ۸ حکو مت بمی امید درخر اسان 


مردم خر اسان نوشت : «من این دونفر را بدون آشنایی قبلی ب‌وضع آنانو ازروی 
اعتیار انتخاب نکردم ا گر اعمال آنان مورد قبول شما بود نعدار! شکر گز ارباشید 
و اگر مورد قبول نبود از حدا باری بطلبید (لاحول ولاقوه‌الا بالله) قدرت وقوت 
جز با کم‌ك خداوند نیست» 

این نخستین باربود که مسئو لیت حکومت درخراسان بین دونفر» یکی‌مامور 
اداره جنگ و دیگری مامور وصول خراج تقسیم می‌شد ۱ 

ان تصمیم به حاطر آن اتخاخ شد که جلو استیداد و دست درازی بیحسات 
فردی کرفته شود . اثز تقسیم این منصب مهم در خراسان آن شد که مردم خر اسان 
تو انستند در نتیجه فشار به‌مر کز نعلافت» حکومت فردی طبقةٌ حا کمه اشر اف‌عرب 
و ایرانی را محدود سازند. عمرین عبدالعزیز به عبدا لر حمن بن نعیم نوشت : 

« باید برای بند کان خداوند بنده نصیحت شنوی باشی به حاطر دا تععت 
تاثیر ملامت ملامت‌کران قرار نگیر » خداوند به تو از مردم نزدیکتر ست حمّی که 
عدابر گردن تودارد بس عظیم‌است بهیچ‌امری ازامور مسلمانان جاز راه‌نصیحت 
وادای کامل حق آنان و رعایت امانت دست‌نزنی. بپرهیز ازاینکه به ناسق میل کنی 
هیچ چیز از دا پوشیده نمی‌ها ند » راهی جر راه دا نگزین به دا که از دست 
حدا جزخدا پنامگاهی نیست» عمرین عبدالعزیز از راه اصلاح فردی که هدفش 
رسیدن به‌پایان آن بود برنگشت؛ جراح را بسر کنار و عبدالررحمن را جانشین وی 
ساحت , و نصیحنهائی را که لازمه مرحاکمی است و صفاتی را که پاید يكث‌سا کم 
داشته باشد ؛ البته حا کمی که به حال مردم مفید و از عذاب آخحرت درامان باشدءبه 
او کُوشزد کرد . 

تحلیقه به روابط جدیسد افتصادی و اجتماعی خر اسان که در بنیان حامعه آن 
سامان به وجود آمده بود»اشاره‌می کرد. او تغییر سیاست گذشته را که‌قاعدتًبایدبراثر 
تغییرات مسائل کو ناگون به‌وجود آعده‌بودیاد آوری می کردبااین همه نبایداز ارزش 
اصلاحات عمر در صحه‌های مختلف‌اجتماعی و افصادی وفکری باهمه اننکه‌مدت 


خر اسان دردوران حکومت حر احبن غیرد !نله حکمی/ ۷۵ 


آن بسپار کوتاه و بامر گگ اورسماً پایان يافت بکاهیم . 

کارها درعراسان بسرعت د گر گون می‌شد» مشکلات اجتماعی پیچیده‌تسر 
وریشه‌دارترمی گردید. اين مشکلات بافتوحات اسلامی و کسترش آن به‌وجود آمده 
بود. در زمانه حجاح بن‌بوسف نهضتی که هدفش تغیررسیاست دولت بود ظاهر 
کشت ولی شکست خورد . این نهضت در روزگار این‌اشعث در سال ۸۱ هجری 
به‌او جح خحود رسبد وپیش ازشکست او به صورت يك جنبش اصلاح طلبانهةٌ آرام‌در 
آمد. سلیمان بن عبدالملك قسمتی از خو استه‌های این جنبش راپذیرفت. و عمرین 
عبد! لمزیز باروش اصلاح طلبانة خود آن را در آستانه سال ۱۰۰ هحری خحو است 
اجرا بکند . 

عمربن عبدالعزیز اهمیت جنبش اسلامی رانسبت به اقتصاد عمومی وشزانه 
دولت درك می‌کرد . وجزیه را از کرد اهل ذمه‌ای که اسلام می آوردند برداشت . 
تحراج از زمین را به عشریه (ده یث) تبدیل کرد و مهاجرت اهل ذمه را که اسلام 
می آوردند به‌شهرها برای در بافت عطیه‌ها مانند مسلماناث عرب مجاز شمرد » و از 
زیانهای آن نترسید . 

عمربن عبدالمزیز به تبلیغ دعسوت اسلام در عراسان و ماورالنهر و دیگر 
کناف خحلافت عربی همت گماشت. بسیاری اسلام آوردند و از پرداعت جزبه 
معاف شدند بباهمةٌ ایتکه بعضی از مورخان در بر آورد مالیات سرانه و (جزیه) در 
عراسان و تاثیرش در بودجه آن سامان مبالغه کرده‌اند باوجود این اسلام آوردن 
ذمیان‌از میراندر آمد سرانه کاست. عمربن عبدا لعزیز به‌امور مردم واجر ای‌عدالت 
تا آنجا که می‌توانست همت کماشت (ابومجلز) به عمر نوشت: «تومارا دربن بست 
گداشتی برای ماپول بفررست » عمر جواب داد « اوضاع دیگر گون شده» ابومجلز 
در سك : «بر ای تودگر کون‌شده نابرای م1».عمر پاسخ داد. « بسرای شما که میز ان 
وصو یهای شمادر بخشهایتان کمتر شده» او در جو اب گفت: ونه‌تو به‌ماپول بفرست 
ونه مابه‌توپول خحواهیم فرستاد» عمر نووشت «انشاءاله من برای شماپول می‌فر ستم» 


۷۶ حکومت بنی امیه درخراسان 


حراج نوعی مالیات زمین بود لیکن تعبین مقدار آن دشوار می‌نمود. زیرا زمینهای 
عشر یه متعلق به مسامانان در حراسان و ماورالنهر بخصوص در سمرفند و بخارا 
بازمینهای خراجی که متعلق به سا کنان اصلی بود » در هم آميخته بود . عمربن 
عبدا لغزیز سعی کرد اين دورا از هم تفكيك کند و انتقال مالکیت این زمینها را پیرو 
قانون سازد تادر آمد خلافت از این جهت تضمین شده و ثابت بماند . 


عمربن عدالعزیز واصلاحات عمومی او درخراسان 


سکنةً سرزمین حسراسان در دوره ساسانیان از کشاورزان و حشمداران و 
بازر گانان ودیگر پشدور ان تشکیل می‌شد. بزر کترین در آمد دولت از زمین تأمین ۱ 
می‌شد. کشاورزآن مجبور بودندبه‌ما لکان‌یا ذولت ویاهردو مالیات بدهند و مجیود 
بودند زیر سرپرستی وفرماندهی‌مالکان حعدمت نظام انجام دهتد. همیشه‌بین‌شاهنشاه 
ومالکان بزرک برای سروری وحکومت برمردم کشمکش بود؛ وسنکّینی مالیاتها و 
ببگاری مردم رابه ستوه می آورد. از آنان همه‌جور حدمت خحواسته می‌شد. قشری 
از بیشه‌وران مصنوعات طلا ونقره و آهن وس و متسو جات تو لد می کردند . در 
شهرها دسته دیگر ازمردم وجود داشتند که اهمیت آنان کمتر از بازر گانان سودا گسر 
کالاهای محلی نبود اینان واسطه‌ها و دلالان بازر گانی بودند کسه مهمتراز هر چیز 
ابر پشم معامله می کردند ابنان نیز مانند کشاورزان مالیاتهای پیشه‌وری و بازر گانی 
می‌پرداختند از هرفرد اعم از بازر ان و کشاورزما لیات سرانه اعذ می‌شد.مالیات 
سرانه با در آمد هر فرد متناسب بود وتنها نجیب زاد گان و کارمندان و سربازان و 
روحانیان از این مالیات سرانه معاف بودند. 

باورود اعراب مردم تلاش کردند که از حکومت ظالمانه ساسانبان خود را 


و 


۷۸ / حکومت بنی‌امیه درخراسان 


نجات دهند. و پاعجله‌مدهب زردشتی را کهبه امتراز طبقاتی قاثئل‌بود ترك کفته واسلام 
آوردند وبا قبیله‌های عرب از در دوستی در آمده وبه‌هم آمیختند. لیکن اعر اب به 
تنظیم امور مالیاتی وبه‌ایجاد منصب مأمور وصول توجهی نداشتند زیرابه‌فتوحات 
مشفول‌بودند وجمع آوری‌مالیات‌هارابه عهده‌مآمورین وصول قدیمی‌ایر انی‌و | گذار 
کر دند. از این‌رو درزمان اعراب سیستم وصول مالیات از نظر فردی همان سیستم 
حکومت ساسانیان بود ومردم همچنان مالیات زمین ومالیات بازر گانی و مالیسات 
سرائه می‌پرداختند ودراین حصوص تفاوتی بین اعراب وساسانیان نبود . در دیگر 
نقاط اعر اب‌صورت زمینهای اشخاص‌دائیت می کردند ومالیاتی‌را که بر آورد کرده 
بودند وصول می کردند. درر اسان ثبت وضبط این مسائل دردست بسزرگان و 
رسای محلی‌بود. اینان مرجور مابل بودند مالیات می کرفتند وتنها مقداری‌راکسه 
با اعراب قرارداد داشتند به آنان می‌پرداخعتند وبقیه را عودبرداشت‌می کردندازاین 
رو برهرشهری در خر اسان مالیاتی بسته شده بود که عبارت بود از جمع جزیه هر 
شهر و حومه آن ومالیات زمین وبازر کانی و یشه‌وری. 

عمربن عبدالعزیز تصمیم کرفت گرفتاری مالیات وعرج و دخحل مخصوص 
دار الخلافه را به‌ترتیبی که مورد قبول همه طبقات و بخصوص روحانیان باشد حل 
یکند. اصلاحات عمربن عبدالعزید بیشتر به مصلحت اسلام بود تا بسود بیت‌المال. 
از اپن‌رو عمرین عبدالعزیز روش «عمله‌شر» را درعراق که وصول م‌الیات بیش از 
میزان شرعی ودریافت مقرری اضافی مانند حق نگاهداری خزانه یاحق حواله‌سهم 
دولتازغلات یاحق ضرب‌سکه يا گرفتن مدیه ودریافت مالیات آززمین اعم از کشت 
شده‌بانشده حق بیگاری کشاورزان را لغو کرد.دهقانان اپران در حراصان خویشان 
نعود را از مالیات معاف داشته و از مسلمانان غیر عرب جزیه می گرفتند . عمربن 
عبدالعز یز مالیات جزیه سرانه را که از مسلمانان غیرعرب دربافت می‌شد لغو کرد و 
سعی کرد ححام وسران اپالات را و اداربه اجرای این کاربکند تا هر گز حلافت و 
تحلیفه رادر بن‌بست مالی‌قرار ندهند. عمربن عبدالعزیز به کسانی که اسلام‌می آوردند 


عسر ین عبدالعزیز واصبلاحات عمومی اودرخراسان / ٩ب‏ 


علاوه از معافیت ازپردانعت مالیات سرانه عطایائی نیز درنظر گرفت. لیکن‌براثر 
سوء سیاست جراح خحراسان در آستانه يك انقلاب اجتماعی بزر گی قرار گرفت و 
تنها سیاست اصلاحاتی عمرین عبدالع‌زیز مان از بروز آن شد. 

پس ازما لیات سرانه مشکل دیکر مشکل زمیسن و شرط تملك آن بود. ابن 
مشکل ابتدا» درماوراءالنهر وبخصوص دربخار اوسمرقند ودرمرو پیداشد این‌مشکل 
نخست دربین شود اعراب بین آنهائی که از جنگ دست کشید‌ند وبه کشاورزی 
پرداختندودر روستاهایی که آبادساخته‌بودندسکونت گزیدند به‌وجود آمد. امیر انو 
اشراف عرب هم‌چنانکه گفتیم‌شرو ع به تملك زمینها کردند. توده مردم ایران نیسز 
در کتار کشاورزان عرب علیه نجیب‌زاد گان‌ودهقانان که طمع فراوان داشتند موضع 
گرفتند. زمینهای ماوراءالنهر و آبادساعتن آنها منشاء اعتلاف و کشمکشهای‌فراوان 
شد این زمینها؛ روستاهای سبز وخرم بین سمرقند وبخارا بود. این زمین‌ها بهترین 
زمین‌هایی بود که عدا آفریده بود درختان بسیارداشت وپر آب بود. 

تملاثار اضی به‌دست اعراب وپیداشدن مالکیتهای بزرگ قوانین و روشهای 
آباد کردن زمینها را د گر گون ساعت وبه صورت يك پدیده جدید اجتماعی قابل 
مطالعه در آمد. وضح‌وانین تازه در تو ضیح‌معنای مالکیت افکار رابه‌ودمعطوف 
ساحعت بسیاری از فقبهان به مطالعه مستله مالکیت وحل مشکلات آن عطف توجه 
کردند . نخستین کسی که کوشش کرد مشکل زمین را به صورت قابل قبولی حل 
بکند عمرین عبدالعزیز بود. 

پیچید گی مشکل زمین پدیده‌ای بود که باید به‌ظهور می‌پبوست زیرا اغراب 
در دورة فتوحات آغازین» يك طبقه بودند وفقط امتیازهای فردی که طبیعت تشک 
ارتشها ودسته‌های نظامی ایجاب می کرد آنان را از یکدیگر متمایز می‌ساخت‌زمین 
وهمه اراضثی که با قوه ثهربه فتح می‌شد متعلق به دو لت اسلام بود و دولت آن 
زمینها را با تملك مستقیم يا از راه انعذ مالیات صاحب می‌شده اکر زمینی به قسوة 
قهربه تسخیر شده بود عراج از آن زمین اخذ می‌شد واکر بامصالحه به‌دست آمده 


۵ پم / حخومت بنی امیه درخر اسان 


بود عشربه از آن گرفته می‌شد. اما زمین رابه‌عنوان غنیمت در نظر آوردن وقانون 
خنایم را در موره آن احراء کردن مسثله‌ای است که بین‌مسئو لان نشستین دردوران 
فتوحات اسلام ناراحتیهایی به‌وجود آورد. 

عبدالر حمن‌بن‌عوف معتقدبود که این گونه زمینهاباید بین جنکجویان به قصد 
تملك تقسیم شود زرا این گونه زمینها مانند اشیاء فیس باامو ال تاراجی است که 
هرجنگجو درجنگ ازدشمن غنیمت می گیرد. لیکن‌عمربن تحطاب وعدة دیگری‌از 
صحابه نظر دیگری در تقسیم این کُو نه زمینها داشتند. عمر می کفت این زمینهاباند 
حیس شده وراج بر آن مقرر شود سا کنان این زمینها باید جزیه به‌مسلمانان‌بدهند 
وزمین به‌منز له غنیمت برای مسلمانان جنگجو وخانواده واولادبعدی آنان در آیسد 
نی زمینی را که اعراب فتح می کنند مال همه اعر ات است نه مال بل نمر و ثبا ند 
این زمینها تقسیم شودبلکه باید دردست صاحبان قانون باقی بماند. تا از آن بهره 
برداری کنند ومالیات معیثی در قبال آن بیر داز ند این مسعله موردبحنت فعهان نیسز 
بود و اقست‌این است که‌ما لیات بر این گونه زمینها بخصوص در خر اسان‌وماوراءالتهر 
خود بخود وضع شد ابتدا اعراب سالانه برحسب توافق پولی دریافت مي کردند 
مثلا این وحوه به‌این‌تر تب دریافت مي‌شد. 

طیسیها ۶ هز اردرهم» کوهستانه ۶۰ هزار در هم تبشابور بك میلی و ناد رهم 
نساء سیصد هز اردرهم اپیورد جهارصد هزاردر هم هر ات يك میلیوت درهم ۰ بلاسخ 
چهار صدهز ار درهم و سمر قنديك‌میلیون درهم, تحو لات‌مدنی که‌به‌مرورزمان‌باپرا کنده 
شدن‌اعر اب مسلمان‌درروی زمین به و جود آمد» محر به بیدایش جامعه‌ای‌شد که‌اساساً 
با جامعهً عرب آغازین که صیص | نشین و یو سقه در کوج بودند تاوت داشت. 
اعر اب به دو دسته تیم شدند دسته‌آی به‌صورت قسله دائماً درحال کوج بودند 
ودسته دبکسر شهر نشین شدند که شغلشان بازرگانی با کشاورزی بود و دوجور 
مسالکیت بیدا شد . مسالکیت اراضی حساصلخیز واحدهائی که در کنار چاههای 


عمرین عبدالعهزیز وامبلاهات عمومی‌اودرعر اسان / ۸۱ 


آب وچشمه سارها قرار داشت وفرد با افرادی آنهارا درتملك‌داشتند و درفصل بهار 
شترهای قبیله در آن می‌چریدند آب وعلف ان زمینها پین همه افراد قبیله‌مشا ع‌بود 

در بين اعراب پس از استقر ار در ماوراءالنهر وعراسان مشکل آباد کردن 
زمینهای زراعتی وبهره برداری از آنها بیداشد. این مشکل به‌صورتی در آمد که‌عط 
فاصل بین دومرحله از مراحل تحول تاریخی اعراب شد وعلائم يك نظام فثو دا لیته 
زودرس عربی درخراسان وماوراءالنهر آشکارشد. 

بس از يلك سلسله تحولات اجتماعی و اقتصادی پیجیده و در زمان تحلافت 
عمربن‌عبد العزیز مشکل زین پدید آمد. عمر کوشش کرد راه‌حلی برای‌این مشکل 
پیدا کند این علائم فئودالیته از دمقانانی که اسلام آورده وپشتیبانی برای حکومت 
به‌شمار می‌رفتند كمك می گرفت وازاین‌عده به‌منز له جاسوسان و نمایندکان سیاسی 
استفاده می کرد. به‌این‌تر یب طبقةٌ اشر اف فهودال ایران قدرتی که بر ایشان‌باقیما نده 
نود با اسلام آوردن حفظ کردند و نروتهای فراوانی اندوشتند ونموذ بسیاری به‌درست 
. آوردند ومالیات حراح رایه‌عود احتصاص دادند. 

این نجیب‌زاد گانفثودال پس ازفتوحات عرب شريك درجه دوم درما لکیت 
آراضی مورد تصرف خودشدند ودرقبال تعهد کردند که مقدار معینی پول سالانه 
به اعر اب ببردازند. بعلاوه اغلب دهقانان بزرکک مالك وسابل آبیاری بو دند که در 
عاور نش مهمی بازی می کند. 

دهقانان این وسایل رابا تسلط به کشاورزان (اعم ازعرب و ایرانی) به‌دست 
آورده بودند و آن کشاورزان دستمزدهای خوبی دربرابرعدمات کشاورزی‌دریافت 
می‌داشتند. رفتارده‌قانانم‌نشاء اساسی فقر کشاورزان حراسان وماوراءاللهر ازعرت 
وایرانیان وتر کهابود. دهقانان ابر ان‌در وصولمالیاتهای غرقانونی ازاین کشاورزان 
رفتار حشنی‌داشتند. ار ان عرب بهترین راه‌زنداگی را درجلب مساعدت‌این‌دهقانان 
در تملك اراضی کشاورزی درماوراءالنهر بافتند. زیرادر آنجا زمینهای حاصلخیزی 
وجود داشت تا آنجایی که مردم نحر اسان نا گزیر از نعلیفه خواستند که ارتش شود 


۲۱ / حکومت نی امیه درخر اسان 


را ازاراضی کشاورزی آنان فراحواند؛ء وبه‌شهر‌ها انتقال بدهد. خلیفه نیردستوری 
صادر کرد و ناحه مرو را چهت سکو نت آرتش اعتصیاص داد. لیکن یرو هاأی‌مسلح 
که کاری در آن منطقه‌ها نداشتند این دستور خلیفه را احر! نکردند و بدون‌موافت 
حلیفه به تصرف زمینها دست زدند که يك‌عملمخا لف‌شر ع‌ودر حکم‌تمر دازاوامرمتامهای 
عالیه بود. براثر همین رفتار بین مالکان بزرگ اعم از عسرب وایرانی ومالکان 
کوچك مب‌ارزه در گرفت . آنچه که دارای اهمیت تاریضی و سیاسی است‌ان 
است که اين مبارزه در مخاصمه و کیع‌بن اسودوقتیبه‌بن مسلم باهلی» نقش‌تاریخی 
ایفا کرد . این جنبش انقلابی را که پشه‌وران وصنعتکران دستی‌ودلالان بازر قانی 
و کاسیکاران تشکیل‌می‌دادند؛نظام طبقاتی کهن راما نعی‌درراه‌پیشر فت اجتماعی‌ومادی 
تخود می‌دانستند. وبه‌همین جهت علية عیدالررحمن‌بن مسلم باهلی قیام کردند واو را 
کشنند . این طبقه تا آنجار شد کرد که نجیبزاد گان و فمودالهای‌بزر گر انحت‌تا ثیر قرار 
دادو کشاورزانی که‌زمینهای عودراازدست‌داده بودندو به‌شهرها کو ج کر ده‌بودند.همة 
افراد مستمندو بیکار خودرا درزیرچتر حمایت طبقه متوسط کشیدند و با گذشت زمان 
طیقه متو سط آنعتان اهمیت بافت که نقش مهمی درتاریخ خر اسان که در اواخسر 
حلافت اموی ‏ بتغییر ماهیت عمقی شرو ع کرده بود» بازی کرد و موجبات انتقال 
علافت را از اموبان به‌عباسیان فراهم ساعت. به‌این‌تر تیب حکومت اموی‌دربرابر 
مش‌کلات متیدری قراز کرفت که مهمتر از هت4ا تیحاد همبسنکی بین ساختمان اجتماعی 
دولت عربی که درنتیجه فتوحات به وجود آه‌سده و اقتصاد کشاورزی کشورهای 
تسخیرشده بود. این‌هماهنگی باید به‌طر یقی‌انجام می‌شد که موافق بااصول اعلاقی 
اسلامی‌می‌بود. این مشکل باقبول اسلام از سوی مالکان و کشاورزان شدت یافت 
وضعی که مانند کُذُشته محرومیت اجتماعی واقتصادی را تشدیدمی کرد. خلفای‌بنی 
امیه در اول کارتعطر تملك‌اراضی بزرک را درك نمی کردندبه‌این جهت‌به‌ابن کر نه 
ما لکیتها کماث کردند ودست اعراپ مسلمان را درتصرف هرمقدارزمین در خارح از 
جزیره‌العرب که می گویند درزمان ابوبکروعمرجزدر موارد خاصی- ممنو ع بسود 


مر بن عبدآألعژیز و اصلاعات عموم, او درخر اسان / س 
2 ۳ ۱ ومي زر ۸۸ 


باز گذاشتند نتیجه آن شد که ثروتمندان و توانگران عرب به تملك اراضی هجوم 
آوردند" و نیز جمعیتی به و جود آمدند که بیشترشان از بازر کانان ثروتمند تشکیل 
می شد ند . زیر ااکشورهابی‌را که‌اعر اب‌در نخستین مر حله کشور شائی خحودفتح کر دند 
جامم ثروتهای آن روز جهان بود. کشورهای زرخیز (بین‌النهرین) و ایران تابع 
حکومت ساسانیان بودو مصر و سوریه تابع حکومت بیزانس (روم‌شرقی) سود . 
نخستیی نیج این‌دوره از فتوحات اسلامی آن‌شد که انبوهی‌از طلای اندوخته شده‌در 
حزانةٌ کاخهای‌ساسانی ودبرهای بیز انس که به‌صورت غنیمت به‌دست‌اعراب افتاده 
بود» باردبگرو ارد معاملات باز ارشد وتغییرات نا گهانی در موازنهٌ پولی و اقتصادی 
جامعه به‌وجود آورد.قیم‌تها بالارفت و تجارت‌رونق گرفت. آین‌پدیده درزمان‌علافت 
عمربن عبدالعر بز آشکارتر شد. عمر این بدیده را در پاسخ حود در مورد گرانی 
قیمتها که ازاو بر سیدند جرا قیمتها در زمان خلیفه‌ی پیش از تو ارژان بود و درزمان 
تو گرانترشد؟ چنین توجیه کرد : 

«اهسل ذمهٌ گسرفتار تحمیلات توانفرسا بودند جاره‌ای نداشتند 4-5 مابملك 
خود را به‌مرقیمتی باشد بفروشند من به‌هیچ کس تحمیل فوقالعاده نمی کنم . 

«اشخاص می‌تو انند هرجورمایل‌باشند معامله کنند.» ازاو پرسیدند حراقیمت 
کداری نمی کنی؟ پاسخ داد (اين کار و ظیفه مانیست بلکه وظيیفةً خداوند است) . 

عمسربن عبدالعزیسز نقش اقتصادی بازر کانان و دلالال و پیشه وران را درژد 
نمی کرد ونمی‌دانست که‌این وضع اقتصادی به‌بحران سیاسی مهمی خواهدانجامید 
زمین و مشکلات اقتصادی ناشی از آن مالیاتها و مشکلات اجتماعی اساس اقتصاد 
است که او در صدد برطرف ساختن آن است وباید باتحول تاریخی عرب واجرای 


سسسسسس و سوسیا پر بت مس 


۹ فئو دالیعد ومالکیت ازضی در اسارم مطلما محنوع نبودبلکه هجو رس خاجبی و حود 
داشت. به‌این ثرتیب که آمام زمینهائی راکه صاحب نداشت به‌ثروتمندان مسلمان نیول 


می‌داد, شمر بن خطاب حجاج بن دوسفب. وعمر بن عبد‌العزیز همین کارراکردند, 


۴ / حکومت بنی‌امیه در خراسان 


اصول اسلامی هما هنگث باشد عمربن عبدالعزیز به‌مشکل زمین بیش از هر جیز 
آو جه داشت » 

همه ابن روبداده] در جامعه جدید حراسان اتقاق‌افتاد و همه این تغییرات 
اقتصادی که در تحول جدید روابط اجتماعی عرب ومنابع مالی دولت اموری دروی 
داد منشاء آن‌شد که جز به وحراح ومالیاتهای‌دیگر که مورد عشم‌مردم سر اسان بود 
تغییر نیافت. مردم حراسان نام آن را مالیات غیر قانونی کذاشتند از آن‌جمله بسود 
مالیات مهر گان ونوروز. عمربن عبدالعزیز مالیات جزیه افرادی را که اسلام می- 
آوردند باهمةٌ مخالفتهابی که با آن می‌شد لغو کرد. مخالفتها بیشتود از جانب دهفانان 
اثر ان صوررت می گرفت. عمر بن عبدا لعز نز انن کمبود مالی ر ابا تصمیم دیکر جبر ان 
کرد یعنی زمین را منبع اصلی در آمد دولت قرار داد وعراج راما لیات زمین فرار 
داد و گفت: زمین مال‌همةٌ مسلمانان است واگرما لك زمینی که باید جز به‌بدهداسلام 
بباورد» عمر املاه آن شخص را به مالکیت عموم مردم آن روستا درمی آورد ومالك 
زمین آزادبود که باقول این مالکیت در آن ده‌اقامت‌بکند یا اينکه به شهرها کوج 
بکند ومعمولا به شهر ها کو ج می کردند. 

عمربن عبدالعزیز خراج زمین را و سحه اجارهٌ آن زمین می‌دانست واین وجه 
اجارة مال همه‌مرد‌بود. ازاین‌رو هر کس که مالك زمینهای عر اجیمی‌شد بی‌تو جه 
به‌مذهب این مال‌الاجاره را می‌پرداندت. این تصمیم در ساله۱۰ هجری اجر اشدو 
بهاین‌تر تیب میزان حراج که‌به نعزانه‌دو لت پرداعت می‌شدماًعذثابتی پیدا کرد که‌با 
توسعةٌ اسلام تغییر نمی‌یافت. 

ازحمله مسائلی که در کذشته روشن شداین بود 45 نظام عمربن عبدالعزیز ده 
ترئیبی که درخعر اسان اجرا شد به‌عزانه مسلمانان کمکی نمی کرد. این‌وضع‌درنفس 
حود پدیده‌ای بود که امویان بهتر می‌توانستند به اهمیت مخالفان خود بی‌ببر ند و 
مشکلات خودرا بیشتر احساس کنند. بنی‌امیه سعی می کردند بااحتیاط ودقت این 
مشکل اساسی راجاره‌بکنند. چه بساا کر نظام عمربن عبدالعزیز بادفت وصحت‌عمل 


ععر (ن عمد آلهر یز و احیااحات حور بي او در خر اسال / ۸ 


می کرد منافعی‌عاید خحزانه می‌شد وبامرتب کردن منابع در آمد وبرقراری و تضمین 
امورء حزانه را رو به راه می‌ساعت . زیرا مالیات خراج از دیکر منابع در آمد 
معکمتر ومتکی برزمینهای کشاورزی بود. ونر اسان وماوراءا لنهر بیش ازهر منطقة 
دیکر يلك منطقه کشاورزی وتابع‌ما لیات خراج‌بودنه‌عشریه. عمربن عبدا لعزیزوقتی 
جلو انتقال قهری زمین راازاهل ذمه برای مسلمانان گرفت به‌این علت بود که زمین 
ر اجی‌به ز مین عشر بهیانیم‌عشر یه تبدیل نشود.واین درست‌عکس مالیات‌سر انه‌بود که 
باتو سعه‌اسلام و تعهدات خحلیفه به‌انتشار وبسط اسلا‌ارتباط پیدا می کرد. 

مالیات سر انه منیح اساسی در آمد سح أنه دو لت مر کزی فو دزیر لو جز ده 
رابر لاف نظر باره‌ای ازمورعان درمورد تازه مسلمانان ثمی‌تو ان بكث فدا کاری 
بزرگ از جانب دولت شمرد. نها فایده جزیه را نمایندگات اعرات بعتی دهقانانی 
که به کشاورزان و بیشه‌وران ضعیف تحمیلانی‌می کر دند به‌دست‌می آوردند. آنها به 
تحمیلات وفشارهایی که برطبقات ضعیف وارد ميشد اعتنا نداشتند . زیرا دهقانان 
با اعراب قراردادهائی داشتند که به‌موجب آن می‌باید فلان مبلغ پول‌پرداعت کنند 
واین‌پول را از کشاورزان وصنعتگران می گرفتند وسهم اعراب رامی‌پرداختندو بقیه 
رابهنفم حود برداشت می کردند. ازاینجا معلوم می‌شود که اهمیت مالیات‌سرانه 
در درجه‌اول برای خود وهقانان ایران بود واین وجوه در مقایسه با دیکر مالیاته 
مبلغ تاجبزی بود هم از حیث میلغ هم از حست تابت ودب رقم آن با اینکه نمشه 
عمر بن عبدالعزیز ریشه عمیقی نداشت لیکن باوجود آن وضع اقتصادی و اجتماعی 
مو الیات رابه کلیی د کر کون ساعت ودلیل روشن بر دکر کونی حامعه عربی به‌شماز 
هی ز ذست. موافقت عمربن عبدالعز یز با خحو استهای موالیان وفقیهان وتوده اعراب‌دد 
خر اسان اشراف خاندان بنی امیه را وادار به نشان دادن وا کنش در برابر سیاست 
اصلاحاتی عمر بن‌عبدا لعز بر ساخت. آنها باز نده بودن عمربن عبدالعز یز اقدام علیه 
این اصلاحات را محال تشخیص دادند وتصمیم به ترور او کُرفتند پس ازاینکه‌علیفه 
پرهیز کار اموی به‌اسم به‌قتل رسید وبه زیر خاله رفت‌مسلمةین عبدالماك‌بزر کترین 


۸۶ / ححومت بنی‌امیه درخر اسان 


زمیندار بنی‌امیه سر قبراوایستاد و مت «به‌عدا تاچشمم به‌این قبر نیفتاده بود معنی 
برد کی را نمی‌دالستم.» 

به‌این ثر تیب روز کار حلافت عمر بن عبدالعزیز که درحد توآنانی و معتعدات 
وتمایلات فردی واخلاقی حویش‌به اصلاح امور خاندان اموی همت گماشته بودء 
به‌سر رسید. عمربن عیدالعزیز يكث اموی باهوش‌بود که واقعیت اوضاع زمان ود 
را در می کرد. لین بر تعلاف نظر بعضی ازمو رتعان وضع زمان عمر فائم به ذات 
نبود. عمر بن عبدالعز یز یلك بافت معین و مخصوص به‌عود داشت که از ترست‌اموی 
وانتساب به طبقات حا کمه و اعمالی که در علافت حودبه آن پرداعت ودقتی که در 
امور سیاسی داشت واهمیتی که به‌تغییر آوضا ع‌اجتماعی می‌داد که ازمعلا لعمات‌مدهبی 
وی متأثر بود سرچشمه می آسرفت. از این‌رو با تکوین تدریجی امرر تاریضی و 
توسعه آمپر اطوری اسلامی و تغییرات سیاست اموی د کر کونیهاثی پیداشد واقعیت 
تساریخی آذروز ایجاب می کرد که‌رهبری و خلافت‌به‌دست کسی بیفتد که برعکس 
عمربن عبد | لعز نز باشد و این شخصیت در جانشین اوبزیدین عبدا لماك مجسم می شد 
اونماینده اشرافیت عرب‌بود که عمربن عردالعزیز درصدد درهم شکستن آذبر آمده 
بود وچون این اشر افیت عمیفتر وریشه‌دارتر ازسیاست اصلاحاتی عمربودازاین‌رو 
آشر اقیت عرب توانست عمررا ازمیان بردارد واین سیاست را ولو به‌طور سوقت 
محو بکند لبکن تحولات تاریخی که ایدئو لوژی عمررابه وجو د آورده بو دیامر تاو 
متو قت‌نشد بلکه رشد آن ادامه‌یافت. ودر ساختمان جامعه عرب‌تأثیر گذاشت و به 
۳۹ کشید که جامعه عرب را د کر کون سانعت و به‌مر حله‌ای رسید که بهبر کناری 
نا ندان بنی‌امیه انجامید. 

رفتار اشرافیت عرب مر کز ترا ۱ تغییرات کمی بود که عمربن عیدا لعزیر تا 
مدتی از ترا کم آن باسیاست اصلاح طلبانه حو یش جاو کبری کرد. 

هدف سیاست عمرانن‌بود که ائن تغییرات را درجهت مصالح تما ندان‌سها کمه 
امبوی تغییر بد هد لیکن اشرافیت بنی آم4 سجیز یر | که عمر درك کر ده‌بوددرك نمی کرد 


عمر بن عبد العز یز و اصتاحات عمومی ار در خر اسان ۸۷ 


رد گر گونیهای عمومی جامعه اسلامی را در نظر نمی‌گرفت عمربن عبدالعزیز سعی 
می کرد رفتارامو بان راتغییر بدهد و تجاوز آنان راازحدود مذهبی دررفتار با اشخاص 
مانح بشو دو این محدودیتی است که اشر افعر بو مسلمهین‌عبدالملك زمین‌دار بزر گی 
آن رابرد گی وبند کی نام می گذارند ونا گزیر می‌شو ند که بازهر عوراندن اورااز 
مبان بر دار ندایند گر گو نیهاتدر یج افز ابش باقت وراه حلهاو اصلاحات مورد تو سیه 
قرارنگرفت تا آنجا که ان تغییرات در جهت خاندان بنی‌عباس پیش رفت و منجر 
به‌روی کار آمدن بنی‌عباس‌شد. 


و کنش‌جنش ضداصلاحات درخر اسان 


زا «۰چجحس«ا۰(۰۱ج ۰« ««_«««7777 #77777777777 


ارنجاع بتی‌امیه با قنل پنهانی عمرین عبدالعزیز وانتصاب یزیدین عبدا لملك 
صاحب حبایه به‌جای وی درسال۱۰۱-۱۰۵ هجری موقتاً پیروز شد» بزیداز سوی 
اشر اف و مسلمه‌ین عبدا لملك‌امیر اموی میندار بو ر کو حیله گرومکارعمق! وفرمانده 
نظامی تةو بت می‌شد. در برابر ابن در کُونی سیاست دو لتی شورش بمنی‌ها به 
فرماندهی یز بدین مهلب اتفای افتاد لیکن مسامه‌بن عبد الملكك پس‌از جنکٌ‌دامنه‌دار 
وسر کوب کننده ثم انست براوضا ع تساط باید که در نسیجه آن تا زو اده #هلب‌به کلی 
سر کوب رل , 

مسملمه وفتی از سر کو بی انقلابت هراق فار ع شل و بظاهر بر بصره تسلط یافت 
پزیدین عبدالملك حکومت کوفه وبصره ور اسان را نیز درسال ۱۰۲ هجری بوی 


یی و - 1 ۴ ‌ ۲ ۰ ۱ 5 ۰ 
وا دار کرده مساجه سل سحل لنه نامز د دترضش را از حانبت سدو پیش ودالی جر اسان 
۳۹ طبر ي در تاروم بخ ۵ جر هه ٩۳-2‏ ی مبی دو دب.د دی دلب نی مهلب ۳ و جنین 

توصیف می‌کند من دوفرزند مروان رادیدم به‌عدا مردی‌حبله گرتروعمیقتر ازاین ملخ زرد 


د + 
2 


ی فاگ ند دم , 
5۹ نامش سییل ین عبد العزیز بن‌حارت بن کم بن ابی الاص است و خدینه لب او بو د 
می‌ گویند ازسعید خو استند که مردم یمن واه قعل بر ساند اواز این کارامتناع کردبه این زست 


خذینه لقب گرفت تاریخ طبری صفحه ۰-۷ ۲۵۹۳-۷-۶ 


واکنش حنش ضد اصلاحات درخراسان / ۸٩‏ 


ساخعت. پس از آرامش اوضاع که بظاهر نشانةٌ انتظار درخر اسان وماور اعالنهر بسه 
حسات می آمد » مر دم مر اقب پیش مدها و تحولات آینده شدند. بوید. کارهابی را که 
عمربن عبدالعز یز انجام‌داده بو د ومطابق‌تمایلات شخصی او نبودبرهم‌زد. وشفاعت 
اشخاص را نپذیرفت واز هیچ معصیتی فرو گذارنکرد. 

عبدالر حمن‌بن زیدین اسلم می گو ید وقتی بسزید خلیفه شد گفت زود است 
روش عمربن عبدالعزیز رایبینید. چهل نفر پیرمرد رابه حضور او آوردند که زد او 
شهادت دادند که خلفا حساب وعذابی ندارند. با این‌شهادت به‌تلف کردن اموال و 
شرب مسکرات وشنیدن آواز نبا گران وخحلوت کردن با کنیز کان مشغول شد. در 
اطر اف گفته‌های عبدالر حمن‌بن زیدجای تردید نیست» زیرا رو ح اوضاع این کُنته‌ها 
را تائیدمی کند. افتادن حلافت به‌دست بزیدین عبدا لمئك نشان دهندة قدرت جنیش 
ضد اصلاحائی عمربن عبدالعز دز بود. پزید اند کی پس‌از انتصاب به‌تعلافت 6 بسه 
مأموران عمرین عبدالعزیز حطوط اصلی سیاست عمومی خود را تسوضیح داد و 
پیش از ایبکه به تصفة حکام دورة عبدا لعزیز دست بر ندچنین پیغام داد: 

عمر شخص‌مغروری بود» شمااورا مغرور کردید من نامه‌های شما راتحطاب 
به‌او که در تخفیف خحراح ومالیات نوشته بو دید دیده‌ام به محض اپنکه نامةٌ من به 
دست شما رسید رفتار کذِشتهةٌ ود را کناربگذارید و مسردم را اعم ازاینکه قابلیت 
داشته باشند با نداشته‌باشند بخو اهند با نخواهند زنسده بمانند پایمیرند به طبعات 
اولیه و وضع پیشین بر کردانید والسلام. یزیدین عبدا لملك ازعاملان عمردراجرای 
سیاستی که می‌شواست مو فقیتهای به‌دست آمده را از مردم‌ناتوان وموالی خراسان 
وماورالنهر سلب کند همکاری ندید. ازاینرو همه مآمورانی را که عمرین عبدالعز یز 
بر گزیده بود بر کنار کرد. پس از عزل ماموران خلیفه فقید امئیت در خراسان و 
ماورالنهر متزازل شد. اوضاع سیاسی و مالی پیچیده‌تر گردید و سعید والی جدید 
نتوانست براوضاع سیاسی که روز به روز رو به‌وشامت می‌رفت‌مساط شودسییدین 
شذینه ا گر سیاست شدت عمل را کنار می‌گذاشت؛ يك والی ملایم و مرفهسی‌بود. 


۵ 4۵ حکو مت بی امد درخر اسان 


سعین مامورانی را که در زمان عمربن عبدالعزیز منصوب شده ب‌ودند و همچنین 
ماموران انتخابی بزیدبن مهلب را بازداشت کرد. اواز حدینه دربازداشت اشخاص 
و تعیین ماموران جدید از دهقانان نعراسان كمك گرفت. دهقانان عده‌ای ازاعراب‌را 
که‌با دما نان‌ابرانی ارئباط مشک کی داشتند به‌او معرفی کردند. مردم با کر بر شد‌ند 
ازاین‌عمل نزدسعیدشکایت کنند سعیدبه سوء نیت دهقانان واقت شد وعده‌ای‌دیگر 
رابه‌جای آنها تعیین کرد. لیکن وضع سياسي بخصوص درهاورالتهر روبه ونعامت 
گذاشت وتر کهابه فرماندهی«کورصول» شورش کردند و قلعه سمرقند را محاصره 
کردند» فرماندار سمرقند مجپور شدباپرداعت چهل‌هزار درهم و۱۷ نفر کرو ان 
موقتاً با آنان صلح کند؛ لیکن عاقبت اعراب آنها راعقب راندند وسغدیان‌رافراری 
دادند و تعقیب کردند. سرانجام سعید گفت. سغدیان را دنبال نکنیدزیر | سخد بستان 
امیر مومنین است‌شما آنان راشکست دادید می‌خو اهید آنان رانابود کنید؟ ای‌مردم 
عراق آنان بارها باحلیفه جنکیدند. آبا شما را سر کوب کردند والی سر زمين سخد 
راء بوستان امپر مو‌منین می‌نامد. 

این یلک نظر قدبمی درمورد فتوحات است. شاید منظور والی‌از این کفته‌اش 
محافطت ازباغها وسرزمینهای زراعتی بود که به‌خلیفه واشراف عرب تعلق داشته و 
می‌تر سیده‌است که زمینهای زراعتی راب شود؟ زیرا کشاورزان ماورالنهر بعضی 
از زمینهای زراعتی رابه دست خود اسصاع و آباد کرده بو دید و آتب آن زمینها رااز 
فناتهای دو لتی‌یا فئودالها تامین می کر دند وخلیفه‌این گونه آبیاری را در خر اسان و 
ماوراءالنهر حمایت مي‌ کرد . کسانی که از این کُونه آبیاری استفاده می کردند 
می‌باید در مواقع بخصوص برای حفظ این منبعهای آب بیکاری می‌دادند و کار 
مجانی می کردند. سعید می‌تر سید تعقیب فراریان ترك به‌اين منابع آب و زمیتهای 
زراعتی صدمه بزند ومایل نبود روابط بین اووخان‌های غرب کشور برهم بخورد. 
بااین‌همهبحر ان اقتصادی و دشو ار بهاي‌سیاسی‌در خر اسان‌و بخص و ص‌درماورا لنهر ادامه 
یافت.زی ر امقامهاید و لتی کشاورزانر امجبورمی کردند تامالیات‌های‌سنگین بیرداز ند. 


وا نش حنیش ضد اصلاحات درخر اسان / 5٩۱‏ 


مالیات در ماورالنهر سه‌جوربود. مالبات کاری» مالیات جنسی‌ومالیات نقدی 
این مالیاتها باشدت عمل وانواع فشارها وصول می‌شد کار به آ نج کشید که سعیلدین 
نحل یره مردم سمرقند رانهدید به‌قطع آب وتشنگی کرد. 

مسلمه‌بن عبدالملك درعراق به‌اصلاح زمینهای زراعتی وضمیمه کردن آنها 
به اراضی وسیع زراعتی هویش مشغول بود ودر نتیجه هر کاری در خر اسان انجام 
می‌شل مستقیماً در «صر ه و کو فه انعکاس بیف| می کر د؛ سباست بمی امبه پس از عمر بن 
عبدالعز یز منجربه پیدایش ما لکیتهای بزر گ درعراق وخراسان شد. و بخصوص‌در 
نقاطی که مردم‌غیرعرب ا کثریت داشتندمانند مرو وپعضی منطفه‌های خر اسان‌اعراب 
به‌تو سعه دامنهةً ما لکست دست زدند ومستقیماً به‌بهر ۵ برداري از آنها بر دا ختند. مسلمه 
و همکار انش عراح عراق ور اسان رابه‌نفع حود برداشت مي کردند و به خلیفه 
سجیرزی از آن نمی‌دادندتاجایی که‌يز بدین عبدالملاث مجیور شد مسلمه رااز کار بر کتار 
کندوابن هبیره! ر! به‌جای او بر کر بند. او از طافه قیس بود ودرزمان‌او قبیله‌های ازد 
و یمن » درخراسان متحمل فشارهائی شدند ومورد آزار قرار گرفتند وتبعید شدند . 
طرقداران مهلب با کسانی که متهم به‌طرفداری آنها می‌شدند» موردشکنجه قسرار 
می گر فتند وامو الشان مصادره می‌شد این هبیره به‌دستور نز ید سعید حر شیراحا کم 
تعر اسان کرد. 


‌ طیریو ابن اثیررمی لویسند: د«وفتی یزیدین عمدالملك به عللافت زرسید, ابن‌هبیره 


کد حا کم باب بو ۵ هد ایانی ذر ای نید بیلب فر ستاد , دب دول نیز او وا والی‌عر اق ساشتم» 


سس 55577۳۳ کل تست و زوس سا 


ناآرامی درمنطمه‌های شمالی وشرقی خراسان بخصوص منطفه‌های‌سغدادامه 
داشت. ساکنان شهرهای‌بزر گت دررفتار خود که اجر انکردن دستورهای حکومت 
و پرداعت نکردن‌ما لیات باشدپا بر جاما ندند۰ مو الیانوذمیان‌همر اه‌با کشاورزان عرب‌به 
معاومت در بر ابر دستور های دو ات ادامه دادند. وضع جغر افیائی ابسن منطته به 
مقاوست دربرابر ارتشهای دو ات و جلو کیری از آنان تاحدی کمك‌می کرد» حا کسم 
جدید «حرشی» دربرابرنا آرامیها شدت عمل‌بخرج داد وشورشیان مجبور شدنداژ 
شهر ودیارعود آواره شو ند وبه‌فرغانه روی بیاورند. 

مردم یو اشتیخن وبیار کت‌وسسکت‌ودهمانان بزماجن از آنان‌تیعت کردند 
مردم بتسجك بدقلعه سغد بنا در دنك و بقیه مردم سغد به‌حجند رفتند. مهاجرت دسته 
جمعی» اراضی کشاورزی پهناوری را خالی از سکنه ساخعت. اقتصادازاین یشامد 
دچارزیان شد ومیزان حراح تنزل کرد ودولت محل در آمد هنگفتی رااز دست‌داد. 
لیکن سرانجام حرشی توانست برمردم سخد مستولی‌شود و آنان را وادار به‌اطاعت 
سازد . مردم سغد پیشنهاد صلح کردند وامان خو استند تابه‌سخد بر گردند . حرشی 
قرار گذاشت هر جندنفرزنان واسیر ان‌عرب‌همراه خود دارندوخراجی که بدهکارند 
پس بد‌هند, وهیچ کس رانباید پنهانی به‌فتل بر سانند و حتی بکنار از آنان نباسد در 


1 


سیاست سعرل حرش‌ود گر گونی‌حوادث ۳ 


حجند باقی بمانند و گرنه عوشان هدراست. 

اين سخترین مقاومتی بود که مردم ماورالنهر پس‌از فتل عمربن عبدالعزیسز 
کردند. لیکن سیاست بر بدبن عبدالملك که از سوی ما لکان بزر کث و نظامیان‌عرب 
ودهتانان تعو بت می‌شد عاقست موفق به سر کوبی آنها شد مقأومتی که ممکنبسو د 
منجر به انقلاب عمومی در برابر سمم «اشرافیت» عرب بشود بی‌نتیجه ماند . به‌این 
ترتیب ازهم پاشیدگی سیاسی و قومی که عمربن عبدالعزیز سعی در از بین بردن آن 
کرده بود بار دیگر به حراسان بر گشت. وضع نامطلوبی میان قیس و ازد ومیان 
همه قببله‌های عرب متوطن درخر اسان وماورالنهر دوباره به‌وجود آمد ونفرت از 
تفرقه ناد ی که بین‌ایرانیان مسلمان واعراب حا کم و جود داشت‌دو باره‌از سر کُرفته 
شد. حرشی سعی کرد باقوه قهریه وسر کوب مخالفان وغیر امویان خر اسان دوباره 
تساط مطلق پیدابکند لیکن مردم سغد ازتر کها وعربها بار دیگر در برابر سیاست 
هبیره عامل خلیفه درحر اسان عصیان کردند. وهمةٌ احتیاطهای حرشی وخلع سلاح 
مردم مانع از این کار تشد , مر دم سغد باجوب وسنکت جنکید ند بین سه‌تأهفت‌هر ار 
نفر از سرباژان‌این‌هبیره دراین جنکگ کشته شدند حرشی درس کوبی عصیان تر کها 
قساوت شدیدی از شود شان داد. 

حرشی در خر اسان بسیار بد نام بوده به قراردادها و تعهدهای خود با یبندنبود 
و بادهقانان تركه برخلاف قوانین اسلام و قانو نهای‌جنگی که اعراب در آغاز کسارو 
فدو حات او ایه دود درشرق وغرب به آن پاییند بودند احترام نمی کَذ اشت» به‌مر دم 
امان می‌داد وسیس آنها را می کشت باپادشاه‌عراز که نامش سبعری بود همین‌رفتار 
را کرد. 

در سال۰۴ ۱ هجری جراحبن عبله له حکمی که عمر بن‌عبد العز بز و بر ابه‌علت 
شدت عمل از کار بر کنار کرده بود سرزمین تر کستان رافتح کرد. حرشی از جانب 
خحلینه والی ارمنستان و آذربایجان نیز بود اوبلنجر را فتح کرد وتر کها را شکست 


داد وزن وفرزندشان را در آب غرق ساعت. بسیاری از آنان را اسیر گرفت همسه 


۳ / حخومت بنی‌امیه درخر اسان 


قلعه‌ها را شود ومردم آنجا را آواره ساعت. 

سر انجام درسال ۴ مجری عمربن هبیره» حرشی را از کارهاي خر اسان 
برداشت وبهعای او مسلمبن س‌حیدین اسلم‌بن زرعه کلابی را که بخی از مسر ندان 
حجاج‌ین پوست تقفی‌بود» به کار گماشت. مسلم دوباره سیاست حجاح را درمورد 
رفتار بامو الیان و مردم‌شمراسان پیش کرفت. وحهت گبری سیاسی قدیم که حجاح‌در 
تسلط به‌مسائل داعلی از آن سیاست تبعیت می کرد دوباره تجدید شد. این هبیره 
به‌مسلم تو صیه‌هایی درمورد اوضا عنا بسا مان سیاسی و اقتصادی خر اسان وماورالنهر 
کرد و ازاوخواسته بود که روشهای قدیمی‌وشدت عمل رابه کار به‌بندد و گفته‌بودمردم 
هر شهری رابگذاردخعودشان تصمیم بگیرندا گر تصمیمهای آنها حوب بودمنافش 
به‌تو عاید می‌شود وا گربدبود نتیجه‌اش‌به حودشان عاید می‌شود وتو معذور هستی 
این يك‌پدیده مهم در تحول وضع حکمرانی درخراسان و دلیل تاثیر مخالشان در 
وضع سیاسی عمومی آن منطقه بود واهمیت این‌تاثیر تا آنجا کشید که دو لت‌بعضی 
از شواسته های مخالفان را انجام داد. لیکن مسلم‌بن سعید باتربیت قدیمی که‌داشت 
توصیه‌های ابن‌هبیره را نادیده گرفت و تشویههای امیران عرب ودهقانان ابر انی‌آورا 
واداشت که رو ح مخالشت رااز بین‌ببرد؛ وهرنیروی مخالثی را که در برابر او قد 
علم می کند سر کوب نماید. وهمچنین توجهی به عطر های عمومی این سیاست که 
موجودیت دولت را تهدید می کرد نکند. ازاین‌رومسلم به‌روابط بین دولت ومردم 
عر اسان و جهی نداشت. 

سال۱۰۶ هجری دریروقان بلخ اختلاقی بین یمینها و مصریها و ربیمه روی 
داد. بکریها و ازدیها » در برو قان‌جمع شده‌بودند ودر رأسشان بحتری‌بن درهم‌قرار 
داشت. مسلم‌بن سعیدرابه‌عزل اومتهم ساختند. آشفتکگی و بدترشدن وضع اقتصادی 
گرانی و کمیابی اجناس دربازار وقطع راههای تجارتسی بازر کانی بخصسوص در 
قسمتهای شرقی جر اسان که مجاور تر کستان بودپیش آمد. اوضاع مالی‌ازهم‌باشید» 
به‌امور کشاورزی و آبیاری ولاروبی رودخانه‌ما زبان و ارد آمد و به‌تشو بق کشاورزان 


سیاست سعید حرش ود گر گوئی‌حوادت/ ۵۵ 


به کشت و زرع و بر گشت به‌روستاها کسه براثر جنگها و غارتها راب شده بسود 
نو جهی نشدء مسلم دز راه به‌دست آوردن برل کو تاهترین راه را انتخاب کرد. واز 
اشر اف ودهقانان عراسان پول جمع آوری کرد به‌او کفتند که اگر این کار را ادامه 
بدهی در نعر اسان نمی‌توانی بمانی» زیرا اینعده مردمان متعین ایسن‌ابالتند به خدا 
اگر از آنان پول‌بگیری آنان آنچه را که داده‌اند از مردم به‌همان شدت و بیرحمی 
که تو بادشمنان حود عمل می کنی پس خو اهند کگرفت. واین عمل‌با آمادکی وفرو- 
مایکی که آنان دارند به‌مردم حراسان ضررهای فر اوان و اهد زد. 

تضادی که‌بر | ثر دشو اری کار های‌خر اسان میأن اشر اف و امیر ان عرب‌بادهقانان 
وامیران ایران به وجود آمد آن‌قدر نیرومند بودکه این انحعطار در حا کسم خر اسان 
تاثیر نگرد و از تصویر وضع خحراسان و نا آرامی وضع که برای امویان به وجود 
آورده بود نمی‌اند یشید. 

مسلم‌بن سعید نقشه خود را اجراء کرد و اموال دهقانان را مصادره کرد و 
عودشان را شکنجه داد. به‌نظر می‌رسید که ابن دهقانان از مخالفان سیاسی‌بنی‌امیه 
در ماورالتهر باشند» آزاین‌رو مردم نهر اسان وماورالنهر حشمکین شدند تر کها در 
بر آبررچنین وصع سراسی شورش کردند. مسلم‌بن سعید به‌جای چاره جوئی درسال 
۵ هجري به جنک آ نان شتافت . لیکن از فتوحات شود نتیجه‌ ای نگرفت و در 
قبال مقاومت آنها مجبور بهمر اجعت‌شد. سپس افشینه یکی از شهرهای سند رافتح 
کرد وبامردم انجا بی‌نتیجه صلح کرد. اوضاع سیاسی بشدت رو به وخامت‌نهاد و 
مردم جر اسان را ازدولت متفر ساحت ودولت ازمردم جدا شد. هردو طرف دید 
حکیمانهٌ سیاسی را ازدست دادند. همه می‌خو استند راه‌جاره‌ای پیدا کنند و خود را 
ازشر بحران نجات دهند همه اندیشه دو لت به‌تسلط بر شهرهای جر اسان وماورالنهر 
مصروف می‌شد. بخصوص نخو استند بر اعرابی که در شهرها و روستاها پرا کنسده 
بودند وبه کشاورزی وبازر کانی مشغول بودند» تسلط پیدا کنند. موالیان تیز با این 
دسته از اعراب همدردی می کردند ودر همه مسائل از آنان پیروی می کردند . در 


۶ / حکومت بنی امیه درخر اسان 


سال ۱۰۵ هجری پزیدبن عبدالملك ازغصه کنیز کش حبابه دق کرد ومرد. و برای 
سرزمین خراسان از جنبة اقتصادی وجنبه سیاسی واجتماعی بیشرفتی حاصل نشد . 
جانشینش‌هشام بنعبدالملك (۱۲۵سغ۵ه۱) هجری توجه بسیاری به‌این سرزمین مهم از 
نظر فرمانفرمائی به‌شرق معطوف داشت. 

اوپس ازواقعة بروقان درسال۱۰۶هجری وجنگت باتر کهامسلم‌بن سعیدر ااز 
کاربر کنار کرد. این کاربه دست خالدین عبدالّه قسری که از سوی شام پن‌عبد | لملكث 
والی عراق شده بود انجام شد. وبه‌جای وی آسدبن عبدالله قسری حا کم جر اسان 
شد. اسدین عبدالله یز عبدالرحمن‌بن نعیم رابه فرماندهی ارتش آن منطقه کماشت 
ثر کها فرصت راغنیمت شمردند و آماده‌حمله به‌اعراب شدند. به‌اسد کفتند «تسر کها 
آمد ند عده‌شان هفت‌هز ار تفر است» جو آب‌داد: «آنها نیامدند بلکه ما آمدیم و بر آنها 
غلبه کردیم و برده‌شان سانعتیم با این‌همه به‌تحداقسم آ نهار | ذلیل حواهیم کر دو پیشانی 
سواران خحودرابر پیشانی‌سواران آنها خواهیم کوفت» بلافاصله اعلان بسیج‌عمومی 
علیه تر کها داد ودر سال۱۰۷ هجری کوهستانهای غرون جزء فرشستان را کسه در 
بشت کوههای طالقان و اقع شده بودفتح کرد. مردم‌غرون میجبو ز شد ند با وی‌صلح 
کنند و اسلام بباورند. اسد سسی فورا کوهستانهای مرات رافتح کرد. و سعی کرد 
که مشکلات کشمکشهای قبلی بروقان را حل کند دستور داد سربازان رااز آن‌نقطه 
به بلخ انتقال دادند؛ وبه هريك از بروقانیها خانه‌ای داد. و قاعدهُ شهرهای اسلامی 
آن روز را درمورد آنان که پنج قسست می‌شد منسو خ کرد. تابه این ترتیب تعصبی 
در کار نباشد و آنها به دیگران به‌پیوندند دوباره شهر بلخ را آباد کسرد و مخارح 
ساشعتمان آن رابین‌اهالی وبه‌میز ان حراج هر کس‌سرشکن کرد. نظارت بر امر تحد ید 
بنا را به ابوخالدین برمك وا کذار کرد. سیس به‌جنکت تر کها روی آورد وبه‌جنکت 
ختل وغوزین مشغول شد. در سال۱۰۹ هجری هشام‌بن دا لملاث آورا از کاربر کنار 
کرد زیر ا هشام خا لدین عبدالله را از منصب حود بر کناز کرده بود. اسد ازخعر اسان 
چشم پوشید علت چشمپوشی او پیروی از سیاست تعصب قبیله‌ای ورفتارمتکبرانه با 


سمیأست عت ی حرش ود گر گونی حو ادت/ ۵ 


مردم بلخ بود. اسد هميشه خود رابه حانواده حکومتی منتسب می‌ساخت . علت 
بر کناری خالدین عبدالله از سوی هشام کشمکشی بود که میان اشراتب ماندان 
بنی‌امیه و امیران آنان که در راسشان هشام علیفه قرار داشت؛ با زمینداران بسزرگی 
عرب به وجود آمده بود آنها کُرد تدالدین عبداله قسری جمح شده بودند, حالد 
در اعمال تفو ذ وسوء استفاده از منصب خود افر اط کرد وصاحب‌امو ال فر اوانی شد 
و نهرهای متعددی برای زمینهای محود حفر کرد مانند نهرخالد که حاصل‌غلة آن به 
هزاران هزار خروار می‌رسید یانهرباجوی یانهر پارما یانهرمبارك ویا نهر جامع‌وما لك 
آباد رهاو رو ستاهای سباری‌شدمانند آ بادی‌شایو رء آبادی‌صلح باز ارهارابه نفع‌شعویشو 
فر وش غلات حاصل ماک خو دانحصار کر د.هشام به ها لد نوشت :«تاغله‌های آمیر م و منین ر | 
نفروخته‌ای حق‌نداریمنقا لی‌ازغلات خودرابفروشیو و اینکه قیمت هر کیل آن‌به‌يك 
درهم تنزل کند.)هشامدرسال 6۹ اهحر ی حکو مت عر اسان ررابه اشر س بن‌عبد الله‌سلیم‌ی 
وا کُدار کرد.اومرد دا مد ویکو کاری بود. او رابه‌متاست دانشی که داشت کامل 
می‌نامید ند .اشرس‌وقتی به جر اسانر سید مردم‌از آمدن اوح وشحال شدند. اوتوانست 
آر امش رابه عراسان وماورالنهربر گرداند واعلام کرد که از سیاست مالی عمربن 
عبدالعز بز پیروی خو اهد کرد؛ ودر مالیاتها تجدید نظر خواهد کرد و طرز وصول 
آن را تسیر خواهد داد. اشرس به‌تمام کارهای آن منعلقه اعم از بزرگ و کوحك 
شخصاً رسید گی مسی کرد . بعدها از ابسوصیداء صالح‌بن طریف كمك کرفت . 
ابو صیداء مردم سمرقند و نواحی اطراف آنذرا باسلام دعوت کرد نا جسزیه از 
گردنشان برداشته شود مردم به‌اسلام آوردن شناب کردند. غورك به اشرس‌نوشت 
حراح کم شده؛ آشرس به ابن‌عمرطه نوشت: «خراح علامست قدرت مسلمائان است 
به من تخیر داد ند مردم سیف و نظا بر شان به‌میل اسلام او رده‌اند بلکه به علت تیحات 
از دادن جز به مسلمان شده‌اند ؛ ببین هر کس تنه کرده وواجبات راعمل می کند ء 


و اسلامش درست است ويك سوره از قر آن خوانده است» از عراح دادن معاف 


۸ / حکومت بنی‌امیه درخر اسان 


بدار». بعد اشرس طهاین ابی‌العمر را از ماموریت وصول نعراح برداشت و وظیفة 
او رابه هانی‌بن‌هانی و! کُذار کرد واشحیذ فارسی رانیز به عنوان همکار او تعییسن 
کرد. غرض از تعیین دو مأمو خاتمه دادن به اصلاحات ابوصیدا بود . ابو صیدا 
هر کس را که اسلام می آورد اژ جر به معاف مبي‌داشت. هانی نو شت مردم مسامان 
شده اند ومسحجد ساخته‌اند دهقانان بخار! آمدند نزداشرس و کید 

از کی خراج بگیريم همه مردم‌عرب شده‌اند؟ اشرس به‌هانی نوشت: از هر 
کسیکه نعراج می گرفتند خراج بگیرید به‌اینجهت دوبازه هر کس‌مسلمان شده بو د 
باند جزبه می‌داد. آنها از دادن جر به خو دداری کردند. هنت هز ارنعر ازمردم سل 
کناره گیری کردند وبه هفت کیلومتری سمرقند رفنند. ابو صیداء به اتفاق ربیم‌بسن 
عمر ان تمیمی وقاسم شیبانی و ابوفاطمه ازدی وبشربن جر موزضبی وا لدین عبدالله 
حوی وبشربن زنبور ازدی وعامرین قشیر یابشر حجندی‌وبیان غبری و اسماعیل‌بن 
عقبه بسروقت آنان رفتند. ومجشربن مزاحم سلیمی به کمك عمیرةبن سعد شیساتی 
قیام کردند. لیکن ابوصیدا وثایت قطنه جمعیت اصلاح طلبان راپر | کنده ساختند و 
مجشر زندانی شد. 

توطلثهٌ اشراف عرب ودهقانان اپرانی بار دیگربر اصلاح طبان و مخالفان 
غلبه کرد. از این‌رو وا کنش تر کها ومسردم حراسان شدیدتسر شد ورو ح عصیان و 
انقلاپ در انديشهة تازه مسلمانان کسترش یافت این عصیان‌حتی به‌روحانیان وفتیهان 
نیز سرایت کرد. بحران به‌پديدة انقلایی بزرگی که در ماوراللهر تکوین می‌یافت» 
تبدیل شد. و لهوزن جنیش غوزك را چنین تفسیر می کند. 

دهقانان از کرد آوری سهم حود از تعراح براثر موفقیت برنامه‌اشرس‌ناتوآن 
بودند . 

بارتو لد وجب ‏ معتقدند که دهقانان منافم سیاسی مستقیمی دراین کارداشتند 
و آن حفظ سلطهً حو دشان بود . این تسلط را بسدون تردید توسعه اسلام مت لرل 


مپی‌ساخعت. اشر س از نظر عفد ۵ مذهبی به‌ادن کار تمرم نز ده بو د. مدف او تشمین 


سبیاست سعید حرش ود گر گوئی‌حوادث / 4 4 


دو ستی سغدیان برد وورود آنان رابه اسلام طریق این دوستی تشخیص مسی‌داد. 
غوزكه در این‌امر با اومخالفت می کرد. زبرا موففیت جنبش اشرس در توسعهاسلام 
بدون‌تردید خو استه‌های غوزله را در به دست آوردن‌استقلال و دشان باعدمموفقیت 
مواجه می‌ساخت. درحقیقت وضع تازه‌ای درزیر بنای جامعةً حراسان و ماورالنهر 
به‌وجود آمده بودوطبقه جدیدی‌ازاعر اب واير آنیان‌پیداشده بودند که باعث‌ناراحتی 
غوزك ودهقانان واشراف‌ایرانی شده بودند. 

آنها در کذشته برای حود فتودالهای طلق‌العنانی بودند واشرس رابه عطر 
فعالیت این طبقه نوظهور واین جمعیت سیاسي متو جه ساختند. وجه مشترك بسیاری 
که ببن دهقانان ایر انی و تعاندان بنی‌آمیه واشرس وجود داشت؛ آشرس را وادار 
ساخعت که سیاست اصلاساتي خودرا که در ابتدای کاراعلان کرده بوده» تغییر دهد. 
زیرا موقع این طبقه نوظهورپس از کامیابیهایی که دره‌راحل کشاورزی وبازر گانی 
و اقتصادی به دست آوردند : معنایش تغیر روابط اجتماعی بین مردم در اسان و 
اشرای عرب ودولت و تغییر روابط تولیدی قدیمی‌بود . به این ترئیب کشاورزان 
و پیشه‌وران و بازر کانان کوجك نجات می‌بافتند ودهقانان واشراف عرب موقسم و 
امتیاز ات طبقاتی خود را از دست می‌دادند. بخشودگی آنان از برداعت سالیات 
سرانه ومالیاتهای دیکر دروهله اول به دهقانان ایر ان‌ضرر می‌زد. زیرابر آوردمیزان 
این کونه مالياتها در روستاها وشهرها به‌عهده دهقانان بود.| کر جزیه بااسلام آوردن 
کشاورزان لغو می‌شد سنکینی بار آن را شاورزانی حس می کردند که به مذهب 
قدیم عو دا یبندما نده‌بودند. وضع ز ند کی آنان‌بدتر می‌شد ومجبورمی‌شدندازرو ستاها 
ره شهرها کو چ کنند :| از پرداخعت مالیات حلاص شو:-د. نتیجه اینکه دهقانها و 
نئودالها متضرر می‌شدند. دهقانان بخارانزد اشرس آمدند و گفتند از کی‌می‌خواهی 
مالیات بهیری مردم همه عرب شده‌اند وغوزك امیر دوش‌به دوش آنها بسه فعالیت 
پرداخت واشرس را وادار کرد که سیاست حودر! درقبال مردم سغد تخیر دهد تا 


وضصح به‌صورت اول بر گردد. 


۵ ۵ ۱ حجومت پنی آدیه درخر اسان 


مردم سغد در برابر تغییر سیاست داعلی دو لت معاومت کردند و ازیرداخحت 
جزیه حودداری کردند. تازه مسلمانان درنزدیکی شهر سمرقند گرد آمده وناراحتی 
ود را از سیاست‌دو ات که مخالف سیاست‌ابوصیداء بوداظهار داشتند. ابو صیداه 
باعده‌ای ازافراد مختاف قبیله‌های عرب از جمله ثابت‌بن قطنه شاعر شورش کرده و 
تصمیمات دوات راز بر پا گذاشتند. لیکن دو لت باتوسل به تمأم وسائل موفق شد 
موالیان را از آنان جدا ساخخته‌وضربت شکننده‌ای بر آنهاو ارد کند.مأموران دولتی‌با 
وضع موهنی تاجو انمر دانه به‌وصول ما لیات پرداختند. هانی وماموران وی‌دروصول 
حراح پافشاری کردند. تابزر گان ابر ان را نادیده بگیر ند مجشرعمیرةین‌سعید را بر 
دمقانان مسلط کرد. لباسهای آنان راازتن در آورده وطتاب به گردن آنان انداختند. 
ازناتوانانی که اسلام آورده بودند جزیه کرفتند. در نتیجه مردم سغد و بخارا مرتد 
شدند وازتر کها کمك‌خو استند؛ فقط دهقانان که با اشراف عرب و ابستگیهابی‌داشتند 
ازز برپردانعت مالیات دررفتند. 

وجهة سیاسیی که‌دولت پیش گرفتاساس درو است‌اصلا ح‌اوضا عاجتماعی 
را درنحراسان تغییرداد. جنبش اصلاح‌طلبانه سازمان استو اری بیدا کرد و خشن ترشد 
مردم حراسان (وده وطبقات متوسط) درحزب‌مخالف دولت کرد آمدند. ازاین‌رو 
اشرس بیش ازاینکه کاربزر کُتر شود بساتائید دستگاه خلافت در شام و به كمك 
مرزیانان ودهقانان ابر آن که‌طر فدار دو لت بو دندراه عشن‌تریراجهت‌سر کوبی واز 
بین بردن جنیش ابوصید! درپیش گُرفت واورا بازداشت کرد. درنتیجه سغدیانومردم 
بخار| از اسلام‌بر گُشتند وازتر کها كمك گرفتند. حکومت درطرد (ابو فاطمه) که 
جانشین ابو صیداء شده بو دهست گماشت. وموقتاً چنیش را[ سر کوب کرد . انداه 
زمانی بعد جنبش اصلاح طلبانه به‌جنیشی که طالب د گر گونی ریشه‌دار در اوضا ع 
بو د تخیر شحل داد. و به‌فیام مسلسا نه علیه بنیامیه مبدل شد و ازشعارهای اسلاعسی 
برای تثویت خود استفاده کرد. انقلابیها در صدد بر آمدند جبهه انقلابی وسیعی از 
ملتهای ماورالنهر تشکیل‌داده و باسپاهیان حکومتی بة مقابله برحیزند . والی‌نا گزیر 


مسباست سعید جرش ود گر گوئی حوادث ۰۱ ۱ 


شد تابه مقاومت فوری دست‌بزند. واشرس درراس بكث ارتش عربی در سال ۱۱۰ 
هجری از مرو بر اي مقابله با انقلابها تحار ج شد تا آنها را ادب کند و به‌اطاعت‌خود 
در آورد. تر کها راه اورا بسته وبزور به‌بلخ مسلط شدند و آبت رابه روی سپاهیسان 
اشرس بستند. سپاه اشرس براثربی آبی وتشنگی ازپیشرفت بازماندند. ۱ 

ایت‌بن قطنه شاعر که یکی از رهبران انقلاب بود دراین‌جنگ کشته شد. 
اعراب به پیشروی خود ادامه‌دادند ویخارا رامحاصره کردند. این شهرپادگان مهم 
نظامی اعر اب بود. حمله‌به کمرجه از آنجا آغاز شد وتر کها پس ازاینکه با مسردم 
فرغانه وطارینه و افشینه و نسف وطو ایف بخارا متحد شدند به مقابله‌با ارتش‌اعراب 
بر حاستند. لیکن پافشاری اعراب درجنکث ودفا ع جانانه آنان تر کهارا مجبور بسه 
باز گشت کرد. خسرو بن‌یزد گرددر این جنگگ‌همراه‌تر کهابودومی‌خواست کشور خود 
را از اعر اب پس بگیرد. جنگهای کمر جه شدید تر بن جنکگی است که‌بین‌اعراب وتر کها 
اتفاق‌افتاده است.درماورآلنهر فردی‌نبود که دراین جنگهاشر کت‌نداشته باشد. شاید 
حشو نت این جنگها معلول و جود دسته‌هابی از خو ار ح به‌سر دستکی این شنسج 
مولای بنی ناجیه درمیان اعراب بود. پس‌از جنک کمر جه درسال ۰ هجری‌مردم 
کردر به‌تعا قب اعر اب پرداتند. اشرس هزار نفر از سپاهیان مسلمانان را مامسور 
جلو گیری از آنان کرد دراین چنگّت مسلمانان برتر کها غلبه کردند و برمردم کر در 
دبر و ز شا دد ثر کهادر برایر قترت سپاهیان عر تب درو است صلح کردند. و سمر فند 
ودبوسیه را که ازتوابع سغد در ماورالنهربود تخلیه کردند. صلح باتر کها پایان کار 
نبود وجنبش اصلاح طلبانه ازبین نرفت. درحقیقت این صلح را نباید پایان جنبش 
ابوصیدا دانست بلکه آرامش پیش از طوفان بود ومقدمه تشکیل جنبش شدیدتر و 
سازمان یافته‌تری علیه ساست بنی‌امیه درخر اسان شد. 


پس از مر کّث ابو صیداء جنبش تو سعه بافت وتنافصات اجتماعی و اقتصادی 


۳ هن ۱ 7 حجومت پنی امه درعر اسان 


در قبال سیاست دولت بنی‌امیه و امیدهای مردم عر اسان به‌رسیدن بزند گی بهتر و 
عمیفتر شد. 

فاصله دو لت بامردم حر اسان روز به‌روزبیشتر مي‌شد دولت از مردم جدآشد 
جریان اسلامتی که مردم‌تعر اسان و ماور اءالنهر بآن مت سل‌شده بودند به‌صورت‌قاعده 
اسلامی در آمده دود که و استه‌های میخا لفات را منعکس می‌سانست و به‌صورت بث 
جنیش انثلابی قانونی در آمد که سیاری رابه سوی شود جلب کرد , دانشمندان و 
روستائیان وسر بازان واصلاح طلبان از ان استقبال کردند از جمله حارث‌بن سریج 
تمیمی طرفدار آن شد حسارن در چنگهایی که بین اعراب و ممردم ماورالنهر 
در زمان اشرس در کرفت نام آور شده بود. این انقلابی» ابتدا درزمان حکعومت 
جنیدین عبدالرحمن که پس از اشرس روی کار آمدیمنی درسال۱۱۱ هجری به انقلا بیها 
ببو ست ودر اندك زمانی فرما نده حنگهای انقلابی که بین‌اعراب ومردم ماورالنهر در 
گرفت» شد . پس ازشکست, اشرس‌بن عبداله درسالهای ۱۰۹-۱۱ هجری از کار 
حر اسان بر کنار شد وجنیدین عبدالرحمن مّری جانشین او کردید . تر کهابه‌انقلاب 
همه حانه‌ای در برایر حشددست زدید لبکن جنید آنها راشکست داد؛ حشد‌تعصیات 
قسله‌ای را درخر اسان دو باره دامن زد زیرا در دو لت او ففط بهمضر بها منصب‌داده 
می‌شد. جنید وقتی دستگاه دو نی خود رامنظم کرد در سال ۱۱۲ هجری جنک کنان 
راه طخارستان راپیش گرفت. این جنگها آن‌قدرشدید بودکه حتی برد گان نیسز با 
چوب در آن شر کت داشتند. اهمیت شر کت‌برد گان را دراین جنکّث موسی بن‌نعر 
درك کرد و کفت: «آبا از کارهابی که برد کان می کنند حوشحال هستید به‌خدا شما 
بدتر آزاین از دست آنان خحو اهرد کشید,» از شدت جنکُها؛ روسنائیان کو ج کر دند 
کسب وکار کساد شد . همه پیشفوران وصنعتگران را به سربازی بردند. قحطی 
بد رل آمد درسال ۵ هجری مردم خراسان ازقحطی تلف شدند . جنید به مردم 
می گت از کرسنگی شکایت می کنید. درصورتی که هر کرد نان باك درهم‌قیمت 
دارد من درهندو ستان دیدم که هردانةً کندم راپه‌يك درهم می‌فروختند. درسال ۱۱2 


سیاست‌سعید حرش ود گر گونی حو ادث / ۳ه ۱ 


3 جنید بن عبد | لرسمن مرد وعاصم‌بن عسد له هلالی حای اورا کُرفت او دراو ل 
کار عمارةین حریم ودیگر ماموران جنید را بازداشت کرد و شکنجه داد . در آن 
سال حارث‌بن سریج از اطاعت حکومت سرپیچی کرد وبه عاصمین عبداللّه اعللان 


لس 


جنک داد. 


فصل سوم 


تعیب وضع سیاسی درخر اسان وانقلاب ماود المهر 
(۱۳۲- ۱۱۶ صحری ۷۴۹ - ۷۳۳ مپلادی) 


حنش مخالغان در ماورالهر 


درضمن کشمکش طولانی سیاسی وفکری بین اعراب و مردم کشورهصای 
مغلوب در ناحيهةٌ شرق اپران وماورالنهر» - فارس وتركك - بودائی و گبر. جریانی 
برضد جهت گیری سیاسی بنی‌امیه در این سرزمینهای متمدن و آباد به وجود آمد. 
این جرپانها باسیرحوادث و وفایح تاریخی شکل گرفت و به صورت يك پدیده 
اجتماعی در آمد. 

با تغییرات درزیر بنای اجتماعی خر اسان و بیدا شدن طبقه‌ی وظهور مر کب 
ازاعراب وابران بين اشراف عرب و دمعانان ایرانی از يك‌سو وعامه مردم از عرب 
و ترلایرانی‌از سوی‌دیگر کشمکشهایی‌به ظهور پیوست. این کشمکش ابتدابه‌صورت 
نارضایتی از رفتار حکومت واموری که مربوط به حکوعت مي‌شد ظهور کرد. این 
نارضایتی به جنبش سیاسی اصلاح طلبانه‌ای منجر شد که طالب تغییروضعاجتماعی 

۱۰۴ 


دیور وضم سپاسی درخر اسان و ها 


واقتصادی وسیاسی بود وتقاضا داشت اصول اسلامی درمورد موالیان و اهملذمه 
اجرا بشودو به‌ستم و تحقیر پابان داده شود وبا آنان مانند اشراف بنی امیه که آزادی 
مطلق دارند رفتار شود وحتوق ووظائف آنان یکسان رعایت گردد. 

جریانهای اسلامی ودعوت به‌اصلاح وضع عمومی خر اسان وقتی همه‌جارا 
فراگرفت‌پیروان این اصلا ح‌طلبان حکام‌نعر اسان رائحت‌فشارقر اروادند و تقاضاهای 
اصلاحی شود را مطر ح کردند. لیکن همه این کوششها با بی اعتنائی و مقاومت و 
مجازات وسر کوبی هرجنبش پیش از توسعةّ دامن آن مواجه شد ؛ همچنانکه در 
سال» ۱۱ هجری‌درزمان اشرس‌بن عبداللّه اتفاق افتاده‌بود. 

ابن حوادث پی دربی آ نچنان افکار تعمو_مبی بو جود آور د که در اثتظار يك 
انقلاب همه جانبه‌برای تغییر وضع بود. این‌حوادث وفتنه‌ها آرامش را درخر اسان 
برهم زد وقلب هرانسان پا کنهاد وطرفدار عدالت وانصاف و اصول اسلامیر ابه‌درد 
می‌آورد. رهیر این جنبش مردی ازاهل دبوسی ماورالتهر بود که حارث‌بن‌سریج! 
نامیده می‌شد. 

حارث‌بن سریج به‌این وردین شعبان بن مجاشی مللب‌بود . می‌گویند او در 
اول کاریکی از انقلابیهای شوار ح ومتعصب در مذهب بود. لیکن درحقیقت او از 
افر اطیهائی نبود که طالب شلافت‌با شد؛ بلکه‌هم‌عقیده مرجثه بود: ودر اطر اف‌اصول 
اساسی اهل بحث‌ومناظره بود. این مذهب درسایهٌ شرایط سیاسی حاد آن روزتغیبر 
شکل داد وبه صورت سیاست سازش بین مخالفان در آمد. عقیده‌مرجثه در حراسان 
تابح عوامل اجتماعی واقتصادی خحاصی بود که باپیروان مرجثه در عسراق و شبه 
جزيرة عربستان تفاوت داشت. زبراپیروان مرجثه درخراسان» جهت اصلاح وضح 
سیاسی ود دد صورت موفی شدن در اقدامات صللحجو باه انقلای مسلحاته را 


ضروری می‌دانستند ومعتقد به عرو ح علیه حا کم ظالم بود‌ند. 


5 حازت پن‌سر یج افقادبی غیر از حارت بن سردج تال قیه معر وف است که درسال 
۲ مجری درزمان خلافت بنی‌عباس در گذشت.م 


بو ۵ ۱ حخومت بئی امیه درخر اسان 


این اصل یکی ازاصول اساسی فلسفه خوار ح‌است. شاید حارث وارد کننده 
این اصل به فاسفه پیروان مرجثه باشد . بنابراین مرجثه در خراسان نمی خواستند 
که بین أحزاب و جمعیتهای مخالف سازش بدهند وخودرا به مسئله علافت و نظایر 
آن سر کم ساز ند. زیرا اعتلافانی که درخحراسان پیداشده بود ازراههای مسالمت 
آمیز حل شدنی‌نبود. بلکه يك مشکل اجتماعی و اقتصادی بودکه دردرجه اول به 
اقوام غیربومتی که اسلام آورده بودند» مر بوط می‌شد. کشمکش در خر اسان‌مبارزه 
جدیدی بود که طبیعت اید و لوژیکی تازه ونعاص خوده در مورد اعراب‌داشت. 

این مبارزه » يك مبارزهُ طبقاتی بود نه‌يك مبارزه قبیله‌ای یا فردی به علتهای 
این مبارزه‌تضاد درزیر بنای‌اقتصادی کهنه (ساسانی) بود که امیران عرب و دهفقاثان 
ایران درحفظ آن‌ذینفع بودند و باجا‌عه‌جدیدی که‌پس ازفتوحات اسلامی‌در خر اسان 
بو جود آمده بود ارتباط پیدا می کرد. مبارزهٌ طبقاتی درخر اسان در خحلال يكک‌سلسله 
در گونیهای تاریخی بین اشراف عرب و دهقانان ابران از یکسو و کشاورزان و 
پیشه‌وران وسربازان ازسوی دیگر عبارت بود ازاستئمار طبقه‌های محکوم به و سیله 
دهقانان و اشرافزادگان عرب و ایرانی. بنابراین امکان سازش بین آن دو وجود 
نداشت. زیرا هر کدام آزاین دودسته با منطق خحاص‌خود. به‌زند گی ومذمب ورژیم 
حکومتی می نگر یستند. 


پبد) شدن حارث‌بن سریج 


۱۱۶-۸ همحری۵ ۷۳۴-۰۱۷۵ میلادی 


حارت‌پن سریح‌تمیمی درخحراسان علیه رژیم بني‌امیه قیام کرد. 

دستگاه صلافت نقلام بنی آمیه به‌علت توسل مردم آنروز به دستگاه حلافت 
این فیام را احساس‌نمی کرد. دولت سیاست خودرا پس از ابو صیداوهمکار شاعراو 
ثابت‌بن قطنه تخبیر داده بود. او می‌خو است دنبال اقدامات ابو صیداء را بگیرد و 
سیاست اصلاحاتی وقانون مالباتها وبرابری وعدالت اسلامی را اجرا کند. ایسن 
سومین باری‌بود که اصول اسلامی بین اعراب ودیگر ملتهابه مرحله اجر ادرمی آمد 
البته این‌بار» ستمدبد کان وطقات ضعیف» بیرو دعوت اصلاحی ابو صیدا بودند و 
مانندجنبش اصلاحی اشرس‌بن عبد الله‌نبود که با اعلام سر دهقانان ابران واشر افب 
عرب ان سیاست را کنار بگذارند و به سر کوبی اصلاح طلبان بیر داز ند. 

در خواست برابری وعدالت واصلاح اوضاع به يك‌پدیده اجتماعی‌عمومی 
تبدیل شده‌بود و آنچنان نیروی فکری شده بود که تا اعماق اجتما ع نفود می کرد . 
حاری طر فداران شود را دربین اعراب وموالیان یافت که دربرابر عشم و ناراحتی 
به فیام مسلحانه‌ای دست زدند که نتیجه آن تغییر بنيان جامعه درخر اسان‌بود. 

ابو صیدا یز در زمان آشرس‌بن عبدالله دعوت به اجرای حقوق موالیان کرد 


۱۰ 


۸ / حکومت بنی‌امیه در خراسان 


ووعده داد که‌جزیه‌را از گردن‌موالیان برداردوبرای اینکه‌موالیان بجنگندپاداشهایی 
به آنان داد و قول‌داد که حکومتی که مورد تمایل | کثربت باشد برسر کار بیاورد که 
براساس قر آن وسنتِ حکومت کند. 

رجو عبه‌قر آن‌وسنت» یکی از مهمتر بن‌اصول اسلامی‌بود که به‌د.ست‌معاو به‌بن 
اپی‌سمیان زیریا گذاشته شده بود. این دعوت حکومت را تنها متعلق به اعر اب و 
قریش که بعضی ازفرماندهان عرب پس ازپیخمبر صلی‌الله علیه و آله مدعی آن‌بودند 
نمی‌دانست» بلکه در ابن دعوت همه مسلمانان شر يك‌ومساوی بودئد . اعم ازعرب 
وایرانی ومصری ویمنی و دهقانان وباقیمانده اصحاب ابوصیدا وابوفاطمه ابسادی 
(از قبیله ازد) وبشربن جرموزضبتی تمیمی که در زیرپرچم حارث‌بن سریج سرد 
آمدند ودامنه انقلاب حارث روزبه‌روز وسیعتر شد وتنها به پیروان مر جثه متحصر 
ذمی شد رلکه حارث هر کس راکه از وی پشتیبانی‌می کرد به جنیش و دمی بدبر فت 
زیرا اصولی را که حارت بیان می‌کرد مورد قبول مردم خراسان بود و خو استهائی 
بود که مردم حراسان برای جلو گیری از پیشسرفت حکومت اشرافیت بنی‌امیسه و 
ححومت مطلعَهٌ آنان طالب آن بودند. 

نظر ات انقلابی‌حارت کٌسترش یافت وتقسیم‌بندی قبیله‌ای رابرهم زدومضریها 
مجبور شدند با یمنیها همکاری کنند وا گرعامل‌های قوی دربین نبود؛ این همکاری 
امکان نداشت. بکی‌از موضوعهای جالب اپن بود که پمنیها در زیر لوای حارت‌بن 
سریج رهیر مضربها قرار کرفتند. حارث همهٌدسته‌های شورشی وانقلابی ومخالف 
بنی امیه رایکجا گرد آورد » وجبهه نیرومندی به منظور سر کوبی دستگاه دولت؛ 
در ماورالنهر دراواخر دوره حکومت جنید درسال۱۱2 هجری تشکیل داد. 

درزمان حکومت عیدالله یعنی درسال۱۱۶ هجری دامنه انقلاب به فاریاب و 
بلخ نیز کشیده شد. انقلابیها به جو زجان وطالقان ومرورود ومرو خحراسان مستو لی 
شك زد , درصف سیاهیان حارن سواران نامی عرب از قیله هاي ازد و تمیم و نیسز 
اپرانیان و جودداشتند. حارن درهمه‌جنگهاعلت‌دست زدن به‌ جنگ رابه‌جنکجو بان 


پیداشدن حارث‌بن سریج / ۱۰٩‏ 


توضیح‌می‌داد ودرخو استهای‌مر دم را دربر ابر حکومت‌مطر حمی‌ساعت وا گردستگاه 
خحسلافت به‌درخو استهای اوتوجه نمی کرد بزور درخواستها را به‌دو لت می‌قبولاند 
حارت از جمله انقلابیهابی‌بود که می‌شو است تغییر ات بنیانی در جامعه ایجاد کند 
که به‌ز ند کی بهترمردم منجر می‌شد. مبارزه حارث به خاطر قتل وغارت و هدفهای 
حصوصی وقیله‌ای نبود. وقتي حارث روی به‌بلخ آورد تجبی‌بن ضییعه مری و 
نصربن سیار دربلخ بودند. 

حارث آن‌دورابه کتات وسنت‌وبعت به‌نعود دعوت کرد. قطن‌بن عبدالرحمن 
جزی‌باهابی وه حارت کشفت: «ای‌حارت تو مردم رابه کتات شحد او سشت رسول دعوت 
می کنی | کرجبرئیل دردست راست‌تو ومیکائیل در دست‌جپ تو قرار گرفته‌باشند» 
به‌حدا من دعورت تورا نمی‌پد بر ۰0» 

پافشاری قطن باهلی در جنک باحارت دلیل صمیمیت او به اموپان و نفرت 
احتماعی است که‌بین‌انقاد بیها وسکومت درخحر اسان به وجود آمرده بود زبر اهر يلك 
از این دودسته حوادث تاریخی را از دید خاصی دزنظر می گرفتند که از اساس‌با 
دم متفاوت بود. نتیجة این اختلاف سیاسی تشکیل يك‌نو ع قطب‌بندی سیاسی بود 
که پیروان اصلاحات را ازاشرافیت طبقه حاکمه جدا می کرد. طبقات حا کمه» هر 
نو ع عقب‌نشینی را مخالفب منافح اعر اب و اسلام تلقی می کردند و از همان آغاز کار 
دربرابر اصلاح طلبان مو قعیت سر سختانه‌ای اتخاذ کر دند. و وفتی جنیش اصلاح 
طلبان‌منتهی به‌قیاممسلحانه شد و ضع‌طبقات حا کمه در قبال اصلاح طلبان‌سر سختانه‌تر 
گردید. قیام مسلحانه توفیق یافت وتمام طخارستان را فرا گرفت معاون پادشاه تر 
طخارستان علیا جیغویه و امیرختل‌به حارت پیوستند. وففط مرو وابر شهر درمغرب 
حراسان دردست‌عاملان خلیفه اموی باقیماند پس از اینکه حارث به‌شهرهای و اقسع 
در کنار رود سیحون مسلط شد » وجوزجان را مقر خود قرار داد جهت مشاوره‌در 


امر انقلای و اشخال مرو و اداره امور منطفه های تحت تسلط خوبش ستاد خود را 


۰۵ / حکومت بنی‌امیه درخراسان . 


دعوت کرد. این کار دلیل پیشرفت سیاسی و جنکی واداری حارث در یشرفت امر 
انقلاب بود. ستادحارث مر کب‌بود ازوابقه بن زراره عبدی ودجاجه ووحش‌عجلی 
وبشربن جرموزوابا فاطمه » حارث آنان را مخاطب ساخته و کشت: «به‌نظر شماجه 
می‌ر سد؟ و عواست که از نظر وی درحمله به‌قو ای حکومت بشتیبانی کنند. لیکن 
آنها با این نظر مخالفت کردند. زبرا آن موقح درهء‌رو دعورت حارث گستر ش‌نیافته 
بود و در ابتدای امر پیروانی از روحانیان ومردم از آن‌استقبال کرده بودندبه‌طوری 
که عاصم‌خبر دارشد مردم مرو باحارث مکانبه وپنهانی با اوبیعت کرده‌اند. به‌محض 
شنیدن این خبربه‌ابرشهر فرار کرد به‌امید اینکه از خلیفه کمك‌بگیرد و بتو اندیه كمك 
سپاهیانی که از شام می‌رسند؛ جلو پیروان حارت رابگیرد. حارت باشصته ز ارنفر 
از سر باژ ال مسلمان که دسته‌های سوار ازد و تمیم ودهقانان جوزجان وفاریاب و 
نیر و های‌پادشاه طالمان‌و قریامس ودهقانان مرو جزء آنذ‌بودند» به‌شهر مروحمله کرد 
حارث سعی کرد باعاصم‌ین عبدالله باب مدا کره را پاز کند و خو استهای انملابیهای 
عر اسان وماورالنهرراباوی درمیان بکذارد تاشاید کار از راه مسالمت آمیز پیشرفت 
کند. لیکن عاصم‌بن عبداللهفر ستاد گان حارث‌را ثذپرفت و کار میان آندو به‌جنکت 
کشید حارت مجبورشد که از شهر مرو دوریشود. ابتدا هو است که عاصمبن‌عبد الله 
موافت کند که او ثیروهای ودرا از مرو بیرود‌برد. عاصم پیغام داد که‌من‌تضمین 
نمی کنم که تو بانیروهای خود از مروبیرون بروی. درسال۱۱۷ هجری حارث‌سعی 
کرد که مجلس مناظره باعاصم تشکیل دهد. اواين تقاضا دا نیز رد کرد. 

علت اینکه حارت سعی‌می کرد باعاصم مناظره بکند این‌بود که حارت‌حس 
می کرد که عاصم تمابلاتی نسبت به‌عدفهای اودارد. شابد علت‌عزل عاصم از سوي 
هشاء‌بن عبدا لملك همین بود. 

هشام که از نظرات عاصم وتماپلاتش به حارت سوء ظن داشت عاصم را از 


حکومت عر اق‌بر کنار کرد وا لدین‌عبد الله‌فسریر اجانشین‌اوساعت. خالد نیزیر ادر 


پیداشدن حارت‌بن سریج / ۱۱۱ 


حود اسداللّه‌بن عبدالله رابه‌این کار کماشت وماموریت خراسان داد. به‌ایسن ترئیب 
خراسان از نظر اداری به‌جای هشام تابع عراق شد. عاصم قبلابه خلیفه گفته بسود 
حراسان بهتر است از نظر اداری تابع عراق‌باشد زیرا فاصلاً آنجاازدستگاه علافت 
امیرالمومنین بسیار زیاد است. از جنبه‌های سیاسی واداری پيشنهاد عاصم بسیار 
اهمیت داشت تصمیم خلیفه برعزل عاصم و تعیین اسدالله بن عبدالله قسری‌به‌جای‌وی 
اوضاع جنگی و جنگ باحارث‌بن سریج را د گر گون‌سانعت وتناسب نیروهابه‌نفع 
انقلابیها تغیبر یافت. عاصمبن عبدالله پس ازعزل جانب انقلاب حارت را گرفت و 
نظر سیاسی خود را تغییر داد. تا آنجا که در مقام عقد قرارداد همکاری‌باحارث‌بن 
سر یج بر آمد که متفقاً به‌شام حمله کنند. به موجب اپن هم‌کاری حارث می‌تو انست 
درهر نقطه خر اسان که مایل باشد اقامت گریند سپس متفقاً باارسال نامه جر بان رابه 
هشام اطلا ع بد‌هند که همه مر دم مر اسان طالب اجرای کتای دا و سنت پیغمیر 
هستند وا گر او ان پيشنهاد را ردبکند هردو متفقاً برضد اوقیام خواهند کرد. بعضی 
از روسا وسردسته‌های انقلاب این نامه‌را امضاء کردند . بین دو طرف ۱4۰ کراتي 
جهت اجرای این نقشه آغاز شد لیکن آمدن اسدین عبداله والی جدید خر اسان و 
غافلگیری عاصم‌بن عبدالّه وحارث‌بن سریج درتنظیم سپاهیان کافی اتحاد سیاسی 
بین آندو دابرهم زد . اسدین عبدالله رسو خ اندیشه‌های انقلابی حارت رادرمردم 
حراسان وسیاهیان آن سامان‌به‌فراصت دریافت. ازاین‌رو در جنگ با آنان‌بسپاهیان 
شام تکیه کرد. جناح راست ارتش او که از شامیان تشکیل می‌شد مر کب بود از 
فلسطینیها ومردم قنسرین و قبیله‌های «ازد وتمیم» و جوزجان و جناح چپ ارتش را 
شامیها ومردم ربیعه واهل حمص واردن تشکیل می‌دادند. جلوداری سپاه او را نیسز 
شامیانسی از مردم دمشق وشرطه وپیروان خاص اسدین عبدالله تشکیل می‌دادند . 


بنی اسدین عبدالله همةٌ سپاهیان‌شام را در بخشهای ارتش خود تقسیم کرده 


۷۲ /حکومت بنی‌امیه درخر اسان 


بود تا واحدهای خود رابه‌اپن‌ترتیب تقویت کند و برهمة قسمتها مسلط باشد و حطر 
حیانت ودودستگی را تقلیل دهد. وضع عاصم‌ین عبداله‌هم از جنبه روحی وهمم‌از 
جنبه دفاعی دشو اربودزیر اعاصم فقط برمرووناحیه ابرشهر در خراسان تسلطداشت 
و حارث‌بن سریج نیز مرورود را در اختیار داشت . اسدبن عبدالله با ارتش تازه 
تفس خحودحمله کرد و مرا کز سپاهیان خسته و فرسوده عاصم را اشغال کرد. به‌این 
ترتیب مذا کرات جهت عقد فرارداد واتفاق جنگی بین عاصم و حارث ناتمام ماند 
وحارث درسال۱۱۸ حجری‌به‌سوی طخارستان وماورالنهر عقب‌نشینی کرد وخودرا 
از وضع دشوار ی که درجنکّث پیش آمده‌بود؛ جات داد. وبه آنن ترس جنگ به 
ضرر مردم خراسان پایان یافت. 

در ماوراعالنهر سارت‌بن سر یج محیط سیاصی و اجتماعی را آماده انتلاب 
می‌دید. زیرا مردم آن سامان به‌طو ر کلی باسیاست‌امویان ورفتار دهقانان‌وحکومت 
خراسان مخالت بودند. اوضا عاقتصادی و اجتماعی ووصول مالیات و نبودن‌عدا لت 
اجتماعی ورفتاراشراف عرب با آثان که می‌دو استند بر زمینهای حاصلخز دست 
باپند مردم ماورالنهر راپه عشم آورده بود. به این‌جهت مقدم حارت را گرامسی 
داشتند ودر مخالفت‌بابنی‌امیه به او پیو ستند. 

انقلاب حارث‌بن‌سریجدرماوراءالنهر د گر گون شد. درمنابع قدیمی‌درمورد 
تشکیلات اداری و نظام حکو متی سحارث و و ع مالیاتهایی که او وصول می کرد » 
مطلبی نوشته نشده‌است. لیکن احتمال دارد که انقلاب حارت‌به‌ صورت يك قیام 
عمومی دربخش اوری اسلامی علیه بنسی‌امیه در آمده باشد و فرا کیرنده همسة 
و استهای مردم ماورالنهر ومنطته‌های دیگر خحراسان باشد حرده مالکان وبیچیزان 
زیر پرچم‌حارت گرد آمده‌بودند وطالب تعیین حا کمان‌عادلی که دارای حسن‌شهرت 


ناشند شد‌ند . پشر بن جر موز» ابو فاطمه ابادي وعکر مه و عده دیگریازمردم صاحب 


پیداشدن حارث‌بن سریج / ۱۱۳ 


بصیرت درامرانقلاب به فعالیت انقلابی وتبلیع درشهرها وروستاهسا پرداعتند و 
مردم رابرضد امویان شوراندند. ازجمله درشهر ترمد بسیاری از مسردم فقیر دود 
آنان جمع شدند. 

اسدین عبدالّه اهمیت انقلاب حارث‌بن سریج وخطر احتمالی آن را نیت 
به مو جودیت و مت درخراسان درك کرد وبه تأشر آن درفعا لیت بسی‌عباس در 
سرزهین حراسان پی برد ازاین رو به شدت عمل بی‌سابقه‌ای دست زد . مر سز 
حکومتی حود را به‌بلخ انتقال داد و آن شهر را درسال۱۱۸ هجری مر کز حکومت 
ود قر ار داد در بلج عده زیادی از اعر اب بودند که اسد در زمان سکومت او لیسه 
عود درسال۱۰۷ هجری آنها را به آن شهر کوج داده بود. ایسن اعراب صاحب 
شغل وحرفه بودند غالبا بازر گان و کشاورزبودند. وبامردمان ساکن آن شهر جامعه 
جدیدی به وجود آورده بودند که پشتیبان حارث‌بن سریج بودند. 

اسدپر ای آن بلخ رابه مر کزیت انتخاب کرد تابتواند براوضاع تسلطیابدو 
به‌مر کز انقلاب نز ديك‌باشد. 

دهفا نان بلخ وطر فداران اسد طالب این کار بودند و می‌خحو استند مشکلانی 
راکه حا کم سابق عاصم‌بن عبداللّه ب‌وجود آورده بود برطرف سازند. اسد جدیع 
بن‌علی کرمانی ازدیرا جانشین خود تعیین کرد وطرفداران جنیدهیلتی را که عاصم 
زندانی کرده بوو آزاد ساعتند. 

اسد آماده جنکث باحارث‌بن سریج در سرزمین ماورالنهر شد . شهسرهای 
بسیاری را که به دست حارت افتاده بود پس کرفت و سیاست نمشونت و نسرمش 
را با هم به‌کار پرد . سپس به جنگ طخارستان وفتح آذجا پرداعت . طخارستان 
دز دست مردم برژه که تغلبی و طر فدار حارت بسودند افتاده سود . جانشین وی 
کرمانی ابن شهر را محاصره وفتح کرد وهمةً جنگجویان آن شهر رابه قتل رسانید 


ومردم آنجا رااعم ازاعر اب وموالیان به‌اسیری گرفت ودر بازارهای بلخ به‌عنو ان 


۴ حکومت بنی‌امیه دز خر اسان 


برده فرو ندت. باردیگر در سال تنعل به طخار ستان حمله کرد و به تععصب حصاقان 


جیغو یه وحارث‌بن سریج و پیروآن آوپرداست. در سال ۱۱5 هجری پس از قتسل 
خاقان لقب ترله از آن دیار بر افتاد. 


مت ما بو ۳[ 


نصر بن‌سیار وسیاست اصلاحاتی او 


و سس 


۰۲ ۲ دح ی ۷۳۷-۱۴۹ میلادی 


درماه رحب سال ۰ ۱۲هجری نصربن سیارجانشین اسد در حکو مت خر اسان 
شد . بو مرف بن عمر که به جای خالدین عبدالله قسری والی عراق شده بسود» بسا 
این انتخاب مخالف بود ومی خو است جعفربن حنظله رابه عراسان بفرستد .لیکن 
حول در کار دخالت کرد وصرین سیار رابرای این کار انتخات کرد. 

والی عراق یوسف‌بن عمربانصر بن‌سیار موافق نبود ولی هشام‌ین عبداله‌لكث 
حلینه اموی از توانائی جنکی واداری وسیاسی نصر اطلاع داشت. 

نخستین اقدام نصربن سار درحراسان بر کنار ساختن کسانی‌بود که مخالف 
سیاسی وی بودند. همه ماموران اسد را ازکار بر کذار کرد وخندقیها پابنی تمیم را 
به‌جای آنان گماشت . مسلم‌بن عبدالرحمن‌بن مسلم را مامور بلخ کرد و حارث‌بن 
عبداللّه مشر ح رایه هرات فرستاه مشاح‌بن بکیربن وشاح به‌مرو وزیادین‌عیدالرحمن 
قشری رابه‌ابرشهر وابوحفص‌بن علی شحتنه رامامور حوارزم ساخعت. و قطن بن قتیبه 
وادسعد فر سمان. یکی ازشامان که بمانی بو دبه‌تصر گفت: «من‌جنین تعصسی رادر 
گذشته ندیده بودم؟ نصر جواب داد بلی در کذشته دورتر نیز چنین تعصبی وجود 


دك | کت 


۱۱۵ 


۶ ۸ حخومت بنی امیه درخر اسان 


نصر وقتی از اعضای حکومت خود اطمینان حاصل کرد یه تنظیم سیاست 
داخعلی وحل مشکلات خراسان و بخصوص مشکلات حل نشدنی ماورالنهسر دست 
زد . سیاست نصر عبارت بود از ایجاد راه حلهای قبول کردنی که بتواند تضادهای 
موجود بين مردم خراسان ونظرات سیاسی واقتصادی بنی‌امیه را در عراسان حل 
کند. تضادهائی که ب‌صو رت انقلات مسلیحانه به رهبری حارث‌بن سر یج ژماهدار 
عرب بروز کرده‌بود. 

نصر نخست بر خحلاف اسد مقر حکومت ود راازبلخ‌به‌مرو انتقال داد.یعنی 
جائی‌را که درحاشیه‌فرمانروایی عرب قرارداشت‌به‌مر کز آن تغییر داد و به‌این‌ترتیب 
از نظر جغرافیائی تکیه گاه نعود را محکمتر کرد. سپس سیاست اصلاحاتی خودرا 
درصحنه اجتماعی واقتصادی که به شر ح زیر محلاصه می‌شد آغاز کرد. 

نخست وضع مالیات جزیه رامنظم کرد. به‌این ترتیب که پیشوایان بهود 
جسزیه پهودیان و پیشوایان مسیحی جزیه مسیحیان و مرزبانان فارسی جسونه 
مجو سیان راوصول می کر دند. مجو سیان‌طیعاً اکثریت را تشکیل می‌دادند.درنتیجه 
دهفا نان از دست‌اعراب مسلمات وشدت عمل وتوهین آنان در وصول جزیه نجات 
دافتند, سپس وصول خراج را منظظم ساعت وترتیبی داد که حراج شهرها ونواحی 
و زمینها هريك جداگانه صورت ابتی به‌نعودبگیرد. میزان حراح‌راازنو تعیین کرد 
وازهمه مالکان اراضی یه نسبت زمینی که مالك بودند اعم‌از اینکه مسلمان باشند با 
غیر مسلمان که تابع دو لت اسلامی» هستند » و صول می‌شد. بین مسالیات خراح - 
که ازاین پس تنها نام عراج داشت. وشامل مالکان اراضی حتی مسلمانان می‌شدو 
مالیات سر اثه که نام جز به‌به‌نعود گرفته بود وازغیر مسلمانان دریافت می‌شد تفاوت 
قائل شد. ‏ 

نصربن سیار برای ملعبه در امور مالیات خحراسان حدی قائل شد. تا به‌ابن 
ترتیب بتواند همةً عناصراصلاح طلب را که‌تمایلی به‌جنیش انقلایی حارت‌بن‌سر پج 
داشتندء يا مانند جمعیت ابوصیداء صالح‌بن ظریت نظیر ابو فاطمه ایادی و هتیسم 


عبر بن سیاز وسیاست اصلاحاتی او 7 ۱۱۷ 


شبیانی ور بیعبن‌عمرآن تمیمی و ثابت بن قطنه‌شاعر که به‌نام جمعیت مبلغان برابری و 
عدالت‌نامیده مي‌شد نك ودرانة‌لای‌حارت شر کت کرده نو دید دور حودجمع بکند. 
لیکن ناپایداری و ضع‌خراسان که معلول وضع‌ناپا بدارشام وتزلزل‌اوضا ع‌سیاسی آن 
سامان بود جهت اجرای سیاست اصلاحی نصر مجال کافی باقی نگذاشت. 

سپس تصر تلاش کرد برتر کها تسلط يافته وبه وسیله جنگ سیطره اعراب‌را 
برماورالنهر تامین کند . به‌این‌جهت جنک کنان تا بلخ پیش رفت و نظم و قانون 
حکومتی را در آن منطقه مستترساعت» سمرقند واشروسنه را فتح کرد در ارتش‌او 
بسیاری ازموالیان طر فدار حکومت بودند. بعد روبه سوی چاچ نهاد در آن موقح 
کورصول درجاج بود. این سردارفاتل خاقان بودوجهار هزارنفر سپاهی دراختیار 
داشت پس از يك جنگك سخت کورصول به‌دست سپاهیان نصر اسیرشد نصر اورا 
به‌فتل رساند وجنازه‌اش را در کنار رودخانه به‌دار زدحارث‌بن سریج درصف‌تر کان 
با اعراب می‌جنگید تنها اونبود که‌با ارتش‌نصر ین سیار جنگ می کرد بلکه‌بسپاری 
از اعراب وایرانیان در صفوف ارتش‌ترك درجنگت شر کت داشتند که پس‌ازشکست 
مرو به‌میان تر کان گریخته بودند. کورصول ترلك که هفتاد ودوبار با اعراب‌جنگیده 
بود سرانجام به‌فتل رسید وباقتل او نظم سیاهیان ترك درهم ریخت ونر کهافر مانده 
لایقی نداشتند که آنانرا در جنگ رهبری کند. وبه‌این ترتیب ت رکهاازنیل به‌استقلال 
وبرابری با اعر اب محروم ماندند. 

باشکست کورصول شخصیت حارت که همان خحواستهای کورصول رادنبال 
می کرد آشکارترشد. و توانست پابگاه انقلابی ودرا توسعه داده و انقلابهایمردم 
سغد راصورت اسلاعی بدهد و به‌صورت قیام علیه حکومت بنیامیه در آورد.ما لکان 
اراضی اعرات وابرانبان وبازر گانان بزر گگ واشراف نو پاهمه علیهحکومت‌بنی امیه 
قیام کر دند. دستگاه حا کمه سعی کرد که این انقلاب اجتماعی را که قسست عمسده 
سرزمین حراسان را درب گرفته بود ازمیان بردارد . نخستین اقدام مقامهسای هیشت 


سجا کمه نحر اسان اجرای اصلاحات‌اساسی بو د که نصربن سیار وضع کرده بود. آو 


۸ / حکومت بنی امیه درغر اسان 


سعی کرد حارث‌بن سریج صا حب پرچم سیاه را يك‌نفر مرند و کمراه وبدعت کذار 
۳ ۲ ۳ ۰ + و۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ت‌ ۹( 
معرفی کند زرا او باجهم‌بن صفو ان آندیشمند اسلامی که از پلخ به‌ترمذ تبعیسد شده 
بود بیمات اتفاق بسته بو ۵ . مفامهای حا کمه به این و سیله می حو استند افکار عمومی 
رابه سوری حود جلب کنند ومردم را از صفوف‌انقلاب بر کنار ساز ند لیکسن پیروان 
۱ جهم بن صفوان مکی بهابامحرز غلام بنی اسب ازدی امل بلخ ویا بقولی‌ترمذی 
و با مسعر قد یت تاریخ ۹۳۹ و کود کی ومیزان تعصی ات و استاذدان او روشن نیسمست 
لیکن معروف است که فلسفه‌مذهبی خود را از جعدبن درهم فراگرفته است. این فلسفه 
بعدها در ماوراءآلنهر تعییر شکل داد جهم ۴ حعذبن درهم در کوفه ملاقات کر د, جهم 
اوایل عمرخود در کوفه اقامت داشت و با نهضت علمی و ادبی آن شهر ارتباط داشت. 
ووش تأویل و عادم اکتفاه بهحدیت را درآن شیر فرا دُرفت دهد ضا به عللی دهم به تر مد و 
بلخ مراجعت گرد و با مقاتل‌بن سلیمان متونای ۱۰ هجری دربلخ ملاقات کرد. جهم در 
مذهبی‌وزند گی اجتعاعی و معسر زسمی مذهبی بدشماز می‌ر فت جییچ بر خوردهای سحتی پا 
سلیمان پیدا کرد و بر اثر تفود سلیمان ید تر مد تبعید شد, دو این شهر کسه حارت بن سر یج 
ائتلابی حکومت می کرد ارتباط بین‌آن دو نفر پر قر ار شد حهم یکی از بزر گتر ین شخصیت. 
های اندیشمند اسلامی است که تأثیر بسیار ی درفلسفه مذهبی‌وتفسیر بیطرفانه حقایق‌سیاسی 
ومذهبی داشته است, 
حارت بن‌سر یچ دید یک انقاابی تجو ده درسیر تمدن اسلامی است 5 می کوشید اشتباد_ 
ها حدوعت *ر ی را ازبین دسر د و و قوانین اسخرمی و۱ اژ تنکناهایی که مناقم شحصی بل 
و و ۵ آورده پو ۵ جات دهد , و آن وا بو رت یه مدهیی که 4 اساس یکی و بر اپری 
وعدالت باشد اسبتو ار سازد, سر نوشت اين‌دوانتلابی به‌هم گره خورد, انتلاب برضد ماد 
اجتماعی ونر دیات عذهبی ۴ مسج اسر اثیلی که عبر سر امسوز مذهبی و پو‌ شا نده لسع ي با 
ثیر وهندی پیش ز قسنه , حهج علیه مد اهب هو ودو گانگی زردشتی‌ومانوی که داخل آساام 
شده پوشد پدشعدت قیام کرد و با بت وحدل درصدد از بين بردن آن بر آمد. حارت نیسز 


0 


اف سس ات 


نصر بن ٍ_ وسیاست آصطاحاتی او / ٩‏ ۱ 


حارن که انقلابیهای اصیل وطرفدار عدالت وبرابری‌واجرای اصول اسلامی‌بودند 
به‌این کو شش اعتنائی نکردند. زیرا اکثر پیروان حارت را کشاورژان فقیروضعفا 
که از دست اشراث ایرانی‌قدیم واشراف عرب رنج فراوان کشیده بودند» تشکیل 
میداد ند. 

شخصیت حارث‌بن سریج که نمايندة تشویش اجتداعی جامعه اسلامسی آن 
دوره بود» برهمه‌شخصیتهای دیکُر انقلابی غلبه کرد. این فرمانده تمیمی‌جبهه‌وسیعی 


تسس تست تست تست سس وج بر سك ۳۳ د تب تست تست مس بر 


شب 
میددان را ازشر استئمار گران به‌سود طبقات ضعیف و کشاورزان پاك می کرد و راه را جهت 
مسلمان‌شدن آنان فر همم می‌ساخت. با همه این احوال» مفامهای دو لتی‌سعی کردند جهم 
را به‌دهری مدهبی متهم سازند . عشام‌بن عبدانملك به نصربن سیار نوشت؛ «دربرابر تو 
مر دی فد علم کر ده است که نامش حیسم و دهری هءذهب است ار بر او دست پافتی 
بکشش, م» 

قاسمی می لوید: «جهم بن‌صفوان و پیشوایش حارث بن‌سریج احکام کتاب و سنت را 
اجرا می کردند و کارها را با مشورت انجام می‌دادند. ازهمکاری با فرمانروایان ستمگر 
خودداری مي کردند وهمکری وقبول عطاپای آنها را رد مي کر دند. 

دهرپان به خدا و پیعمیر معتقد نیستند لیکن جهم مردم را به کتأپ و سنت دعوت 
می‌کرد و با تحریف کنند گان میانه نداشت ودرمسائل صفات خداوند مجتهد بود شایسته 
نیست لسه او را به دهری بودن متهم کنیم پس از پیوستن جهم و حارت مفهوم انقلدب 
د گر کون کشت و انقلرب كت قاسته اجتماعي .اه خود تسرفت. رویدادها و جنگهانی که 
در آرفت فاسفد حهم را درخشند کی داد و به منوله نخستین خشت فلسفه انقلابی اسلامی 
بو ۵ ۹-1 بر ضد تحریف و حشو و زواند بر خاست. این خسشت ائقلابی آغاژین » یت قرف 
اسلزمی روشن به وحود آوردکه از تأثیر اسر اثیلیات واندیشه‌های خارجی‌درمورد خافت 
فرآن ونفی صفات‌و رویت» بر کتار بود. +۳۵ درجنگی که درسال ۱۲۸ هجری علیه بنی امیه 
کرد به تتل رسید. ولی‌فلسنه او اساس انقخربیهانی شد که درخر اسان وماوراءالنهر بعدها 
اتفای افتاد 


۲ ۱ / حکو مت بمي امد درخر اسان 


از اعراب وتر کها وایرانیان و انقلابیهای مومن به وجود آورد . حارت علاوه بر 
این يك شخصیت اندبشمند بود در ابتدا يك‌نفراز انقلاببهای غلات خوارج بود او 
بعلت نقاتص علافت نه‌اد عای‌شعلافت می کرد ونه کسی رابه‌این امر دعوت‌می کرد 
در اننای جنگهایی که بین‌اعر اب وتر کها درعراسان باشر کت اودر گرفت. نظر ات 
تعوار ج وپیروان رجعت در وجود او درهم آمیخت وبه صورت نظرات انقلایی 
در آمد که او را واداربه قیام علیه ساطه اموبان درعر اسان وماورالنهر کرد . حارث 
شدیدا نظر ات امویان‌را که‌می کفتندومصلحت اسلام‌با مصلحت دولت جدا نیست و 
به‌دست آوردن قدرت درحقبقت يك موفقیت مذدهبی است» » مورد انتادقر ار داد. 
طرفداز ان صمیمی بنی‌امیه معتقد بودند که کارهای بنی امیه ببه‌سود اسلام است و 
بتی‌امیه به‌اسلام صمیمی هستند. 

سحارن بین منافع حکومت ومنافع اسلام فرق قائل شد ودرحواست لو 
قوائینی را که به‌سود حکومت وبه‌ضرر مسلمانان واسلام بود مانند مالیات سرانه 
«جزیه» را که از تازه مسلمانان اعد می‌شد کرد. 

نصر بن سیار عو است‌به منز له مانعی‌جاوی تحول شخصیت انقلابی‌سارت‌ین 
سریج قر ار گیرد او پس ازاینکه کورصول فرمانده تر کهای انقلابی کشته شد نقشه 
جسورانه‌ای جهت تصفیه مشکلات ماورالنهر طر ح کرد. 

نصر می‌دانست که انقلاب حارث جزباجنگك وسر کوبی اوتمام نخو اهدشد 
زیرا اتقلاب حارت يت انعلاب اجتماعی بود وتاعلتهای آن وجود داشت‌بارهبری 
هررهبر دیگری ادامه مي‌یافت. 

نصر به ریشه‌های اجتماعی انقلاب توجه کرد وسعی کرد با اصلاح اوضاع 
عمومی‌انقلابر! ازریشهبر اندازد. نقشه مسالمت آمیزی که شامل دلجوئی و تصفیه 
مشکلات بود طر ح کرد. تا باین وسیله تررکها رااز انقلای حارت دور سازد و آنان 
رابه سوی خحود جلب کند. به‌سخدیان که در انقلاب شر کت کرده بودند اجازه دادبه 
سرزمین خودباز گردند. لیکن آنان شرایطی قائل شدند. باهمةٌ اینکه‌نصر براوضا ع 


تصرین سیار وسیاست اصلاحاتی او / ۱۳۱ 


نظامی و سیاسی تسلط داشت» شرایط سغدیان را پذیرفت از آن‌جمله بود عفو کسانی 
که از سغدیان مر تد شده بودند با اینکه اموبان برای حفظ قدرت‌اسلام با این‌عمل 
بشدت مخالف بودند لیکن نصربن سیارتشخیص داد که قدرت اسلام فقط با حسل 
مشکل ماورالنهر که موجودیت جه-ان اسلام آن روز را تهدیسد می کرد میسر 
شحو آهد بود. 

شرط دبگکر این بود که دریدهی که‌یکی به دیگری دارد به آنان تجاوز نشود 
وامو ال مسلمانان که دردست آنان است فقط پاحکم تاضی وشهادت اشخاص عادل 
از آنان بازپس گرفته شود.نصربن سیار بر علاف‌سر ان‌عرب باسغدیان تحوشرفتاری 
کرد. به‌عاطر ایتکه حارث بن سریج راضعیف کند و شیعیان عباسی وزیدی را 4 
روز به روز عده‌شان زیادتر می‌شد» سر کوب سازد. 

پس ازاینکه زیدین علی درسال۱۲۲ هجری در کوفه به‌قتل‌رسید طرفدارانش 
به‌نعر اسان پناه آوردند حا کم عراق در پی فرصت می گشت که روابط بین نصربن 
سار و خلرفه اموی‌هشام پن عبدا لملثر اب رهم بز ند. درسال ۲۲ ۱هجری که نصر بن‌سیار 
نز ديك بود مشکل ماورالنهرراحل کند یو سف‌بن عمرحا کم‌عراقحکمبن صلت را 
به شام فر ستاد تا از حلیفه بیخو اهد که خر اسانر! جزء قامر و اوبشناسد؟ و تصو بن‌سیار را 
بر کنار سازد. لیکن هشام جواب داد «حکم پیغام‌تورابه من رسانید کار نصرین سیار 
رابه نعودش وا کذار کن». 

درسال ۱۲۴ هجری جنبش عباسیان به‌وسیله ایومسلم خحراسانی در حراسان 
به فعالیت برداعت. باپیدایش نیروی سیاسی تازه (عباسیان) وضح‌سیاسی خر اسان 
پیچیده تر شد وتسلط بر آن دشوارتر گردید. نصربن سیاریکی ازلایقترین سران عرب 
بود که حکومت راسان رابه دست آورده‌بود. 

درقبال مشکلات» شکیباتی وشجاعت بخرح می‌داد. ابتدا به‌دفع انقلاب 


حارث‌بن سر یج پبردانعت وباشر ابط سخدیاب مشروط براینکه حارت راازمیان شود 


۷۲ / ححومت بنی‌امیه درخر اسان 


بیرون کنند موافقت کرد. سغدیان نیزحارث راازمیان خودبیرون کردند وبه‌فاریات 
فرستادند. حارت تازمان آغاز فتنةٌ شام» پس‌ازقتل و لیدبن یزیدین عبدالملك که در 
سال۱۲۶ هجری ۷۷۶ میلادی‌اتفاق افتاد» در آن شهر بود. 

سال۱۲۶ هجری سال آغازشکست‌سیاسی بنیامیه وزوال به‌هم پیو ستگی آنان 
بود. باشکست آنان نیروی تعصیات‌قدیمی قببله‌ای شکفته‌تر شد . 

پس از و لیدین یزیدین عبدالملك خلیفه شاعر یزیدین و لیدین عبدا لملك به 
تعللافت رسید نخستین اقدام اوبر کنار کردن یو سف‌بن عمر والی عراق‌بود.و به‌جای 
وی منصورین جمهور را به‌حکومت عراق و خراسان تعیین کرد. این منصوراز جمله 
کسانی است که علیه ولید قیام کرد و اورا در قصرش به‌قتل رسانید. 

تصرین سیارحاضر نشد که حکومت خر اسان رابه منصوروا گذار کند ووقتی 
از کشته شدن و لیدباعیرشد » به کازهایی که ذیلا شرح مي‌دهیم مبادرت کرد. 

یعفوب‌بن یحی‌بن <صنین راحا کم طخارستان علیا وسعدین عبداله لشکریو 
سپس ابان‌ین حکم‌زهرانی راحا کم‌عوارزم کرد. مغیرةین شعبه جهضمی رابه‌قهستان 
فرستاد و به آنان دستور داد بامر دم حو شر فتازری کنند و مر دم رابه‌بیعت باعود دعوت 
کرد ومردم دعوت اوراپذ بر فتند. نصر به‌این و سیله سر اسان را از هسواوهوسهای 
سیاسی این و آن حفظ کرد وبه دستورهای والی که از سوی منصور حاکم عراق 
فر سئاده شده‌بودء و قعی‌نگذاشت. 

منصور برادرخود رابه حکومت ری وخراسان فرستاده پودنصر اجازه نداد 
که او در کارها مداحله کند . صر منتظر دستورهای حخحلیقه بود و نعشه‌های اصلاحی 
نجود را که دررسختگیری‌نکردن درم‌ورد کشاورزان ومتو قف‌ساختن ساخعتمان‌دژهای 
نظامی و حفر جاهها بود» قبلا اعلام کرده بود. او خشم کشاورزان راکه از توسعه 
مالکیت وتسلط براراضی ازجانب‌امویان ناشی می‌شد» قبلا حس کرده بود طرز 
رفتار مساموران و مسالیات بگیران را ک» کشاورژان رابه آوار گی تهدید می‌ کرد 


دمی ؛سند ید ۰ 


نصربن سیار وسیاست اصلاحاتی او / ۱۲۳ 


بز بد خلیقه تحت تاثیر افکار قدری قرارداشت که بافلسفه اندیشمند انقلابی 
ماورالنهر جهم‌بن صفو ان مءاز گاری نداشت. نصر بن‌سیار سپس‌به‌حل مسالمت آمیز 
مشکل فرغانه پرداعت وازاین شهربه شهر چاج رفت وتوانست آرامش‌رابه‌سر اسر 
ماورالنهر باز گرداند. 


خروج یحی بن زیدبن علیی ووضع سیاسی خراسان 
سال ۱۷۵ هحری ۷۳۲ میلادی 


تحول حوادث سیاسی درشام وعراق وانعکاس آن درخراسان به‌علت‌شباهت 
تر کب اجتماعی و اوضا ع سیاسی و اقتصادی‌این منطقه‌ها» منجر به آن شد که نصربن 
سیار نقشه اصلاحی خود را تکمیل کند وحوادئی راکه در عراسان پیش آمده بود 
چاره اندیشد . از جملةً این حوادت جنبشبحبی‌بن‌زیدین علی‌ابن‌الصین بن‌علی‌بن 
ابیطالب و جنبش ازدیها به سردستگی جدیع بن‌علی کرمانی (ازدی) بود . 
وضع سیاسی کلی خراسان پس از مرگ هشام بسن عبدالملاك خلیفه اموی 
با ظهور جریان سیاسی مخالف سیاست بنی‌امیه مناسب بود و از جنش‌هائی که 
طالب ستوط بنی‌امیه در خراسان و در دیکر منطئه‌ها حکومت عربی باشد استقبال 
شد . 
هنگامیکه در سال ۱۲۲ هجری ۷۴۰ میلادی زیدین علی در کوفه به‌قتلر سید 


فرز ندش بحی‌بن زددمخنیانه ازراه‌نینو | و مداین‌به خر اسان گربشت. بحیی آمیدو ار 


ی 


بو د که شعیان را در خراسان جمع کند وعلیسه بنی‌اهیه در سرزمینی که مساعد بو دب 
فیام به کند. بحیی وفتی به بلخ رسید نزد حرشی بن‌عمرداود رفت . و در آنجا بو ۵ 
که هشام بن‌عبدالملك در کذشت وولیدین یز ید خلیقه شد . 


۱۳۳ 


حروج دعمی‌بن زیدبن علی در... /۱۲۵ 


جاسوسان یوسف بن‌عمروالی عراق از این جریان مطلع شدند آوبه تصربن 
سیار نوشت : «یفرست بحبی را که نزد حرشی است تو قیف کنند» نصر به عقیلبن 
معقل ی عامل جود دز باخ مامور نت داد که دست از سرحرشی بر ندارد تابحیی 
بن زید راتسلیم وی کند. عقیل حرشی‌را احضار کرد و ششصد ضربه شلاق به‌اوزد و 
گفت! گر یحبی راتسلیم نکنی حودت نابود خجو اهی شد. جر شی جو آت داد ره تحد | 
| گریحیی زیر پاهای من‌هم بود. من اورا به‌تو تسلیم نمی کردم هر کاری می‌خواهی 
بکن ۰ پسر حرشی از جای جست و به‌عقیل گفت پسدرم دانکش من بحبی را تسلیم 
نو می کنم. عقیل عده‌ای را با پسرحرشی روانه ساعت و او مخفیگاه بحی را ب4 
آنان نشان داد ویحیسی را تسوقیف و زندانی کردند و به‌ولیدبن پزید جریان را 
عبر داد و لید دستور داد او و پیروانش را آزاد کر دند نصر بحیی را آژاد کرد و دو 
هزار درهم خر ج راه داد که نزد ولید برود. می‌گوبند بحبی بن زید حیله‌ای به کار 
بست واز زندان گرپخت و از راه آبرشهر به بیهق رفت. در نا عده‌ای از شیعیان 
دوراو کرد آمدند و کفتند تا کی می‌خحواهی خواری بکشی؛ بك صد وبیست فردور 
او جمع شدند شاید فرار بحیی از زندان نصربن سیار به‌حقیقت نزدیکتر باشدز بر | 
و لید دستور داده بود که جسد پدر بحیی را دم درو ازه کوفه ازنخل آوبخته وسیس 
آن را آتش بزنند تاخا کستر او برباد رودانتظار صدور جنین رآفتی‌از ولد و نصر بن 
سیار که یحیی را آزاد سازند و به او جر ح راه بدهند که نسزد ولید برود » کاملا 
یمو رد ات . 

به‌هرحال بحی‌بن زید به سراحس رسید ودر آنجا اقاست کرد . تصربن سیار 
از دور مراقب‌حرکات بحیی بود. وقتی بحی‌به جوزجان رسید انقلاب و در اعایه 
حکومت بنی امیه آ شکار ساعت. ویحیی بصو رت يك میجاهد پرهیز کار حاو دنمو د 
مردم رابه خود دعوت کرد و روش انقتلابی خود را که هماث روش انقلابی پدرش 
رز بل بود » آشکسار ساخحت. روش او عبارت بود از دعصوت به کتاب حدا وسنت 


ی پیخمبر و دفا از بیچار گان و دادن آمو | که بزور اه آنیان ؟ فمه و دند و 
۴ 3 جِ» سس در ۳ اف گُ 


۶ ۸ حکومت بثی‌امیه درخر اسان 


تفسیم باداش عاد لا نه بین ستحقان وهمچنین بر کرداندن تبعیدنان به‌زاد گاه اصلیشات 
ودفا ع از اولادبیعمبر . 

روش انقلابی بحی‌از بسپاری جهات باروش انلابی حارتث در ماورالنهسر 
هماهنگی داشت‌با این تفاوت که حارث درانقلاب خود اساسا مسئله علافت‌را کنار 
گذاشته بود. شاید دوری وفاصله جغرافبائی مانع ازاین شد که بین یحیی و حارت 
ملاقاتی اتفاق بیفتد وهمکاری به و جود آید. 

بحیی سعی کرد که همه مخالغان سیاسی بنی‌امیه راکرد حودجمع بکند . از 
این‌رو سعی کر د دسته‌ای از خو ار ج را که «محکمه» نامیده می‌شدند ودشمی سخت 
بنی آمیه بودند درصفوف خود بپذیرد. لیکن یزیدبن عمسرو اورا آزاين کار منع 
کرد و گفت: 

«حطور می‌خو اهی از دسته‌ای کمك بکیری وبسه پشتیبانی آنان بادشمسن 
بجنگی درصورتی که آنان ازعلی و اهل بیت او تبسری می‌جو بنده » بحیی بر اثر 
ت و صیه بزیدبن‌عمرو ازاین کارمنصرف‌شد. نکته فوق نشان دهندهٌ هماهنگی‌شو ارح 
با زیدیه درقیام علیه خلیفه ستمکراست. 

جنگ بین یحیی‌بن زید وپیروانش وارتش نصرین سیار به‌سرداری عمروبن 
زراره در نزدیکیهای نیشابور اتفاق افتاد ویحیی دراین ابن جنک پیروزشد. لیکن 
نصر شحجاعتر ین سر دار ان حودرا که سلیم‌بن اجوز نو د به‌جنگگ بحبی فرستاد و او 
درجوزجان به یحیی رسید وپس از جنگ شدید بحبی‌بن زید به‌قتل رسید. 

می‌گویند مسلم‌بن احوز نارنی تمیمی درهرات بایحبی جنکك کرد و یحیسی 
به‌دست سورین محمدعزیز کندی به‌قتل رسید؟ ودرجوزجان جنسازه اورا به دار 
آویختند وتا قیام ابومسلم خراسانی جنازهٌ او همچنان برسرداربود . 

ابومسلم دستور داد جنازه رااز دار پائین آورند و براو نماز خو اند وجسدرا 
دفن کرد و اجازه داد که مر اسم سو کواری جهت بحیی درخراسان برب‌اشود. می- 
گویند الدین ابراهیم ابو داود بکری جنازه یحبی را از دار پایین آودد و نمساز 


خروم یحبی‌بن زیدین علی در... / ۱۲۷ 


خواند ودفن کرد. 

در معجم‌الادپاه نو شته شده4 است: « مسلم‌بن احوز والی بلخ و حجو زسانب از 
سوی نصربن سیاربود واوبود که پحبی‌بن زید. وجهم‌بن صفوان رابه قتل رسانید و 
سر آزان را در مرو نزد نصربن سیار فرستاد ونصر دستور داد سریحبی راازدروازه 
مرو آویختند مسلم‌بن احوزممي گفت من هم بهترین آفراد و هم بدترین آفراد را 
بل رساندم. 

همه کتابهای تاریخی معتقدند که قاتل جهمبن صفوان مسلم‌بن احوز بود که‌در 
زمان انقلاب حارث‌بن سریج در سال ۱۲۸ هجری اورابه قتل‌رسانید درصورتی که 
شهادت یحی‌بن زید در اواخر سال ۱۲۵ هجری با اوایل ۱۲۶ هجری اتفاق افتاد. 

و فتی‌ولید از کشته شدن یحیی خبردارشد به یوسف‌بن عمرنوشت:«ناراعت 
ترین‌مردع‌عراق راازشاعه‌درعت‌پایین‌بیاور و با آتش‌بسوزان وخاکسترش‌را برباد ده 
منظورش از مردناراحت بحی‌بن زبداست:» 

جنبش بحیی‌بن زیدبافتل آوبه‌پایان نرسید. زیرا این جنیش ریشه‌های‌عمیتی 
درخراسان داشت وبا قتل زیدین علی در کوفه وبیعت بعضی از مردم خر اسان‌به‌او 
درزمان هشام‌بن عدالماك شدت یافت. آژابن‌رو بحبی درعر اسان بین دسته همای 
مختلف پارانی داشت وبه پشتیبانی این یاران بود که درجوزجان علیه بنی‌امیه قیسام 
کرد وپیروزیهایی به دست آورد. وبرارتش بیشمار والی خر اسان که کار آزموده و 
جنگٌ‌دیده بودند در بعضی از جنگهاغلبه کرد. 

پس از شکست جنبش بحبی‌شیعیان‌عمومآوز یدیه بخصوص زیر پرچم علوی 
دیگری گرد آمدند. اینعلوی| گرچه نسبت مستفیم با آل‌علی‌نداشت لیکن به‌عاندان 
علی‌منتسب‌بود. نام‌این علوی‌عبد اللّهبن معاویه بن عبداللّه‌بن‌جعفر بن ابوطالب‌بود. او 
درسال ۱۲۷ هجری‌قیام کرد.در آن موقع اوضاع عراق باانقلاب مساعد بود. زیدیه 
زیرپرچم او گرد آمدند و ثایت قدمانه با بنی‌امیه جنگیدند. یکی ازاصول زیدیه قیام 
برضد امام ظالم است. به‌نظر زیدیه امامت جنبه فعالیت و تحرلك دارد وزیدیه‌در قیام 


۱۷۸ / حکومت بنی امیه در خراسان 


عبدالله نقش فعا لی بازی کردند و نهاو ند ودینور را که دروازه کوفه و بصره آن روز 
ب‌حساب می آمد ‏ متصرف شدند. این‌قیام | فُرچه در عراق‌باموفقیت اوروبرو نشد. 
لیکن دامنة آن به‌همدان وقم وری و اصفهان وفارس کسترش بافت و شهر اصفهان 
پایگاه قیام کنندگان شد. 

عبدالّه حکومت خود راتشکیل داد وعاملان حودرابه شهرها اعزام داشت. 
بر ادرانش حسن ویزید وعلی وصالح رابه حکومت استخر وشیراز و کرمان و فسم 
فر ستاد. همه بنی‌هاشم به‌او روی آوردند از حمله سفاح ومنصور . بعضی از اولاد 
بنی امیه نظر سلیمان‌ین‌هشام‌بن عبدالملك وعمرین سهیل‌بن عبدالعزیزین مرو آدابه‌او 
پیو ستند. به‌بعضی‌از آنان کاروبه بعضی دیگرپول داد. وبه‌این‌تر تیب موفق شد که 
تسلط خحودرا برمنطقة وسیعی از منطهههای حاوري اسلام گسترش دهد. عسده‌اي از 
خو ار ح که مرواذبن محمد آنها را از حود طرد کرده بودء به عبدالله روی آوردند. 
مرو آن‌ین‌محمد آحر ین خليفة بنی‌امیه اهمیت جنبش‌عبدالله‌ین مباوبه درعر اق‌وابرآن 
بخصوص درخر اسان که همهٌعناصر ناراضی وشیعیان‌علوی وعباسی‌وزیدی وخوارج 
در آنجاگردآمده بودند» بخوبی درك می کرد وتصمیم کرفت جنبش عبسداله را 
سر کوب کند ومانع ازاین‌شود که مخالفان به رهبری او متحد شوند. ابتدا اورا از 
عراق عقّب راند وبه تعقیب‌او درحاك ایران پرداست. به‌سپاهیان اودرجزیر ها لعرت 
ماموربت‌داد که‌عرد الشهرا تعقیب کنند. عبدالله از ب ابر عامر بن‌ضباره‌به‌عر اسان گریخت 
تحلیل نیروهای نصربن‌سیار دربرابرحارث‌بن سریج تمیمی وجدیع‌ین علی کرمانی 
ازروی تو طله‌های بی‌ددبی بومسلم جر اسانی‌همه وهمه وضع ندر اسان وماورالتهر 
را دشوارتر و پیجیده‌تر کرده‌بود. ومنجر به‌ضعت نیروی دستگاه خلافت درهمه‌جا 
و بحصوص درخحر اسات کردیده بود. عبدالله‌ین معاوبه درجنين اوضاع و احوالی به 
جر اسان رسید. حرزبت بنی‌هاشم در آنجا رسما به رهبری ابومسام حراسانی فعالست 
می کرد. عبدالّبن معاو یه آمیدو اربود که شیعیان بنی‌عباس به‌او به پیوندند . لیکن 
ابو مسلم اورا دستگیر وخفه کرد؛ وسرش دا نزد عامرین ضباره‌فرستاد. آوهم آن‌سر 


خروج یحبی‌بن زیدبن علی در..۰/ ۱۲۹ 


رابه‌شام نزد مروان فرستاد. بعضی معتقدند که ابو مسلم عبد الله راز نده تسلیم‌عامر بن 
شباره کرد وعامر اورا کشت وسرش دانزد مروان فرستاد. 

اوضاع واحوال‌سیاسی سرزمینهای اسلامی آنروزمردم رابه‌قیام علیه‌بنی امیه 
تشویق می کرد ولازم نبود که رهبران سیاسی کار آزموده مردم رابه‌قیام وادار کنند. 
و کر نه عبدالله بن‌معاوی بد کردار ومتهم به زندقه جکّونه می‌توانست انقلابی علیسه 
بنی‌امیه به‌وجود آورد.؟ اوضاع سیاسی و خیم در عراق وخراسان اجاژه نداد کسه 
فرمانروایی عبداله‌بن معاو به که اصفهان رامر کز شود قرار داده بود و باجنجال‌مردم 
کوفه توت مي‌شد بر قراربماند. دبیرعبداللهبن معاوبه پعنی عماربن حمزه و ندیم او 
مطیع بن | یاس هر دومتهم به‌ز ندقه بودند. بقلی که معتقد بودانسان مانند باقلاست آدم 
و فتی‌مرد دیگر برنمی گردد ورئیس پلیسعبدالّبن معاویه هردو دهری مذهب‌وعنکر 
خعد! بو دند. شا ندعلت ‌شکست سریح عبد‌الله‌بن معاو به دربرابر ساه بنی‌امبه و سیس 
شکست نهایی‌او دربر ابر سپاهیان ابومسلم خراسانی شهرت مذهبی او ویارانش‌دد 
ایرآ بو د. شایدهمه این‌اتهامات رابه‌عبداللهبن معاو به از آن رو وارد کردند که اورا 


از مردم جدا کرده باشنك. 


قیام حدیع بن علی‌ازدی واوضاع سیاسی خر اسان 


اس سس وا تا کت ان ات سپس پوت ] رس سس یه 


درسال ۶ هجری که یحیی‌بن زید به‌قتل رسید جدیع‌بن علی‌ازدی علیه 
نصربن سیار قیام کرد علت‌ظاهری عصیان اومسئله مالی‌بود؛ زبرا نصرین سیار همه 
مبالغ پاداشی را که مردم مطالبه می کردند به آنان نمی‌پرداعت وعلت آن سنگینی 
بهای‌هدایائی بود که خلیفه‌!مویو لید از نصرین سیارخحو استه بو دومو جب‌ورشکستگی 
ست‌المال حراسان شده‌بود. وان آمرینوبة خود بردر آمد افراد روضح اقتصادی 
تاثیر کذاشت‌وباعت تعشم مردم شد. بازاربان مجپورشدند در دکانهای شود ماندهو 
از اموال خو دیا هداری کنند. مردم فکر می کردند که عنقریب در حراسان انقلاب 
درخو اهد گرفت. پس از اینکه ناامنی سراسر حر اسان رافرا گرفت. اژ دبهادسته‌بندی 
کردندوجدیح‌بن علی‌رابه رباست خحود بر گر ددند و بهآنمللات علیه حکومت نصر ین 
سیار دست زدند. 

از جدیعبن‌علی کرمانی شیر چندانی دردست نیست درتاربخ‌طبری می نو پسد 
که او در کرمات به‌دنیا آمد ودره‌سائل سیاسی خحراسان وارد شد ودر جنکهایی که 
بین اعراب و قبیله‌مای ازد اتفاق افتاد شر کت کرد. پیدایش آغازین او وروابط او 
با کوفه و احزاب سرزمین پدرش و وابستگی اقتصادی وطبقاتی و اجتماعی او کسه 


۱۳۹ 


قیام جدیم علی آردی ...۰ / ۱۳۱ 


فگودال بابازر گان با سیاست‌پیشه بود واعتقادات وی واینکه اومانند تصرین سیاز 
يك اموی خحالص‌باببرو مذاهبی مخالف مذهب بنی‌امیه بودههیج کدام روشن‌نیست 

قدر مسلم این است که جدیم‌بن علی صمیمیتی نسبت به بنی‌امیه نداشت 
حوادثی که او بعدها در آن شر کت کرد ؛ دلیل‌این امر است. 

در نوشته مصور عطی به‌نام «بخشی از کتاب تار یخ» نوشته شده‌است که پدر 
جدیع از باران مهلب‌بن ایی‌صفره بود که از قببلةٌ ازد وازمردم کوفه بود و ازینی 
معن از شیعیان‌حضرتعلیابن|بی‌طالب علیه السلام‌است. بعضیزرفتارهای‌جدیعبن 
علی قابل تاملاست شاید جدیع‌بنعلی کرمانی دراصل کوفی ومانند پدرش متمایل 
به‌علو بأن بو ده‌است. اکراین اندیشه درست باشد تاثیر بسیاری درسیاست دأخاحی 
سر زمین خر اسان اشته است. معروف‌است که ابر اهیم‌بن محمد سازماندهنده‌تبلیغات 
عباسیان به‌ابومسلم حراسانی گفت: 

«ای عبدالرحمن توازما اهل‌بیتی وصیت مرابه‌یاد بیاور وبه‌من توجه کن و 
یمنیها راعز یز بدار و تقوبت کن خداوند امر دعوت را جزبه وجود آنان به انجام 
نمی ر ساند) . ۱ : 

ازدبها یمنی بودند و جذیحبن علی رئیس آنان در حراسان بود. درپر توابن 
مقدمه علت آزاد کردن بحبی‌بن زید انقلاب ی که علیه آمویان قیام کرد به‌دست‌نصزبن 
سیارروشن‌می‌شود. بحبی‌بن زبد پس‌از آزادی به‌یارانش درخعراسان پناه برد. سپس 
نصربن سیار توطلثه قتل‌اورا درسالع۱۲ مجری دوراز شهر مرو فراهم کرد.درست 
هنگامی که عطر ایومسلم حراسانی که خلافت بنی‌امیه را تهدید می‌ کرد آشکار 
شدد بو د. 

دعوت ابو مسلم با جلب‌رضایتاهل بیت‌پیغمبر صورت گرفت و جدیع‌بن علیاز 
دعوتابومسلم‌بدش نمی آمدو به تحلع آ خر ین خلیفةاه‌ویمحمد بن‌مرو ان‌معتر ض‌نبو د. 
جدیح دردشمنی با نصربن سیارثابت قدم بود وبااو می‌جنگید.پس از اینکه‌جدیح‌بن 
علی به‌قتل رسید فرزندش علی‌بن جدیع راه اورا دنبال کرد و سرانجامبه ابو مسلم 


۲۴ ,/ حجومت بنی‌امیه درخر اسان 


بخراسانی ملحق شد وبااو برضد بنی‌امیه چزکید و مسئله نعونخو اهی پدرش زیاد دد 
او تاثیر نداشت. ومی‌بينيم به‌محض اینکه ابو مسلم شعار سیاسی خود راعوض کرد 
ودعوت خود را برای بنی‌عباس آغاز کرد فرزندان جدیع‌یمنیعباس و عثمان را 
به‌قتل رسانید. 

نصربن سیار سعی کرد مشکل ازدیان راابتدا ازراههای مسالمت آمیز حسل 
بکندو این مسئله را ازمشکلات سیاست دربار شام جدا سازد و کوشید ازراه ابجاد 
قوم و خویشی وپرداخت صدهزار درهم فیصله بخشد . لیکن دراین کار تسوفیق 
نیافت. سرانجام توانست جدیحبن علی را درسال۱۲۶ هجری دستگیر و زندانی 
سازد. لیکن جدیع اززندان فرار کرد وبه اطراف مرو نزد سیاهیان ازدی پناه بسرد 
فرار او وضع سپاسی داپیچیده‌تر ساعت وباعت پیشرفت عصیان حارث‌بن سر یج 
شد که اعراب وتر کها زیرپرچم او درماورالنهر گرد آمدندو تقاط استراتژیکیمهمی 
رابه دست کرفتند. 

نصربن سیار سازش باحارت راآسا نتر ازصلح باجدیع‌بن علی و قبایل ازد 
می‌دانست. زبرا حارنث مانند بك فردانهلابی برحسب‌اعتقادات خحعود طر فداراجرای 
اصو ل عادله اسلام بود وطالب روی کار آمدن دولئی بود که بابرادری وعدالت با 
مردم رفتار کند. دامتهة انقلای حار باتصدی حکومت‌به و سیلة عاصم‌بن عد النه ده 
طخارستان وبلخ گسترش يافت وطخارستان به‌دست حارث افتاد . لیکن جدیع‌بن 
علی رئبس قبیله بود و خود رابرای تصدی حکومت خراسان از نصربن سیارلایقتر 
می‌دید . 

نصرین سیار هیئتی را مامور مذا کره باحارث کرد واو رابه صلح وملاقات 
دعوت کرد. نصرین سیار سعی کرد که صلح باحارت زارسمست دهد و فراردادصلح 
را از درپار حلافت شام بگیرد. ازاین‌رو يك هیشت عالیمقام رامامور دربارعلافت 
کرد تا از یزیدین و لید خلیفه اموی امان نامه به‌نام حارت بگیرند . هیثت اعسزامی 
نصربن سیار در کوفه به ابو حنیفه مر اجعه کردند تا اوسفارشی به‌نام احلج » که از 


قیام جدیع‌بن علی‌اردی 9.../ ۱۳۳ 


مقربان بزید خحلیفه اموی بود بنسویسد . ابوحنیقه این سفارش را نوشت واحلج 
این هیکت رابه حضور خلیفه معرفی کرد وو اسطهة ملاقات آنان شد. خالدبن زیاد 
نمایندهٌ اعزامی نصر به‌حضور خلیقه رسید وبه‌ری گفت: 

«ای امیر ممنان پسرعموی خود را کشتی تا اعخام کتاب خداوند رابه جای 
پیاوری‌ماموران توتقلب‌می کنند و ستم‌رو | می‌دارند» تخلیفه جواب داد: «من‌پشتیبانی 
غیر از آنان نمی‌يابم لیکن نه آنان را دوست دارم ونه ازایشان بدم می‌ آید». خالد 
جواب داد : ای امیر مومنان اهل بیت راحا کم کن وبرای هرحا کمی مامورانی از 
اعبار وفتبهان بگمار تا عهد وپیمانی را که ازتوبر کگردن دارند از آنان بخواهند . 
تعلیفه گنت این‌کار ر! می کنم نمایند گان نصربن سیاربرای حارثبن سریج از خلیقه 
امان خو استند خلیفه درسال۱۲۶ هجری برای حارث جنین نوشت: 

«بعد ما خدود خداوند رایه‌جای نیاورده‌ايم حد اوند را از[ضود خحشمگین 
ساخته‌ايم . به‌بند گان خداوند انواع ستمها روا شده خونهای ناحقی ريخته شده‌از 
مردمان اموال به‌نا<ق گرفته‌اند می‌خواهیم درمیان اين فوم‌با کتاب خداوند و سنت 
پیغمیر عمل کنیم قدرت ففقط در دست شد‌است. ماوضع ود رابه‌تو توضیحدادیم 
تو وهما.ستانت در امان هستید و به‌سوی من بشتابید شما باران و بر ادر آن‌ماهستید). 

به عبداللّه عمربن عبدالعزیز نسوشت « اموال وذریه آنها را که گرفته بودی 
پس بده 4 ۰ 

در اطر اف ماموریت این ینت ابهام بسیاری و جو ددارد از جریان رو ید ادها 
چنین بر می آبد که نصربن سیار از طرز کار وانجام ماموریت این هیشت اطلاع 
درستی نداشت از این‌رو بر وی معاوم نشد جه کسی وسیله شد که آنها با یزیدبسن 
ولید ملاقات کنند؟و جر ایو حنیقه نعمان و اسطه شد؟ اگر آنها ماموران والی‌خحر اسان 
بودند » ان وساعات جه معنی داشت! این هشت درانجام مامور بت حود همه 
ماموران حلیفه را مورد انتقاد قر ار دادند ؛ و به حلیفه نصیحت کردند. خلیفه از آنان 


جر | ازحال تصر جو یا تشد و حرا نصربن سیار بس ازانجام‌این ماعو ریت‌از هشت 


۴ / حخومت بنی‌امیه درخر اسان 


سئوالاتی‌نگرد؟. حارن که از نصربن سیار طلب بخشش نکرده بود . ژیر! حارت 
خود را ذیحق می‌دانست وبرضد ستم وظلم‌قیام کرده بود وازحقوق بیچار گان‌دفا ع 
می کرد وطالب اجرای عدالت ورفتار براساس قر آن وسنت‌بود. 

حارث برای آن این بخشش وعفو راپذیرفت تا متار کةً جنگی بين دوطرف 
به‌وجود آید ومذا کرات آغازشود. وبهاین‌ترتیب راهی برای‌حل مشکلاتاجتماعی 
و اقتصادی کد موجب قیام مردم سخد شده‌بود؛ فر اهم کُردد. حارث و جهم‌ین صفو آن 
و پیرو آن‌عرب وعجم انها اول راه مسالمت آمیز پیش گرفتند وپس از اینکه رامهای 
مسالمت جو بانه بهنتیجه نررسید جنک بین دوطرف آغاز شد. 

او ضا ۶ و جربأن‌حوادت نشان‌می‌دهد که نصر بن‌سیار خود مبتگر طلب بخشش 
از علیفه برای حارث پیرومذهب‌رجعت وجهم‌بن صفوان جبری مذهب‌بوده است؟ 
و امیدو اربو ده‌است که ازانن‌راهبتو اند دیگر دشمنان‌خو در | درحر آسادازمیان‌بردارد. 

حارن باسیاست جدیدی که نصر بن سیار جلویاو کگذ اشت هو افقت کرد)»و عفو 
عمومی ر؛ که دربار تحلافت شام داده بو دیدیر فت. ودرسال۱۲۷ هحری به مرو آمد 
دراین سال نصرین‌سیار چنیش شیعیان زبدی رادرخر اسان از میان برداشت.حارت 
(محشی اینکه وارد مرو شد کفت: رسعد او ندا من هر گز ناامید نمی‌شوم واز جیزی که 
میان من و آنهاست جز وفای به‌عهد انتظار نسدارم اکر آنان پیمانشکنی و خیانت 
کردند مرابر آنان پیروزی ده .» حارت دوازده سال تمام درسرزمین تر کها کاملا 
مستقل بود وهیج رابطه با حکومت خسر اسان نداشت. نظام حکومتی حسارت يك 
حجومت مشور نی بود ودر تصمیمات وتانونگزازری همو اره از مشورت اسیفاده 
می کرد هنکامی که نصر بن سیار هو شیار انه مو ضوع تحاسح حلیفه رابا حارت درسان 
گذاشت وی جواب داد: «می‌دانم که این خواستهٌ تودرست است لیکن همسراهان 
من دراین کار بامن بیعت تمی کنند.» منظور او جهم‌ین صفوان میتکر مذهب فاسفه 
تعقلی اسلامی ونصر بن عمران سازماندهنده اوضاع اجتماعی عمومی بوده است . 


کسه پس از اعلان عقو عمسومی با وی به مرو امد و عبدالله بن سنان است که 


سمت قضاوت ودستیاری مضرس‌بن عمران را داشت . ارتباط نژادی که ,نزیدبسن 
ولید باایرانبان‌داشت ازراهادرش‌به آفر بددختر برد کرد سوم آخحرین‌پادشاه‌ساسانی 
بود. و این رابطه بود که موجب شد یزید تفاضای نصربن سیار را بپذیرد و برای 
انتلابیهای ماورالتهر تر کها وایرانیها واعراب عفوعمومی بدهد. 

نصر بن سیار اژابناعلان عفو استفاده سیأسی عمیقی نمودو از س«ارت‌بن‌سر بج 
استقبال کرد و اورا درکاخ بخار خدا جای داد وپنجاه درهم روزانه جهت مخارح 
او درنظر گرفت . باوی حوشرفتاری کرد و کسان اورا آزاد کرد وهدایای کرانبهائی 
به حارث پیشکش کرد. ولی حارث جون به‌يكت نو ع غد| در روز اکتفا می کرد همه 
آن‌هدایا را می‌فروعت وپول آنرابین پیروانش تفسیم‌می کرد. نصربن‌سیارحکومت 
ماورالنهر را به‌حارت بیشنهاد کرد و کَفِت سه‌هزار درهم به‌او خو اهد داد حارت‌این 
پیشنهاد را ایدپرفت وپیغام ۳ 

«من‌دنیا وحوشیهای آن و ازدواج با زیبارویان‌عرب راطالب‌نیستم وفتط ازتو 
می‌خواهم کتاب الهی وسنت پیغمبر را اجرا کنی ومردم بافضیلت وتقوی را مصدر 
کار سازی. اکرتواین حو استه‌ها راانجام دهی من دربرابر دشمناد پشتیبان‌توهستم 
سیزده سال پیش ازاین شهر به حاطر گردن نگذاشتن به تسلیم بیر ود رفتم ژر سو 
می<ر اهی مر | به تسلیم دعوت کنی».. جاري درسان فرزندان فسله تمیم مردم رایه 
حود دعوت می کرد سه‌هزار نار گرد اوجمع شدند اوبه جدیع‌ین علی کرمانی‌پیام 
فرستاد: «ا گر نصرعمل به کذای‌دا و گماردن مردع یکو کاربر سر کارها رایپذ‌یرد به 
او کمكك خواهم کرد من به‌امر نحدا قیام کرده‌ام ا گر نصر خواسته‌های مرا نیدیرداز 
دا بر ضد او کمك می‌طلیم و اکر تو تضمین‌بدهی که به‌عدل وسنت دا رفتار کنی 
ترا باری خواهم کرد پیغام حارت پس از غلبه جدیح بر رقبش عبدالملك حرمله و 
بدست گرفتن رهبری قبیله ازد در خراسان ؛ یه جدیع رسید. نصرین سیار توانست 
بین ود و جدیع‌بن علی روابط صلحجویانه برقرار سازد و به‌اوتامین بدهد وبه‌این 
تر تیب تندباد قبیله ازد موقتا آرام بافت. لیکن بر کنار شدن منصوربن جمهور از 


حکومت عراق و جانشینی عبداللبن عسربن عبدالعزیزین مروان علی‌بن جدیم رابه 


۶ ۸ حخومت بنی‌آمیه درخر اسان 


شم آورد وبة جمعآوری سپاه واساحه دست زد واختلاف بین یمنیها ونزاریهابالا 
گرفت. عراق وايران آذروز دردست خوارج وعبداله‌بن معاویه‌بن جعفربود و راه 
ارثباط بین نصر ودربار حلافت شام بسته بود دراین اوضاع و اجو ال جدیع‌بن علی 
از نصربن سیار خو است که کناره کگبری کند و کار را به‌انشعاببها واکذار کند و تا 
روشن شدن تصمیم خلیفه دراین مسئله ازمیان مردم بکرین وائل کسی راکه مسورد 
قبول همه باشد به کار بگمارد. 

لیکن نصر این پيشنهاد را رد کرد وبااحتیاط تمام حواست ابتکار عمل را به 
دست بگیرد. لیکن بام رگ پزیدین ولید و حلافت مرواذبسن محمد در سال ۱۲۷ 
هجری؛ وضع دشوارترشد وجریانهای قبلی نش سیاسی خود را پس از قتل و لید 
درسال۱۲۶ هجری ۷۴۲ میلادی ایفاء کرد. تانوبت خلافت به‌مرو این محمدرسید 
باعلافت اومردم حمص ودیگر اهالی‌شام" به‌پا خاستند مروان با آنان جنگید. 
سپس سلیمان‌بن‌هشام علیه مروان قیام کرد؛ و اورا ازخلافت خعلع کرد. دراین زمان 
حکومت عسرای در دست صريین حرشی بسود و پبس از وی در سال ۲۸ ری 
ابن هبیره حا کم عراق شد و به نصربن سیار نوشت که به‌مروان بیعت بکند وبااین 
ترئیب دز خحراسان موقح نصر تثبیت شد . 

پس از روشن شدن وضع سیاسی خحراسان و انتصاب مجدد نصرین سیار به 
حکومت آن سامان » حارت بن سریج اماننامه علافت شام را نقض کرد و گفت : 
«مراپزیدبن ولید امان داد و مروات اماننامه اورا قبول ندارد و من از او ایمن نیستم 
و مردم را دعوت به بیعت کرد و نزد نصربن سیار فر ستاد و به او کشت کارها را با 
مشورت انجام بده نصراین تقاضا را نبذیرفت. همچنانکه تقاضای علی‌بن جدیع‌را 
رد کرده بود درنتیجه کار بين پیروان حارث ومتامهای حکومت خراسان بالا گوفت 
سر اننجام انقلابیها تصمیم گر فتند مقاومت دربرابرحکومت خر اسان و انقلاب راادامه 


۰ عیلت طغیان مر دم آن بود که ماد مر وان کدیز کردی لو د و دراوایل خدراقت 
اسخرمی معمول نبود که خلفا ولایتعهدی رابغر زندی بسپارند که مادرش کنیز و برده باشد 


تیام خدیم‌بن علی‌ازدی و.../ ۱۳۷ 


دهند تاحکومت خراسان خواسته‌های آنان رااجایت کند. وبه عمل به سنت وقران 
باز گرد و کارها را به مشورت احاله‌کند تا مردم بتوانندکسی را به عنوان حا کم 
انتخاب کنن دکه نیک و کار و عادل وبا انصاف باشد. باین ترتیب ایدژو لوژی‌انقلابی 
جهم بن‌صفو آن در انتشار دقهای انقلای جهت اطلا ع مردم از سرنو فعالیت کرفت 
حلاصه هدفهای نامبرده عبازت بود : ۱ 

الف - امامت یعتی هر شخصی که به‌قر ان وسنت عالم باشد استحتاق امامت 
دارد و این امامت را اجماع مردم تشخیص می‌دهد. 

ب ‏ مساو آت‌همه مردم‌سلمان بر ابر ند وهرملتی که اسلام آورد از دادن جر یه 
معاف می‌شود . 

ج - مخالفت بااستبداد و جنگ بساظلم و خشونت و كمك بسه احقاق حق 
اشخاصی که به اسلام ایمان آورده‌اند . 

د - موالیان نیز حقی در گرفتن باداش دارند . 

ه - حکومت نباید باموالیان رفتاری پیش گیرد که پیش از اسلام آوردن به 
آنان روا می‌داشت. مرامتیازی که مسلمانان دارند باید موالیان نیزاز آن برخحورداد 
گردند . 

حکام خعراسان براثر شدت انقلاب و صمیمت رهبرانشان مجبور شدند به 
خعو استه‌های آ نان کردن نهند و بعضی از خو استه‌های آنان رابه‌جای بیاور ند؛ءدوطرف 
موافقت کردند که نمایند گانی تعیین کنندتا نمابندگان ماموران مالیاتی را بر گزینند 
که ملایمت به کار ببرند ومالیات دهند گان را در تنگنانگذارند. لیکن‌از این تصمیم 
ناتوانان ومالیات‌دهند گان هیچ گونه سودی نیردند. و انتقاد مردم شدیدتر شد. این 
جربانهائی بود که درصحنه سیاسی واقتصادی رویداد اما درصحنه اجتماعی‌وفکری 
تحولاتی به‌این ترتیب صورت گرفت . ۱ 

جهم بن صنو ان بسه عنوان‌يك اندیشمند اسلامی و انقلابی که برضد فساد و 
تحریف مذهب و به عقیده ود دفاع از اسلام واقعی قیام کرده بود * وظیفه خود 


۳۸ حخومت بنی‌امیه درخر اسان 


مي‌دانست که مساعی خود را در راه نظرات جهمی در موضو ع قضا وقدرمصروف 
سازد و بانظر ات مقاتل‌بن‌سلیمان که به قول جوزجانی «يك جنگاور کستاخ بزر گی 
بود» به‌ممابله بر حیزد. و انتشار نظر ات مضیهه را در حراسان یه خحاطردفا ع ازعقاید 
حقیفی اسلامی متوقف سازد . براین اساس جهم فلسفه ایده‌ئو لوژیکی مذهب خود 
رایّه بعدها اساس فلسقه معتزله قسرار گرفت؛ وضع کرد . در هرحال نظرات جهم 
وا کنش آنچنان صورت اسلامی بود که امیران خراسان در قبال موالیان واهل ذمه 
از نظر اجتماعی و اقتصادی به کامی بستند, فاسفه جهم شامل مسا ئل اساسی درمورددین 
و روایط اجتماعی بود . 

جهم افکار مردم را برای انقلاب آماده می‌ساخعت بعضی مواقم دستورها و 
پیغامهای حارث بن سریج را مطرح می کرد؛ و در بعضی مواقع مسائل مذهبی را 
برای مردم توضیح میداد ؛ و آنها را ساده بیان می کرد تا برای کشاورزان ترکی 
و ایسرانی فابل فهم باشد و از زند کی روزمره و مشکلات اقتصادی و اجتماعی 
برخجیزد. تاجایی که مردم در کوچه و خیابان و مسجد از حارت تجلیل مي کردند و 
به| تلا علبه ین ی‌آمیه دعوت می‌نمو دند. براثر این آماد کیها بود که حارث از نصر 
خحواست سلم بن احوز رئیس پلیس خود را بر کنار سازد بصر انن در و است را 
فوراً اجایت کرد. و بشرین بسطام برجمی را به‌جای وی تثماشت نصر به منشی خود 
دستور داد که سنتهایی را که مورد قبول حارت باشد به او پنویسد و هرماموری را 
که می‌پذیر ند انتخاب کنند تااو حکومت ماورالنهر وسمر قند و طخارستان رابه‌انان 
واگذار کند وبه‌انان دستوردهد سنتها و رفتارهائی که مورد بسند حارت باشد به کار 
برند. نصرین سیاراغلب خو استه‌های حارث و جهم‌بن صفوان را پذیرفت. حارت 
براثر ايل موققیتها به نصر اصرار کرد که به کتاب و سنت پیغمبر بر گردد تا آنجا که 
نصر مجیور شد از ترس توسعة انقلاب نمشةٌ ود را تغییر بدهد . نصر از حارت 
حواست «ا گرمی‌خواهی از کرمانی آغاز کن» ا راو رابکشی من دراطاعت‌توهستم 
و ا کر خواستی مرا بااو آشتی ده ا کر تو براو غلبه کردی از نظر تو پیروی‌خو اهم 


قیام خدیح بن علی‌اردی وم ۱۳۹ 


کرد و ا گر می‌عواهی باپیروان خود راه بیفت و از وی جزیه بکیر من زیر فرمان 
توهستم»حارث بیش از اینکه حمله همه‌جانبه عود رابرضد نصر آغاز کند» باب گفتگو 
باوی را باز کرد و دوطرف راضی شدندکه مقاتل‌بن حیان و جهم‌بن صفوان میان آن 
دو حکست کنند. هردوی آنان حکم کردند که نصر از کار کناره کبری کند وامور از 
راه مشورت اداره شود. نصرادن پيشنهاد را نیذیرفت و از زیررای حکمیت سرباز 
زد . جهم بن صنو ان مردم را به پیوستن به جنبش دعوت کرد و حارث بانیروهای 
مسلح خود به تجهیز مردم برداعت تا آمادگی جنگی آنان را زیادتر کند . 

سر صسختی حارت بانصربن سیار ناشی‌از طبیعت انقلاب بود که در درجه‌اول 
عامل اساسی آن از زند گي اقتصادی و اجتماعی کشاورزان ماورالنهر ناشی می‌شد 
و در درجة دوم حارت از اندیشه نصربن سبار باخبر بود زیرا نصر نماینده طبقات 
حا کمه عرب بود که گرد خلیفه درشام جمع‌شده بودند.به‌اين جهت حارت راههای 
حدو سط و ساژشکارانه‌ای را که برای استفاده‌از فرصت نصرین سیار پیش‌می کشید 
قبول‌نداشت. حارث به ریشه مشکلات مردم ماورالنهر» تر کها و ایرانبها و اعراب 
کاملا؟ و اقّف بود . نصر نیز به نوبه حارت را نعوب می‌شنانعت وسعی می کرد که 
باملابست باوی رفتار بکند تافرصت به‌دست آورد وبرای هميشه ازدست اوخلاص 
بشو د. نصر می‌شو است مردم را از انقلاب جداسازد و به مردم چنین وانمود سازد 
که رهبران انقلاب ببدین واطمینان نکردنی هستند. دوطرف درمورد مسائل مورد 
اجتلای کهنه و نو که براثر تحولات زیر بنهای اقتصادی جامعه تحراسان به‌و جود 
آمده بود به‌راه حل نهائی نسر سیدند. درنتیجه دريك جنک طبقاتی بیرحمانه بسا 
بکدیگر در گیر شدند. لشگربان حارت تلاش‌می کردند مرو را فتح کنند و سرانجام 
دراين کارمو فق شدند . حارث سربازان خود را از غارت خانه‌ها بازداشت و فقّط 
اسلحه‌و اسبهار ابه‌غنیمت‌می گرفتند, نصر بن‌سیارباز حمتز یادت و انست‌مرو راازحارث 
پس به کیرد وجهم‌بن صفو آت رامانند مسام بن احوزبا هلال بن‌احوز به‌قتل بر ساند. 


نصر بعضی از پیروان و درا متهم کرد که در بنهانی باحارن ر ابطه دار ند اصحات 


۰ حکومت بنی امیه درخر اسان 


نصر از این عمل خود معذرت خواستند و نصر عذر خواهی آنها را پذیرفت زیرا 
می‌خو است ازنشت جبهةٌ برای پالك کردن شهر مرواطمینان حاصل‌بکند . 

نصر صعی کرد با کرمانی قرارداد صلحی ببندد براثر کوشش وی این‌قر ارداد 
پسته شد. لیکن حارث موفق نشذ که کرمانی را به‌سوی خحود جلب بکند در نتیجه‌بین 
نصرو کرمانی جنک‌در گرفت. نصر ابتدا تلاش می کرد که در ارادهٌ کرمانی ره جنک 
تزلزل ایجاد بکند لیکن موزفق نشد .در ایسن میان تعصبات قبیله‌ای نقش مهمی ایفا 
می کسرد . وقتی یمنیها مضربها را شکست دادند حارت به نصر پغام داد که بمنیها 
مرا به‌شکست‌دادن شما نکوهش مي کنند من‌به‌تنهایی‌می‌توانم اين کار را انجام‌بدهم 
تو طرفداران پرو پاقرص خود را برابر کرمانی بفرست این امر می‌رساند که حارت 
از جنکّث بانصر خود داری می کرد و دگر کون شدن جریان حوادث بسیار قعیف 
به نظر می‌رسید . 

چه بسااعتر اض بعضی از پاران حارث براثر رفتاري بود که کرمانی بامردم 
بتوشکان کرد . کرمانی اسد را به بتوشکان فرستاد آنها بفرمانروایی اسد کگردن 
نهادند. لیکن کرمانی شکم‌پنجاه نفراز مردان‌بتوشکان رادرید وجسد کشته شده ان 
را به رود بلخ انداعت و سیصد نفرشان را دست و پابرید وسه نفراز آنان رابه‌دار 
زد واموالآنان رابه قرانترین قیمت بفروعت.یاران حارث‌به همکاری اوبا کرمانی 
در جنك بانصر بن سیار اعتراض کردند.. بشر بن جرموز ضبی یکی از همکاران 
سابق ابو صیدای‌بزر کترین پشتیبان حارث وقتی که حارث‌با کرمانی قراردادی بر - 
شضد نصر منعقد سانعت به سار کت : 

«من در ر کاب توبه حاطر عدالت جنکیدم | گرتو با کرمانی‌هستی می‌دانمتو 
به‌عاطر آن می‌جنگی که بگویند حارت فتح کرد اینان به خاطر تعصب می‌جنگند 
بنابراین من در ر کاب توجنکث نخواهم کرد باپنجهز ارو پانصد نفراز توجدامی‌شوم 
مايك دستة عادل هستیم که دعوت به حق می کنیم و با کسانی می‌جنگیم که با ما 
مي‌جنکند. همه ابن آشوبها در صفوف مردم نحراسان پس ازبه دار اویختن جهمبن 


قیام خدیم‌بن علی‌آزدی و.../ ۱۴۱ 


صفو ان و پس از اعتراض جرموز و کناره گیری او از جنبش حارت اتفاق افتاد . 
آخرین آشوب خطر ناك علیه انقلاب در نتیجه سوءتفاهمی‌بود که بین‌حاردن و کرمانی 
به‌وجود آمد ومنجر به اعتراض حارت به روش انقلابی و رفتار کرمانی شد و آن 
موقعی بود که کرمانی درمیان مردم‌سختراني کرد وبه آنان‌امان داد. حارت به‌حرات 
کردن خانه‌ها وغارت اموال مردم اعتراض کرد وپس ازاینکه دربین ارتشاو تفر قه 
افتاد از کرمانی خحواست که کارها را پامشورت هم انجام دهند؛ کرمانی این پيشنهاد 
رارد کرد . ۱ 

ناصحانی که در ارتش حارت بودند او را مانع از این شد‌ند که راه نیر نک 
در جنک راپیش بگیرد. درسال ۱۲۸ هجری جنگ بین حارث و کرمانی بالااگرفت 
و حارث و منشی اویزیدین داود در این جنگ کشته شدند و تن بی‌سر آن دو را در 
شهر مرو به‌دار آویختند مروبه‌دست بمنیها افتاد ودوران قدرت مضر ها خحانمه‌بافت 
چنین برمی آید که احتلاف بین حارت و کرمانی يك اختلاف ساده قبیله‌ای نبوه 
بلکه يك‌نبرد طبقاتی‌بود زیرا کرمانی مظهر طبقات فثودالی‌تازه بود که سعی‌می کرد 
مقامهای دو لتی وسران فثودال قدیمی راز یر فشاربگذارد تاجائی برای خحود درمیان 
آنان باز کند. وبتواند زمیتهای کشاورزی پهناوری رابه جنگت بیاورد. لیکن‌انتلاب 
حارث که در حقیقت انقلاب طبقات متوسط خحراسان بسود ؛ مبارزه‌ای بسود برضد 
نثودالها و منامهای دو لتی که توده مردم عراسان به آن دست زده بودند . 

پس از کشته شدن جهم‌بن صفوان رهبر ابدثو لوژيك انقلاب. نضاد بین‌رهیران 
اشکارتر شد و روابط بين آنان سست گردیند انشعاب وعدت انقلات را تهدید 
می کرد. نخستین انشعاب به وسیله بشربن جرموز صورت گرفت انشعاب او برای 
رسیدن به مدفهای شخصی در رهبری جنیش نبود بلکه ریشه‌های عمیقتری داشت‌در 
حقیئت انشعاب او مبارزه پين طبقات متوسط حراسان باازدیهای پیرو کر مانی‌بود. 
بشرو آن عده که راضی به صلح باملا کان نبودند انشعاب کردند . انکَیزةٌ اقتصادی 


ین انشعات را پیشه وران و کشاورزان عرده پابه وجود آوردند, بشر از حارت 


۷۲ / حکومت بنی‌امیه درخر اسان 


شواست که به کتاب وسنت پر گشته وعدالت رابین مردم برقرار کند, پشرین‌جرموز 
حارت را به انحراف از اصول انقلابی متهم کرد و پس از اينکه حارث از جمع 
کذاره گیری کرد بشر جمعیت خود را جمعیت عدل و انصاف نام نهاد این انشعاب 
باك واقعه سهمگینی بود که انقلاب را به‌لرزه در آورد وریشه آن را ضعیت ساعت 
نیروهای انقلاب پرا کنده گردیدند. و به‌سوی دعوت بنی‌عباس و سازمانهای علنی و 
مخفی آن متمایل شدند.این بزر کترین ضر به‌ای بود که به انقلاب خحراساثن به‌رهیری 
حارث بن سریج وارد شد و جدبع ین علی کرمانی موفق شد که به که‌ك ازدیها بذ 
انقلای خراسان ضر به‌های‌نیرومندی وارد سازد وبا کشته شدت حارت فر ماندةتظامی 
انقلاب بر آن پیروز شد. به‌این ترتیب موانع سخت از پیش روی جدیح بن علی و 
نصر بن‌سیار برداشته شو د. سباهیان حارث متفرق شدند ودر جستجوی پنامگاهی که 
از آنان حمایت کنند» بر آمدند. سرانجام این‌پناهگاه رادر شخص ابو مسلم خحراسانی 
مسئو ل‌به راه انداختن دعوت عاسیان در خر اسان بافتند. این واقعه درست درسال 
۷۸ هحری اتفاق افتاد که در آن سال صاحب پرچم سیاه حارث بن سریج به فتل 
رسید و این پرچم را پیروان ابومسلم در حراسان به دست گرفتند و پپروان حارت 
وجهم بن صفوان زير آن گرد آمدند. ابومسلم برای آن این‌پرچم راز نوبرا فراشت 
تاپیرو ان حارت پرا کنده نشو ند . در آن سال محیط سیاسی مساعد بسارشد دعوت 
عباسیان بود. رهیران این دعوت فرصت را مغتنم شمردند و در نعراسان آشکار ابه 
دعوت عباأسی دست زدند . 

بباهمه جدایی از مردم که حکومت بنی‌امبه درخر اسان با آن مواجه شد و 
د گر گونیهای سیاسی که در آن نحعطه بهو قو ع پبو ست مقامهای حا کمه‌و قدرت‌طلبان 
بسه ماهیت ری که موجودیت همکی آنان را تهدید می کرد بی نبردند . دستگاه 
حلافت اهمیت کامهای سیاسی و اقتصادبی را که نصر بن‌سیاربرداشته‌بودومی‌حواست 
راه پیشرفت انقلاب جدید را در حراسان مسدود کند » درل نکرد . نتصر بسن سیار 
می‌حواست مانم از این کُردد که طبقات مردم و بخصوص موالیان و پیروان حارث 


قیام خدیم‌بن علی ازدی و .۰./ ۱۴۳ 


بن‌سریج و بشربن جرموززیر پرچم انقلاب گرد آیند. درگ سطحی مسائل وتمایلات 
فردی و سیاسی جدیع بن علیء مانع‌از درك سیاست نصربن سیار و مدفهای نهایی 
اقلا خارت شد . 

این روش مانع از موفقیت انقلاب مردم ماورالنهرو اجرای سیاست اصلاح 
طلبانه نصرشد. جدیح بن علی باادامه جنگ موجب پیچید گی کارها و شکست نصر 
بن سیار بعنی در حقیقت شکست آخرین کو ششها در اصلاح اوضا ع نحر اسان شد 
می‌توان گفت همه تلاشها در اصلاح اوضاع سراسر قلمرو حلافت اموی بی‌نتیجه 
ماند. نصر در موقع ی که می‌خواست باتمام نیرو کار کرمانی را یکسره سازد نا کام 
ماند مسلم بن احوز و پس از آن عصمت بن عبداله اسدی و مالك بن عمر وتمیمی 
شکست خوردند نصر بن سیار باهوشیاری سیاسی که داشت و است روابط بین 
مود و جدیح بن علی کرمانی راروشن سازد.او همین تلاش راقبلا" در موردحارث 
ودیگر دشمنان سیاسیش در خر اسان به کاربسته بود. لیکن ظهورابومسلم حراسانی 
مانم از هر گام اصلاح طلبانه‌ ای بو دکه نصربن سیار برمی‌داشت به نظر می‌رسد 
علت شکست سیاسی‌نصر در روزهای آخرحکومت خود درله نکردن عمق انقلاب 
در خر اسان بود . سس 

پس از اينکه براثر جنک نیروی جدیح بن علی و نصربن سیار تضعیف شد 
ابومسلم حراسانی درمیان این دونیروقد علم کرد. هردو طرف از آو متوحش‌شدند 
وطرفدارانش روز به‌روز زیادتر شدند نصربن سیار به مروان بن محمد خلیفه اموی 
وضح ابومسلم وقیام او را تعبرداد» ونوشت پیروان او روزبه روز زیادتر می‌شوند 
و مردم را به ابر اهیم بسن هحصمل عباسی دعوت می کنند . مروان در پاسخ نو شت : 
«اشخاص از نزديك همان چیزی را می‌بینند که اشخاص دیگر از دور می‌بینندریشه 
بلاو مصبت را فطع بکن» نصر از بزیدبن عمر ان هببره كمك خواست وبزید گفت 
«فتح جزبانیروی‌انبوه میسرنیست ومن‌افرادی ندارم که به كمك توبفررستم.»ابو مسلم 
در انتظار فرصتی بود تاباقمانده تیروی بنی‌امیه را در تحر اسان از بين برد. ووقتی 


۳۴ / حخومت بنی امیه درخر اسان 


دید جنکك نیروهای نصر و جدیع را تضعیت کرده است» به جدیع بن علی کرمانی 

این خبر وقتی به نصر رسید به کرمانی پیغام داد «وای بر توفریب نخوری به 
خدا از عاقیت تو بیمنا کم . به سوی مرو حر کت کن و بیاباهم صلح کنیم» . لیکن 
کوششهای نصر به نتیجه نرسید و سرانجام پسرحارث بن سریج بر کرمانی دست 
یافت و او را به قتل رسانید و نصر جسد او را بردار آویخت. شاید و سایل کشته 
شدن جدیم را اپومسلم فراهم ساخدت . 

و او بود کسه پسر حارث را بخونخواهی پدرش وادار ساخت در هسرحال 
با کشته شدن جدیع فرزند او علی و پیرانش به ایومسلم پیوستند و نیری فراوانی 
برای آبومسلم فر اهم شد. سرانجام فرزند جدیع به نصرین سیار حمله برد و او را 
مجبورساخت که از ارله حکومتی‌بیرون بیاید دراین مو قع ابومسلم وارد مرو شد و 
علی بن جدیع پیش ابومسلم آمدو تسلیم وی شد. 

تناسب نیروها در حراسان به‌صورت شطرنا کی برهم خورد و نیروهای بنی 
امیه تسلط حود را برعراسان از دست دادند وحکام امویان یکی پس از دیگری‌از 
در اطاعت در آمدند و شهرهای دندانگاه ایورد و شسابدون جنک تسلیم ابومسلم 
شدند. ظهور ابومسلم از نظر سیاسی يكك حادثه نامترقبه نبود زیرا عباسیان از سال 
٩۸‏ هجری خراسان را مرکز دعوت خود قرار داده بودند. زیرا کشمکش بین‌نصر 
بن سیاروالی حراسان و شیبان بن مسلمه عارجی و جدیع بن علی کرمانی به او ج 
نود رسیده بود. مردم در انتظار يك نفر بودند که آنها رااز دست این عده تجات 
بدهد. و به این همه زیانهای مالی و جانی و کشاورزی و قتل و عرابی بایان بخشد 
از این رو مردم می گفتند «مردی از بنی‌هاشم برخاسته است از هرسو رو به سوی 
او آورید »۰ در روز عبد فطر در یکی از روستاهای اسان الد بن ابراهیسم 
خود را آشکار ساخت همان روز منردم شصت روستا به او پسوستند بعضی 
می گو بند نخستین باردعوت عباسیان در طخارستان و سپس دربلخ ومرو وخوارزم 


قیام حدیح‌بن علی‌ازدی ۳ / ۱۳۴ 


که از منطقه انقلاب حارت بن سر یج بود آشکار شد . 

علی بن محمد می گوید وقتی ابومسلم ظهور کرد مردم به سوی او شتافتند 
سردم مرو روی بسه او آوردند کسی مانع آنها نشد ابو مسلم در مخفیگاهی درك 
روستاً اقامت داشت عه پاسدارودربانی نداشت این عمل در نظر مردم اهمیت بدا 
کرد و گفتند مردی ازبنی هاشم در تجاسته است . 

نصربن سیار باهسهة نیروهای مادی و معنوی و انسانی که در اعتیار داشت 
سعی کرد براین بحران غلبه یکند و تسلط دوات م ررکزی را برخراسان از نو برقرار 
سازد و گسیختگی در کارها را که براثر جنگ‌های متعدد به وجود آمده بود دوباره 
په هم مربوط سازد. لیکن حقیقت آن بود که بحران سیاسی آن موقع قیام عليه يك 
والی پابرای تقاضای اجرای قانون معینی به وجود نیامده بود بلکه پابان يك دوره 
تاریخی حکومت عربی بود که براثر تغییرات بنیانی اقتصادی وسیاسی و اجتماعی 
به وجود آمده بود . با اینهمه نصر سعی کرد همه نیروهای مخالت را به سوی خود 
جلب‌بکند و روابطی را که بین شیبان بن مسلمه و کرمانی به وجود آمده بود از هم 
بگسلد. نخست به شیبان نوشت. اگر می‌حواهی دست نگهدار تابا کرمانی بجنگم 
و ا کر حواستی پامن در جنکٌث او همکاری‌بکن تاشر او را از ميان بردارم وسپس 
اختلافهای خود را با هم در میان بگذاریم. شیبان سعی کرد این کار را انجام بدهد 
لیکن ابومسلم فورا دخالت کرد و به علی بن جدیع کرمانی نو شت . 

«پدر تو کشته شده همه این را می‌دانند تو به‌حاطر شیبان کار نمی کنی بلکه 
به خو ن‌خو اهی پدر بر حاسته‌ای از صلح بین نصر و شیبان‌جلو کیری کن‌توبه حود غره‌ای 
به‌تعدا این کار چنان سخت شو اهدشد که همة مسائل بزر گ پیش‌او بی‌اهمیت جلوه 
خحواهد کرد.»درحالی که‌مذا کرات جربان‌داشت‌درسال۹ ۱۲ هجری‌هر ات‌سقوط کرد. 

بعضیها معتقدند که شیبانین مسلمه‌پيشنهاد نصربن سیار راپذیرفت وبه‌علی‌بن 
جدیع فشار آورد که نظر خودرا تغییر دهد لیکن شیبان جواب‌داد شحیانت‌روانیست 
علی‌بن جدیع ابومسلم راعلیه نصربن سیار تحريك کرد ابوسلم تا ماخوان آمد و 


۶ 7۸ حکومت بنی‌امیه درخر اسان 


شبل بن‌طهمان ر انزد علی بن جدبع‌فر ستاد و پیغام‌دا دکه«در ضدیت با نصرمن بات و هستم» 
ابومسلم در اردو گاه علی‌بن‌جدیع باوی ملاقات کرد ودربر ابر پیروان و سپاهیان‌او 
حود را در اعتیارش ؟ذاشت: سرانجام اعراب اموی‌خطری را که مو جودیت آنان 
را تهدید می کرد درك کردند وبه‌اهمیت پیغامهای نصر پی‌بردند. قبابل مضر وربیعه 
وقحطان گرد آمدند وپیمان جنگی بستند که با ابو مسلم به‌جنگند ووقتی اورا ازمرو 
بیرون کردند به کار حودبردازند . پس ازاین واقعه نصربن سیار آماده شد که با 
ابومسلم بمقابله‌بررخيزد وحاتم‌بن حارث‌بن‌سریج بانصربن سیاربود. لیکن‌فعالیتهای 
سلیمان‌بن کثیر این‌پیمان را عنثی ساعت نصربن سیار از نوسعی کرد که ازسرئو 
پیمانی به وجود آورد به ابو مسلم پیغام فررستاد که بامشر نها کتار باند. لیکن قباه‌های 
ربیعه وقحطان ازاپومسلم خواستند که باآنان همکاری کند. ابومسلم باهوش و 
فراصت جانب ربیعه وقحطان را گرفت. پس ازاینکه‌تلاشهای نصرین سپار شکست 
خورد. علی‌بن‌جدیع حملةً وسیعی راعلیه نصر آغاز کرد ومرو را اشغال نمود. بسا 
سقو ط مرو ابومسلم وارد مرو شد ونصربن سیار فرار کرد. 

در آنجا ابومسلم حکومت موقتی تشکیل داد که پیرو انعلی‌بن جدیم در آن 
شر کت نداشتند و ازافراد زب رتشکیلمی‌شد خالدین‌عشمان رئیس پاسداران» مالكشبن 
هیثم رئیس‌پلیس» قاسم‌بن مجاشع » قاضی کامل‌بن مظفر» مسئول امور دیوانی . 

سیس ابومسام سعی کرد خود را ازدست شیبات‌بن سلمه حروری حلاص 
کند یا اورا برای مدتی به‌سوی حودبکشد واین موقعی بود که بين شیبان و علی‌بن 
جدیع انحئلاف افتاده بود ولی دراین کار موفق نشد. عاقت بین ابو مسلم و شیبان 
جنک در کیر شد وشیبان در آن جنگ کشته شد. با کشته‌شدن شیبان وپرا کنده شدن 
پیرو انش ابومسلم درانديشة حلاصی‌متفتین شیبان از قبیله ازد پیرو ان علی‌بن‌جدیح 
و برادرش عثمان بر آمد ومی‌حواست با خیال راحت خود را به مبارزه با بنی‌امیسه 
آماده سازد. سر انجام باتو طثه‌ای که به‌دست ابوداود و ابو مسلم مشتر کا فراهم شد 
از دست این‌عده حلاص‌شد, 


قیام خدیم‌بن علی‌اردی و ...۰ / ۱۴۷ 


سرآن بنی‌امیه پس‌ازاین همه بداقبالی سعی کردند از نو صفوف خودرامتحد 
سازند. زیادینعبدالرحمن‌بن نعیم‌وزیادین عبدالررحمن‌قشیری ومسلم بن‌عبدا ار حمن 
بن مسلم باهلی وعیسی‌بن زرعه سلمی واهالی بلخ وترمذ وپادشاه طخارستان گرد 
هم آ مد‌ند. ومضریان ویمنیان و ربیعیان وایرانیانی که با آنان بودند» خودرا آماده 
جنگث با ابو مسلم‌سانعتند. و فرماندهی‌سپاه رابه حیان‌نبطی‌سپردند زیرا نمی‌خواستند 
از میان دارودستهخود آنهاباشد. و لی‌ابو مسلم اعتنائی به‌این قرارومدارمانگذاشت 
وی در ساله۱۳ هحری ماموران تخود رایه جر اسان اعز ام داشت. سبا عبن‌نعمان 
ازدی مامور سمرقتد وابوداود خالدبن ابراحیمی مامورطخارستان ومحمدبن‌اشعت. 
مامور طبس‌وفارس و قحطبه مامورطوس شدند؛ مالك‌بن هیم رئیس پایس‌شد.همر اه 
قحطبه عده‌ای از فرماندهان نظاأمی‌بو دنا ابومسلم به‌وی دسئور داد که در خر اسان 
به تصشه عاملان بنی‌امیه دست بز ند. و تا تشکیل دولت مو ات جنک سر او شت 
ساز میان قحطبه و تمیم‌بن نصربن‌سیار در گرفت. تهیم ونابی‌بن‌سویدعجلی و بسیاری 
از طرفداران بنی‌امیه در آن جنس کشته شدند . قحطبه و مقاتل بن حکیم عکی 
به نیشایسور مقسر حکسومت نصبر بن سیار روی آوردند . نصر بن سیار در 
پی‌مردم ابرشهر ازنیشابور کُریخت‌تا بقوم‌س رسید در آنجا پیرو انش‌پرا کنده‌شدند 
وهمراه نباته‌بن حنظله به گر گان عزیمت کرد. قحطبه باسربازان خود وارد نیشاپور 
شد نبات‌ین حنظله در آنجا به‌قتل رسید وقتی نصر ازاین ماجرا باحبرشد گریزان‌به 
خوار درابالت ری فرار کرد و ازابن‌هبیره كمك خحواست ابن‌هبیره دراین هنگامبا 
عده‌ای از وجوه اهالی خر اسان درواسط بود ومسئله درتظرش‌با اهمیت جلوه کرد 
ودستورداد نمابند گان‌نصربن‌سیار راتوقیف کردند. و کتباً جریان رابه‌مروان گزارش 
داد. لیکن ان پیغام هیچ فایده‌ای نداشت نصربن سیار دوباره به‌وسیلة نامه وشعر» 
از این هبیره استمداد جست وبه و سبله خالد مولای بنی لیث به‌وی پیغام داد. (مردم 
خحر اسان ازبنی‌امیه ناامید شده‌اند تودرفرستادن سربازان کمکی شتاب کن به همبة 
مردم خراسان درو غ گفتم‌دیگر يك‌نفر در آنجا حرف مرا باور نمی کند پیش ازاینکه 


۸ ۳ ۷ حکو مت بنی‌امیه درخر اسان 


کار از کار بکذرد ومجبور شوی صدهزار نفربه كمك من بفرستی ده هزار ثفر فورا به 
کمك من بفرست» . پس‌از کشته‌شدن نباته‌بن سوبد عجلی‌نصربن سیار فر ار کنان‌از 
بدعش‌بیرون آمد وبه‌عو اررسید سیس وارد ری شد ودر آنجا بیمارشد تاپه‌ساوه‌در 
نزدیکی همد‌ان رسد ودر آن‌شهر درهشتاد وینج سالگی در کذشت. 

می‌ گوبند نصرو فتی‌ازخوار روبه‌سوی ری آورد وارد ری‌نشد بلکه بین‌ری و 
همدان جائی رابرای خود انتخاب کرد ودرسال۱۳۱ هجری ۷۴۸ میلادی در آنجا 
در وذشت. ۱ 

مهمتر ین دلیل‌سرعت‌واژ کو نی‌بنی‌امیه درخراسان باهمه نیروهائی که‌بنی!هبه 
درطوس و گر گان و نقاط دیگرداشتند آشفتگی اوضاع اداری خسراسان بود . 
پیروزیهای مسلحانه عباسیان در نةاط مختلف موجب تشکیل سپاهیان منظم شد که با 
جلب پیروان‌حارث‌بن سریج ومردم‌عراسان ازعرب وایرانی فراهم شدرفتاریزیدین 
عمربن هبیر هو الی‌عراق که بانصرین سیاردشمنی داشت و اورا در سخت‌ترین لحظات 
تاریخ بنی‌امیه ازایالت خراسان قلمرو شرقی دربارعلافت از کار بر کنار ساخعت 
مزید برعلت‌شد. 


پابان کش‌کشهای سیاسیی در خر اسان 


سقوط طر فداران بنی امیه 


تصربن سیار پس از اینکه شکست حورد ودر شهر ساوه از توابع همدان‌در 
کذشت ارتش بنی‌امیه به دسته‌های پر | کنده تبدیل شدند . و ابومسلم حراسانی به 
تصرف آن ابالت و سازماندهی نيروهاي ود در بخشهای مختلف و تعیب و کشتار 
باقیمانده روسای قبیله‌های ربیعه و مضر ونزار همت کماشت؟ و مانسع از این شد 
که نیروهای بتی‌امیه دوباره بسه شود آمده و تجمع پیدا کنند . زیرا هنوز بنی‌امیه 
تیروهای فراوانی دراختیار داشتند ولی وحدت فرماندهی درمیان آنان نبود.بعضی 
ازفرماندهان بنی‌امیه سعی می کردنداین دسته‌ها را کرد آورند و آنهارا زبرفرماندهی 
واحدی در بیاورند و لی موفق نشدند. زیرا ابومسلم از عشم عمومی مردم خحراسان 
به بنی‌امیه استفاده کرد و آنها را به‌سوی انقلاب عربی عباسی جلب نمود. سپس 
برای پابان دادن به کار قحطبه والی عراق به آن سوی متوجه شد . قحطبه برای 
مقابله باابوسلم سر کت کرد و وارد ری شد پسرش حسن را به همدان کسیل داشت 
ابومسلم این منطفه‌ها را از بقایسای اموبان تصفیه کرد و بسیاری از اشراف بنی‌امیه 
را به‌قتل‌رسانید. نبانه‌ین‌حنظله سعی کرد که خر اسان رااز دست ابومسلم نجات بدهد 


ولی درک کان به فتل رسید . ابن هبیره به عامربن ضباره و پسرش داود بن یزیدین 


۱۳۹ 


ت ۵ ۱ / حکومت بنی امیه درخراسان 


هبیره که در کرمان بود» نوشت که به‌قحطبه به‌پیو ندند وباپنجاه‌هزارنفر حر کت کرد 
و وارد اصفهان شد قحطبه ازفر اوانی این‌عده تر سید همه نیروهای‌خودرا برای‌مقا بله 
بااین نیرو تجهیز کرد جنگی به سر گرد کی ذویب بن اشعث و مکتوم بن شعیب و 
ما ئلث بن ظریف و مخارق بن غفار و هیثم بن زیاد که همه زبرفرماندهی عکی‌بو دند 
بسه مقابله فرستاد . این عده وارد قم شدند خود قحطبه نیز در راس یلك عده پیست 
هر از نفری حر کت کرد آرتش اموي که زیر فرماندهی این‌ضباره سود شماره آن 
يك صد تا صدوپنجاه هزار تفر بود. قحطبه دستور داد قسر آنی را بربالای چوبی 
نصب کردند سیس صدا زد؛ «ای مردم شام ما شما را به‌این فر آن دعوت می کنیم» 
مردم به‌اودشنام دادندپس از جنگ کو تاهی‌مردم شام شکست خوردند ومحاصره‌شدند 
و بسیاری از آنها به‌قتل رسیدند. ابن‌ضباره کشته شد و داودین بزبدین عمر معلوب 
شد قحطبه به‌مردم خراسان که در شهر نهاوند قلعه گرفته بودند پیغام فرستاد که 
راز فلعه خحار جح شو ید همگی در امان هستید». آنها این پيشنهاد را رد کر دند. به‌مر دم 
شام نیسز چنین پیغام فرستاد و آنها پذیرفتند. و پس‌از اپنکه چهار ماه در محاصره 
بودند از محاصره ار ح شدند و امان یافتند. سپس قحطبه حر اسانیانی را کسه 
طر فدار بنی‌امیه بودند و با مردم شام جمع شده بودند به‌قتلرسانید. پس‌از جنگهای 
کو چکی در منطقه‌های مختلف, خر اسان به‌طور کلی سقوط کرد. سفوط خحراسان 
در نتیجه قدرت عباسیان و ضعف امویان نبود بلکه در نتیجه تغییراتی بود که در 
جامعه عربی خحراسان به وجود آمده بود و نتیجه آن مخالفت بنی‌امیه با هرنو ع 
تحو لی بود که بنیان اجتماعی خر اسان را د گر گون ساخته بود. 

سازمان سیاسی جدید بعنی عباسیان از ان د گر کونی استفاده کردند و بنیان 
کار خود را استوار ساحتند و وضع خود را با حواستهای سیاسی و اقتصادی تازه 
تطبیق دادند. 


پس از تصفیه سیاسی خر اسان قحطبه به‌عراق روی آورد تا ارتش بنی‌امیه را 


پایان کشمکشهای سیاسی درخر اسان / ۱۵۱ 


از آنجا بیرون کند ولی او در عسراق کشته شد علی‌بن محمد می گوید «قحطبه را 
با حرب‌بن‌مسلم احوز در میان نهری کشته بافتند.» تصور می‌رود هر یك از آن دو_ 
دیگری را به‌قتل رسانده باشد زیرا قحطبه فرمانده سپاهیان عباسی و مسلم‌بن احوز 
فرمانده سپاهیان نصربن سیار بود. 


قبلا" موضو ع رساله من حکومت بنی‌امیه بین سالهای ۹۶-۱۲۷ هجری در 
ایران بود. لیکن استاد راهتمای من د کتر حسن‌حبشی مرا راهنمابی کرد که بحث‌را 
فقط به‌ایالت خراسان محدود سازم. زیسرا حراسان از جنبه سیاسی و اجتماعی و 
رابطه‌اش با سیاست عسراق اهمیت داشت. من از مذا سره با استاد راهنما حطوط 
کلی بحث را با استفاده از مشورتها و نظرات علمی دقیق او طرح کردم » نعطوط 
کلی بحث متمر کز درتحولات اجتماعی و د گر گونی بنیان عمومی جامعه حراسان 
و تحولات اقتصادی و سیاسی آن است. 


در فصل اول 

اوضاع کلی در زمان خسلافت ولیدین عبدالملك قتیبه‌ین مسام باهلی مورد 
مطالعه قرار گرفت. و آن عارت است از تحول ود کر گونیهای زباد در بنیان‌جامعه 
اسلامی » روش و نظام حکومتی که از آغاز فتسح آغازین اسلامی در این منطقه 
پیشرفته تمدن شرو ع شده. و پس‌از مرک ولید و حجاج‌بن بوسف لقفی مخالفان 
در مقسام مطالبه اصلاح اوضاع بر آمدند » و تفاضای رفتار منصفانه با اهل ذمه و 


۱ 


لاه بحث / ۱۵۳ 


کشاورز ان بی‌جیز خر اسان بخصوص ماورالنهر را داشتند. 

سلیمات بن‌عبدا لملك اهمیت این تحولات اجتماعی را درله کرد و به آن توجه 
نمود» و سعی کرد بین سواسته‌های سپاسی و اقتصادی مردم و سیاست دولت 
هماهنگی ایجاد بکند. این خواستها پس‌از متوقف شدن فتوحات در جبهه شرقی . 
در زمان نعلافت سلیمان شدت یافت » سلیمان نقشه‌ای برای اصلاح عمومی وضح 
به‌شر ح زیر تنظیم کرد: 

باله کردن دست‌گاه خلافت از پیروان سیاست ولید و همکاران حجا ح‌بن 
بوسف نی که اساس آن به‌زور و قدرت متکی بود. 

۲ حتی‌الامکان قبول بعضی از خواستها در جریان حدود اسلامی مشروط بر 
اینکه منافی سیاست کلی بنی‌امیه نباشد. 

۳ اصلاح اوضاع مالی و محدود کردن مالیاتها درسرزمین خحراسان» تفكيك 
بینما لیات جزیه (مالیات‌سرانه) مالیات خر اج (ملیات‌زمین) -در خر اسان مالیاتهاثی 
بودکه مردم می‌دادند - تنظیم امور وصول مالیات وجداکردن آن ازحدود وظائف 
والی و وا گذاری مستفیم وصول آن به‌علیقه صاحب اصلی‌خحراح که به‌وسیله‌نیروبی 
که خلینه آن را تعیین می کسرد» پشتیبانی می‌شد همچنانکه در دوران یز بدین‌مهلب 
در عراق معمول بود. 

۳. لغواعزام اجباری اعراب به‌مرزهای دوردست ودادن اجازه باز کشت به 
سربازان پس از انجام وظاشان یعنی لغو اقامت اجباری سربازان درسرز مین‌دشمن. 

۵. آزادی زندانیان سیاسی حجاج‌بن بوسف وبرهم‌زدن زندانها به‌طور کلی 

۶ پیروی ازسیاست نرمش و دلجویی ازعلویان ۱ 

۷ مطالعه مسئله زمین و اسساس تمایل اعراب به‌ترك مرزها وسا کن‌شدن در 
شهرها و روستاهای سر اسان و ماورالنهر و درك اهمیت شدید اعراب به تصرف 


ار اضی . 


۴ / حکومت بنی‌امییه درخر اسان 


فصل دوم شامل است بر : 

مرك سلیمان کسه می‌گویند مسمومش کردند و مقدمه‌چینی رجاءبن حبوه بر 
ابنکه‌عمر بن‌عبدا لعز یز جا نشین سلیمان کردد درموقعی که اوضا ع به‌سرعت‌درخحراسان 
د کر گون شده بو ده ومسئله مالياتها و وصول آن که دراثر تصرف اراضی پیچیده‌تر 
گر دیده و منجر به‌ناپایداری بخش خاوری علافت عربی شده بود و اجرا نشدن 
سیاست اصلاح طلبانه سلیمان. تعقیب سیاست اصلاحی سلیمان به وسیله عمربن 
عبدالعزیز و توسعةٌ دامنةٌ آن به‌وسیله وی درحدود مجرای عمومی سیاست بنی‌امیه 
به‌تر تیب زیر : 

۱ سل مسئله مالیاتها به‌صورت اسلامی ومسائل مالی دیگرمربوط به‌مخار ج 
خاص دارالخلافه. محدود ساعتن آزادی عمل حکام در تصرفات مالی قلمروخود؛ 
که مورد قبول جامعه خراسان آن موقع باشد به‌این صو رت: 

الف. طبقه اشراف عرب و ابرانی که شغاشان جنکجوبی با تماك ار اضی 
کشاورزی بود. 

ب. طبقه کشاورزان عرب و ابرانی وا کثریت مردم خر اسان پیشه‌وران شهر 
نشین و بازر گانان کوچك که نقش سیاسی مهمی در خراسان بازی می کردند و 
سرانجام موفق به بر حیدن علافت اموی شدند. 

ج. صنعتگران و پیشه‌وران و بازر گانان (بازاریان) کسه نقش مهمی در قیام 
علیه قتیبه‌بن مسلم باهلی داشتند. 

د. روحانیان و دانشمندان پرهیز کار» که در خر اسان وزن سیاسی و اجتماعی 
داشتند مانند مقاتل‌ین سلیمان (مفسر رسمی) مذهب و احکام آن و جهم‌بن صفوان 
انقلابی و رهبر یکی از انقلابهای ماورالنهر . 

اصلاحات عمر بن عبدالعزیز که وسیعتر و همه‌جانبه‌تر از نقشه اصلاحی 
سلیمان‌بن عبدالماك بود با وجود وحدت اساسی در روبه اين دو نفر. 

۲ کوشش عمربن‌عبدالعزیر درحل مسئله مالباتهاء لغو رسمی مالبات جزبه 


خلاصه بحث / ۱۵۵ 


سیت به‌مسلمانان غیرعرب؛ فرق نهادن بین مالبات جزبه و مالیات خراج» که به 
عنو ان اجاره‌بها ازصاحبان اراضی بدون در نظر کر فتن‌و ضع شیخصی ما لکان و مذهب 
آنان در بافت می‌شد. قر اردادن مالیات تعراج به‌عنو آن مالیات اساسی‌خزآنه و یت 
المال عمومی‌مسلمانان» پیدایش‌مشکل اساسیو اعلام عمر بن‌عبد العز بز که سرزمینهای 
تجراح متعلی به ست‌المال و و قف بر مسلمانان است» و هر کس که در زمین زراعتی 
کار می کند اعم از اينکه ذمی با مسلمان عسرب با موالی باشد باید این سراج را 
پبر داز د. قشار طبعةٌ مالکان به عمر بن‌عبدالعزیز درمورد این تصمیم. اعتبارسال ۱۰۰ 
هجری به عنو ان سال اجرای این تصمیم. 

۳. ادامةً تملك اراضی بخصوص در سرزمین ماورالنهر » خشم کشاورزان و 
صر فنظر کردن آنان از کشاورزی زمین و رها ساعتن زمینها به‌حال حود » زیان 
اقتصادی این منطمه‌ها و تقلیل میزان نحراج؛ فشار حکومتهای محلی به کشاورزان 
مخالفت عمربنعبدالعزیز با این تصمیمات. 

۴ کو شش عمربن‌عبدالعزیز به آشنایی با دسته‌ها و احزاب سیاسی و ایجاد 
توافق بین آنان و بنی‌امیه ب‌صورت کلی به‌انکای منطق اسلامی و کوشش درجلب 
رضات آنان؛ به ر غم اتکی عمر بن‌عبدالعز یز به‌حفظ امویت و اشرافیت اموی ک-4 
اهمیت نقطه نظر مای سیاسی و اقتصادی و مالی او را درك نمی کردند و کریبان خود 
را با مسموم ساختن عمر از دستش حلاص کردند. 

۵. وا کتش سیاست سلیمان و عمربن‌عبدالعزیز. 

حیلافت بزیدین عبدالملك به‌جانشینی عمربن عبدالعزیز به‌انسکای مسلمه‌ین 
عبدالمكك و اشراف بنی‌امیه لغسو کلیه تصمیمهای عمربن‌عبدا لعزیز» فعالیت آشراف 
به‌تصرف اراضی زراعتی به‌حسای سکنه اصلی خر اسان؛ پیداپش ملاکان بزرگ در 
ماورالتهر بخصوص در بخارا وسمرفند و مرو. 

پبدا بش علائم خشم وغضب مردم به‌صورت فعال جکونگی پیوستگی مردم 
نحراسان وشرایط سیاسی و اقتصادی وایجاد همبستگی بین‌اير انیان واعراب‌وتر کها و 


۸۵۶ حکومت بنی‌امیه در خر اسان 


مقاوست دربرابر دو لت پیدایش مقامت منقی در اول‌کاز وتجسم آن به‌شکل ز بر : 
الف. پرداخعت نکردن مالیاتها 

ب. مهاجرت دسته‌جمعی از روستاها به‌شهرها 

تركك زمینهای کشاورزی و ویران گذاشتن آنها؛ توسعةٌ قحطی در حاصلخیز- 
نرین منطقه‌های خحراسان تقلیل میزان حراح. 

علافت خلیفه دوراندیش و صازمانده دقیق جون هشام بن‌عبد! لملك» کوشش 
او برای حل مشکلات صیاسی و اقتصادی و اجتماعي » کوشش در نجات منطقه 
حراسان در سال ۱۱۵ هجری ازقحطی» جنبش اصلاح‌طلبانه ابوصیداء و مخالفت 
سران ایرانی و هم‌پیمانان عربشان با ابوصیداء که جنبش او به‌موفقیت کم‌نظیری دد 
سرزمین ماوراءالنهر منجر شد. 

و ادارساختن‌مقامهای دو لتی‌به‌سر کوبی جنبش که مخالف مصالح سران بود. 
سر کوبی جنبش ابو صیداه به‌وسیله مقامهای دولتی. ترا کم تضادها و انفجار آن در 
سال ۱۱۶ هجری به‌رهبری حارث‌بن‌سریج تمیمی به‌صورت انقلاب مسلحانه منظم 
د گر گونی وضع مردم حراسان و پیوستن اکثریت آنان به‌صفوف انقلاب. 


فصل سوم 

انقلاب اعراب و ایرانیان و تر کها که ناتوانی عمومی شخصیت حکوعت 
اموی را درخحر اسان نشان می‌دهد و آن‌را از اداره آمور ومقاوست دربرابر جنیشهای 
انقلابی باز می‌دارد. نصر بن‌سبار آخرین والی‌خحراسان و کاندیدای هشام‌بن‌عبدا لملك 
که کو شید تا قطب‌بندی سیاسی بین دسته‌های مخالف را که برای به دست آوردن 
قدرت مسابقه گذاشته بودند آزبین برد و کوششهای اوشامل نکات زیر بود: 

الف. برداشتن حزبه از ذمه مسلمانان غیرعرت. 

ب. ثبت و تنظیم مالیات حراج و قائل‌شدن خراح به‌متزله اجاره‌بهای زمين 
بعنی تعقیب تصمیم عمومی عمر بن‌عبدا لعزیز. 


حلاص بحث / ۱۵۷ 


ج. ایجاد برابری بین قبیله‌های عرب وتخفیف تأثیر تعصبات قبیله‌ای بروضح 
سیاسی عمومی خر اسان. 

د. از بین بردن جنیش بحیی بن‌ز ند به‌طر بفی که باعت جنحال عمومی نباشد. 

ه . مقاوست شدیبد سیاسی و اداری و اقتصسادی و روانی دز برابر جنیش 
حارث‌بن‌سریج با استفاده از هم امکانها برای جلب يا از بین بردن شخص حارت 
جگو نه کو ششهای نصربن سیار دراین سورد بدون رسیدن به‌هدفی سیاسی بی‌نتیجه 
ماند؟ زير | انعلاب‌سارت بت نلاب ملی همه مردم جر اسان بود که روابط اقتصادی 
و سیاسی سرنوشت آفرین آن را باهم مربوط می‌ساخت و اعسراب و ایرانیاد در 
آن شر کت داشتند. پر چم سیاه سارت کرد آورندهٌ هزاران بی‌جیز و سا کنان شهر ها 
بود و در این کار اندیشمند اسلامي جهم‌بن صنسو ان او دا باری می کسرد بحاررت با 
پشتکار این انقلا رارهری می کرد که نکات اساسی آن عبارت بود اژ: 

الف. امامت - هر فرد عالم به کتای و سنت شايستهً امامت است و امام با 
اجماع نظر همه مسلمانان معین می‌شو د. 

ب. برابری همه ملتهائی که اسلام آورده‌اند وجزیه باید از گردن مسلمانان 
برداشته شود. 

ج. مخالفت با استبداد و كمك در به‌دست آوردن حقوقی که اسلام آن‌حقوق 
را قبول دارد. مبارژه با ستم و سختگیری. 

د. شو کت دادن موالیان در عطایا و بخششها. 

انقلاب مردم خر اسان ا گر انشعابی درصفوف آن به‌وجود نمی آمد وتعصبات 
قبیله‌ای در آعرین مراحل آن پیدا نمی‌شد» پیروز می‌شد. انشعاب اپن‌جرموز از 
حازري که بکی از فر ماندهان تخلامی لابق بود» بدایش حزب عباسی به‌رهبری آبو - 
مسلم تعر اسانی در معبط سیاسی صراسان. تجزیه در صفوف نبروهسای دولتی و 
صف وف دشمنان حصلافت اموی و جنبش ابومسلم ؛ آزادرگذاشتن بروز تعصبات 


۸ ۸ ۷ / حکومت بثی !میهد ۳ خر اسان 


قبیله‌ای برضد نصر بن سیار و نیروهای خلافت اموی در سختترین لحظات » بروز 
جنگ بین نصربن سیار و علی‌بن‌جدیع کرمانی؛ خرو ح معاویه‌بن‌جعفر علیه خلافت 
بنی امه و آمدن او به‌تعر اسان» روش منقی والی عراق در برابر رویدادهای ابرانو . 
خحر اسان» کُرفتاری مرو آن‌بن محمد آخرین خلیفه اموی درحوادنت شام که مو جبات 
ضعف دستگاه دولتی خراسان و تجزیه نیروهای آن را فراهم ساعت. جلب نیرو- 
های حارث بن‌سر یج پس‌از قتل او به‌وسیاه ابوسلم و جدا ساعتن آنها از نیروی 
نصربن سیار و فشار بر نصر که منجسر به فرار تصر از مرو و ورود ابسوه‌سلم 
حراسانی به آن شهر شد » که پابان حکومت بنی‌امیه در بخش شرقی قامرو حلافت 
اسلامی بود. 


پایان 


کتاب حاضررا يك پووهشر عر اقی 

نوشته که ایعاده‌سایل تاریخی کشور 

مارا دردوران حکومت بنی‌امیه ار 

دید گاه اعر اپ پرزسی ومطالعه و 
, تالیف کرده آست, 

اين نویسنده دراین تحقیق آزروش 

واقع کرایی درتاریخ‌نگاری عدول 

کرده وحانب اعر اب وبنی‌امیه وا 

راآرفته است. چراکه نهب‌وغارت 

های‌عمال بنی‌امیه واعراپ بدوی 

را دزخر اسان‌نادیده گر قته ودریاره 

ستم‌هاو بی‌دادهای آنان به‌مردم ایر ان 
چیزی نوشته وتنها ازطرزفتوحات 

آعر اپ‌سخن گفته که یه فتوحات اسلام 

تعبیرشده وحالآن که ایر انیا در 

تبول اسلام پیشروتر از افسوام 

ععر ب بودهو به‌همین سبب‌هم خدمات _ 
فوق‌العاد‌یی به فرهنیگ اسلام 


کر ده‌ازد ۲ 


, ۳ ترچ 


۳۳۲ 


۵ دبال 


سرژزمین خر اسان سر زمپنیی دس نخورده است 


که کار چخ آن سرا آنهام است. از این‌دف 


تثلر یات مورخان قدیم را کناد می‌گذارم و 
مظاهر جد یدجامعة خر اسان‌ر] از جمله تصیات 
قبیله ای در آن سرژمین را از نومورد بردسی 
گر ار هي ذ شم و د آنن مر لد شر بر آو روا سل 
ار تا یکت تغییر ات‌را بط اجتماعی و اقتصادی 
را مطا لمه می‌کنم و پابپای این تغییر ات پیش 
می‌روم و تشکیل بناق تازه جامعه خر اسان‌دا 
ز بر ار قرار مي‌دهم وسعی دارم کد مشکلات 
ر؟ از جنبه‌های سیاسی واقتصادي واجتماغی 
دسیاست خلفای اموی وایمان و امتیازهای 
علمقا ی و مشگل امر]ضی 9 فنودا لسم‌وما لبات‌ها فی 
ر] که ب ] نفجار مردم خر اسان و تصیان 
دا علیه حتودت ببنی امید منتهی شد مدرد 
بررسی گر ار دکم. 
! بن عصیانراه رابه‌سوق) قلذب مردمع خر اسان 
گعادر او مهرد خظلهور صاسیان وستوط نها ی 
آجو نان هیده ار ساخت. 
امیدوار ۵ خداین متا ثمات ور اهی که در بح 
خود بیش گرفنيم با همه کمیود منا بح اصلی | 
عاملهای قحر لك جامعهآسلامی خر اسان‌ر)یافته ‏ 
و به پرده برداریک از ابهامات‌مو قق‌شده‌باشم. 
از عقدمه مق لب